سلام دوستان لیلا هستم یک همسفر
به نام قدرت مطلق (الله)
آنچه باور است عشق و محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. من که میگویم کلام خود نیست، بلکه فردیست در جمع بیکران هستی ،که باورش کار هر کسی نیست، مگر معنای آن بداند که چیست. وادی چهاردهم میگوید تمام کائنات به عشق انسان در تکاپو هستند. کل جهان هستی بر محور عشق و محبت اداره میشود. درخت به جهت داشتن عشقی که در وجودش است سایه اش را میگستراند به روی هر چیزی یا هر کسی که باشد، میوه میدهد به هر انسان یا هر موجود دیگری. آفتاب به عشق باران میتابد و باران به عشق هستی میبارد. هر موجودی از انسان گرفته تا گیاهان ،جامدات، حیوانات و هر خلق دیگری ،همه و همه دارای عشق به موجود دیگری هستند و به عشق دیگری رشد میکنند و زنده هستند. زمانی که یک بوته و یا یک درخت میوه میدهد شاداب است، اما دوران میوه دهی که پایان میگیرد، گیاه خشک میشود. زمانی که یک حیوان توان خدمت به سایر موجودات را دارد زنده است، اما وقتی ناتوان شد میمیرد.
همه اینها زبان گویای عشقی است که در تمام هستی جاری است؛ اما زمانی که انسان توان عشق ورزیدن و محبت کردن را ندارد افسرده و غمگین مانند مرده متحرکی در گوشهای آرام میگیرد که فقط نفس میکشد و نمیتواند محبتی را دریافت یا پرداخت کند.
محبت را باید بیدریغ و بیمنت نثار کرد مانند خورشید که نگاه نمیکند به چه چیزی یا چه کسی میتابد .آیا گل است یا زباله؟ آیا لایق است یا لایق نیست؟ آیا قدر میداند یا قدر نمیداند؟ نکته اینجاست که محبت کردن من، بیشتر از اینکه برای دیگران مفید باشد برای خود من مفید است. نکته دیگر این است که من انسان باید در مقابل دریافت محبت، باز پرداخت داشته باشم. اگر مقدور بود به همان شخص و یا به دیگر مخلوقین. من در این مکتب سراسر عشق آموختم بهایی که با محبت کردن میپردازم در مقابل چیزهایی که به دست میآورم بسیار کم و ناچیز است. آموختم به وسیلهی محبت میتوان گرانترین چیزها را به دست آورد.
سلام دوستان افسانه هستم همسفر
عشق باور و احساس عمیق و لطیفی است که با مفاهیم صلح و انسان دوستی مطابقت دارد. گرچه ما نمیتوانیم عشق را به صورت فیزیکی ببینیم، اما میتوانیم احساس کنیم که در تمام وجودمان نفوذ کرده است و شکافهای روحمان را یک بار دیگر به زیبایی پر کرده است.
اساس هستی عشق است خداوند هرچه را آفریده عشق در آن موج میزند. خداوند خود محبت است؛ چون آنچه را خلق کرده است بدون چشمداشتی در اختیار انسان قرار داده است. مثل آب، هوا، خورشید، عشق و محبت و غیره...؛ چون اگر اینها نباشند زندگی برای انسان غیر ممکن است اینها هستند که انسان را زنده نگه میدارند.
من اگر معنی عشق و محبت را به خوبی درک کنم آن زمان است که به آرامش میرسم و زمانی به آرامش میرسم که بتوانم دلی را شاد کنم، لبی را خندان کنم، به آن عشق و محبت بلاعوض بدهم، زمانی است که این عشق و محبت به خود من باز میگردد. در کنگره یاد گرفتم محبت عام داشته باشم که نه تنها یک نفر بلکه باید همه را دوست داشته باشم. ما در کنگره میبینیم و متوجه میشویم که همه خدمتگزاران بدون چشم داشتی خدمت میکنند و حال درونیشان و حال روحیشان چقدر خوب است و چقدر ما از آنها انرژی میگیریم؛ چون اینها بودند که به ما معنی زندگی کردن دوباره را آموختند معنی عشق و محبت را به ما آموختند.
امیدواریم در آینده نه چندان دور ما هم به دیگران عشق و محبت بیاموزیم و حال خوبی را دریافت کنیم.
سلام دوستان زهراهستم همسفر
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهیست. این بار سخنم را با وادی چهارده که سخن از عشق و محبت داردشروع می کنم. این دستور جلسه بعد از سیزده وادی در کتاب عشق آمده؛ که از ابتدا از عشق و محبت وایمان سخن میگوید.
