در سیدی سخنان بیداری درباره موضوع حس صحبت میشود. خیلی چیزها در انسانها مشترک است. مثل تلخی یا شیرینی این خاصیت در همه انسانها مشترک بوده و ما انسانها رنگ زرد را زرد و رنگ آبی را آبی میبینیم که اینها حس مشترک است. یا بوها مثل بوی گل و گلاب؛ حتی حسهای مشترک ما با حیوانات هم میتواند باشد. تمام انسانها و حیوانات حس درد را احساس میکنند؛ اگر یک سوزنی به اسب بزنی احساس درد را متوجه میشود. بعضی از انسانها یک حسهای مشترکی با هم دارند؛ یعنی عاشق و معشوق، یک حس مشترک نسبت بههم دارند که نسبت بهسایر انسانها ندارند که این حس یکطرفه هم نیست. ما در زمینه حس خیلی وقتها دچار اشتباه میشویم. حس در درون و بیرون وجود دارد. 5 حس فیزیکی انسان شامل لامسه، بویایی، شنوایی، چشایی و بینایی که حسهای بیرونی هستند و دقیقاً همین 5 حس نیز در درون انسان وجود دارد.
همه چیز در هرطریق حس است و فرق مرده و زنده در وجود حس بوده که وقتی پنج حس فرد از کار افتاد دیگر زنده نیست و مرده محسوب میشود. زمانیکه حس شروع به فعالیت میکند قوه عقل را به کار میندازد. عقل یا موتور انسان بهوسیله حس استارت میخورد که کارایی عقل بستگی بهمیزان دانش و آگاهی عقل دارد. انسان از 10 کانال استارت میخورد که این 10 کانال همان پنج حس بیرون و پنج حس درون هستند که رابط بین این 10 حس، حس یازدهم یا حس مشترک یا همان حس ششم است که کار تشخیص را حس بر عهده دارد. بهعنوان مثال چشم فقط ابزار دیدن است؛ ولی کار تشخیص را انجام نمیدهد و منبع همان حس یازدهم یا حس مشترک است. اوج فعالیت حسهای درون زمانی است که حسهای بیرونی از کار بیفتند.
انسان موجودی تصویری است. زمانیکه ما مطلبی را میشنویم در واقع تصویر آن را برای خودمان میسازیم. ذهن انسان هم تصویری سیاه و سفید است. حسهای بیرون و درون تا حدودی قابل تشخیص، فهم و درک هستند؛ ولی حس یازدهم مقداری مجهول است و نمیتوان گفت جای این حس کجا و یا جنسش چیست. درباره حس یازدهم یا همان حس مشترک نظرات متفاوتی وجود دارد. گروهی بر این اعتقاد هستند که حس مشترک همان حسی است که بین همه یکسان است. استشمام بوی خوب در یک محل که همه با هم میگویند این بو خوب بود و همه حس مشترک با این بو دارند. گروهی دیگر حس مشترک را به علایق و خواستههای انسان مربوط میدانند. طرفداران یک تیم فوتبال که گروهی با هم طرفدار آن تیم هستند، دارای حس مشترک با یکدیگر هستند.
حس درون منشاء الهی دارد. به اعتقاد من حسهای درون مربوط به انسان میشود و آن هم انسانهای قوی و حسهای ظاهر را حیوانها هم دارند؛ ولی حسهای پنهان فقط مخصوص انسان است؛ یعنی وقتی انسان میمیرد حسهای پنهان انسان فعال میشود؛ وقتی میخوابیم و خواب میبینیم حسهای پنهان فعال میشود این حسهای درون انسان که منشاء الهی دارد؛ البته همه موجودات هستی منشاء الهی دارند این منشاء الهی برمیگردد به قسمت روح که این ویژگی را خداوند به انسان داده است. در کتاب ادموند و هلیا صحبت شد که یک نفس خود انسان است که یک حس دارد و در این نمایشنامه مرتب به مسائل منفی تشویق میکند و یک روح داریم که ملکی است که به خوبی تشویق میکند؛ پس جن به مسائل منفی و روح به مسائل مثبت تشویق میکند. در این جنگ، نشست و برخواست گاهی اوقات جن پیروز میشود و گاهی اوقات روح؛ اگر روح همیشه پیروز شود ما به نفس مطمئنه و به انسان والا و بالایی میرسیم؛ اگر جن پیروز شود ما را به مسائل منفی سوق میدهد.
در این نبرد گاهی اوقات قدرت جن بیشتر است؛ یعنی القاء منفی بیشتر میشود و گاهی اوقات قدرت روح بیشتر و در ادامه این داستان به یک زمانی میرسد که روح اصلا نمیتواند فعالیت بکند و تمام قدرت دست جن است؛ چون اگر قدرت را روح و تحت القاء روح قرار بگیرد، جن از دور خارج میشود و اگر در جهت منفی غوطهور شود روح تضعیف میشود؛ پس امکان دارد به مرحلهای برسیم که بعضی از انسانها فاقد روح باشند که اگر فاقد روح بشوند حیوان میشوند که نفس اماره بر آنها صادق است و خدا نکند انسانی فاقد روح باشد و بارها گفتیم که روح عامل حرکت نیست؛ بلکه نفس عامل حرکت است. خداوند در قرآن کریم میفرمایند هنگام مرگ فرشتگان میآیند و نفس شما را تحویل میگیرند. ما روح شیطانی نداریم؛ ولی نفس شیطانی داریم؛ وقتی خداوند میگوید از روح خود در روح انسان دمیدم؛ پس چیزی به عنوان روح شیطانی نداریم و نور هیچگاه به سمت تاریکی نخواهد رفت. ظلمت به نور تبدیل میشود؛ ولی نور هیچگاه به ظلمت تبدیل نخواهد شد مگر در شرایط خیلی خاص باشد.
منبع: سیدی سخنان بیداری
نویسنده: همسفر ثریا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) رابط خبری
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
29