جلسه پنجم از دوره دوازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی صادق قم، با استادی پهلوان محترم مسافر صامت، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر مهدی، با دستور جلسه " وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من " یکشنبه 26 اسفند ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
تشکر میکنم از ایجنت محترم و گروه مرزبانی و نگهبان جلسه و همچنین اعضای لژیون سردار که به بنده اجازه دادند تا آموزش ببینم و خدمت کنم.
در ابتدا خدا را شاکرم که به من این توفیق را داد تا در این جایگاه قرار بگیرم و از شما بزرگواران آموزش بگیرم نماز و روزه همه شما عزیزان قبول باشد،وقتی به دستور جلسات در کنگره ۶۰ نگاه میکنیم یک قسمت آن برای سفر اولیها است قسمت دیگر آن برای سفر دومیها مثلاً هفته گذشته نظم، انضباط و احترام بود به این دستور جلسه مخصوص سفر اولیها است. وقتی به یک سفر اولی نگاه میکنیم، میآید و پلههای ۲۱ روزهاش را طی میکند و مرتب و منظم جلو میآید ۱۱ ماه بعد به انضباط میرسد انضباط صور پنهان نظم است یعنی تا وقتی نظم را در زندگیات پیاده نکنی انضباط به تو نمیدهند مانند یک ورزشکار که تمرین میکند و آن نظم تمرینهایش باعث میشود که بدن آن ورزشکار ورزیده شود و در انتها بر روی سکو میرود، آن جایگاهی که کسب میکند جایگاه انضباط است آن مدالی که کسب میکند و آن گلی که یک رهجو برای رهایی میگیرد نتیجه نظمی است که در مدت یک سال رعایت کرده و در نهایت باید احترام داشته باشد. برگه قطع مصرف مواد مخدر که توسط مهندس حسین دژاکام امضا میشود حکم یک سفر اولی است که دیگر مواد مصرف نمیکند و این ادامه دارد تا برسد به احترام و وادی چهاردهم شروع میشود صور پنهان محبت اول حب است بعد محب است و در نهایت میشود محبوب مثلث محبت را تشکیل میدهد انسان در ابتدا باید حب بقا داشته و بعد محب میشود بعد از آن هم محبوب میشود هر کدام از اینها تعریف دارند حب بقا این است که من مسافر به خودم، درون خودم و بیوشیمی جسمم ارزش قائل بشوم تا زمانی که من به درد خودم نخورم به درد هیچکس نمیخورم من زمانی به درد دوست، خانواده و جامعه میخورم که اول به درد خودم بخورم یعنی باید حب بقا را اجرا کنم زمانی که من حب بقا را اجرا کردم و به درد دیگران خوردم محب میشوم محب یعنی هستی، یک مجموعه است آن موقعی که من به درد خودم و دیگران خوردم تازه هستی مرا قبول میکند دیگر من مواد مصرف نمیکنم،دیگر سیگار نمیکشم، دیگر حرف بیخود نمیزنم چون زیر چتر هستی قرار گرفتهام هستی مجموعهای از تمام ما انسانها است از تمام درختان ،جامداد، نباتات و هر چیزی که روی آن است باید دوست داشته باشیم و به آنها عشق بورزیم بعد از آنکه به خود عشق ورزیدیم. درکنگره ۶۰ آقای حسین دژاکام محبوب ما است میبینید که گاهی اوقات از بهترین مواد غذایی خود هستی یک نفس برای ایشان میفرستد،طرف میرود دریای جنوب و ماهی صید میکند و داخل یخ برای مهندس میفرستد جالب این است که در انتها نگاه میکنیم آقای مهندس همان را نیز میبخشند محبت یک خانهای است که درون آن تخت پادشاهی است روی تخت پادشاهی یک نفر نشسته به نام بخشش یعنی نتیجه محبت و عشق میشود بخشش این وادی چهاردهم است تا زمانی که من از بخشندگی دیگران استفاده میکنم رها هستم و رها میشوم مانند یک سفر اولی که از بخشش دیگران استفاده میکند و رها میشود البته رهایی با آزادی فرق دارد زمانی که من میبخشم آزاد میشوم ،یک زندان را در نظر بگیرید از افراد در آن زندان در سلول انفرادی هستند وقتی که رها میشوند از سلول انفرادی بیرون میآیند و به محوطه زندان میرسند به واسطه بخشش دیگران اما وقتی خود میبخشند از زندان آزاد و خارج میشوند، میآیند زیر چتر هستی و هستی آنها را تقبل میکند. در کنگره ۶۰ تنها جایی که من بعد از رهایی به آزادی میرسم لژیون سردار است که اجازه میدهند بعد از آنکه من از بخشش دیگران استفاده کردم و رها شدم حالا خودم ببخشم و آزاد شوم. زندان درون خیلی بدتر از زندانی است که ما در بیرون میبینیم. لژیون سردار هر شعبه جایگاهی است که انسان میتواند بذر نیکو را بکارد و از زندان درون خودش را آزاد کند. راهنمایان باید رهجوهای خودشان را با سفر دوم آشنا کنند و لژیون سردار دروازه ورودی به سفر دوم است سفری از قهر به مهر از نادانی به دانایی از حقارت به سرفرازی،امیدوارم که در ابتدای امر بتوانیم سفر درونی خودمان را شروع کنیم از اینکه به صحبتهای من توجه کردید متشکرم.
تایپ خبر:همسفر امیرمحمد لژیون همسفران،مسافر مرتضی لژیون دوم
عکاس:همسفر امیر محمد
بارگزاری: همسفر امیر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
235