اگر میخواهید به آرامش برسید، باید بدانید عشق یعنی از خود گذشتن، عشق یعنی پای برهنه بر روی گداختههای آتش راه رفتن و این عشق داشتن محبت و ایمان است. البته این عشق را نباید با عشقی که بعضی افراد با تمرینهای سخت به دست میآورند یکی دانست. بلکه این سه مولفه که باهم و در کنار هم قرار دارند هدیهای است که از طرف خداوند در روز الس به صورت امواجی از پرتوهای نورانی در تمام موجودات و مخلوقاتش قرار داده است و در تک تک سلولها جاری شده است.
من زمانی را به یاد میآورم که در رحم مادر جنین به مدت نه ماه پرورش میکند از شیره و عصاره جان مادر تغذیه میکند و مادر با تمام سختیهای دوران بارداری با عشق و محبت از فرزندش نگهداری میکند این همان عشق مخلوق به مخلوق است که توسط خالق در وجود هر کس نهاده است. زمانی را به یاد میآورم که ابرها زمین خشکیده و بی جان را با بخشش جان دوباره میدهند تا فصل ها و روز شب به دنبال هم زندگیها را شروع و به جریان بیندازند. و این یعنی عشق خالق به مخلوق، زمانی را به یاد میآورم در کنگره خدمتگزاران و راهنمایان با محبت و عشق منتظر ورود افرادی هستند که سالها در تاریکی حال خراب داشتند و میخواستند درمان شوند و از زندگی خوب و سالم برخوردار شوند. این خدمتگزاران با عشق دست آنها را میگیرند و از تاریکی خارج میکنند و این انجام نمیگیرد مگر این که عشق و محبت و ایمان خالصانه وجود داشته باشد.
سلام دوستان پروانه هستم همسفر
قبل از هر چیز خدا را شاکر و سپاسگزارم و از خانم شبنم تشکر میکنم که اجازه خدمتگزاری را به من دادند.آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
در این وادی آموختم که وادی چهاردهم بیشتر شبیه یک کتاب است و محتویات آن جزء اصول کنگره است، اما در آخر نوشته شده است؛ چون هم آغاز است و هم پایان در ابتدا وقتی تازهواردین وارد کنگره میشوند دچار سردرگمی خواهند شد و احساس گیجی میکنند و مفهوم محبت را نمیدانند؛ اما در کنگره محبت را در وادی چهاردهم درک میکنند. البته ناگفته نماند محبت در همه جا وجود دارد؛ اما در جاهای مختلف متفاوت است. در اطراف ما کسانی هستند که آنها را دوست داریم و گاهی اوقات بر اثر اتفاقاتی از هم فاصله میگیریم و یکی از دلایل آن توقع است و باعث میشود که محبت بین ما خراب شود، مثلاً اگر کاری از ما بخواهند و ما توانایی آن را نداشته باشیم از دست ما ناراحت میشوند. در این وادی ما یاد گرفتیم که عشق سه مرحله دارد: عشق مخلوق به مخلوق، عشق مخلوق به خالق، عشق خالق به مخلوق. قبل از ورود به کنگره فکر میکردم از همه مهربانتر و با گذشتتر بوده ام؛ اما وقتی وارد کنگره شدم و آموزش گرفتم کمکم معنی واقعی عشق و محبت را درک کردم که در مقابل خانواده از جمله همسر، فرزند، پدر و مادر و حتی خویشاوندان و اطرافیان و اینکه چطور از آنها مراقبت و حمایت کنم.
و در آخر اینکه با نزدیک شدن سال جدید به جای اینکه خانههایمان را خانه تکانی کنیم بیاییم دلهای خود را از کینه و نفرت خالی کنیم و هر کدام به هر شکلی یک ذرهای از عشق باشیم و به مرحله انسانی برسیم و به قول استاد امین که میفرمایند:« من ستاره باشم و بدرخشم مهم نیست مهم این است که من کمک کنم تا دیگران ستاره بشوند بدرخشند.» پیشاپیش سال خوبی را برای همه دوستان با عشق و محبت را از خداوند خواستارم.
رابطین خبری: همسفر مهسا رهجوی راهنما همسفر هما(لژیون دوم)
همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر شبنم (لژیون اول)
ارسال: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفرشبنم (لژیون اول)
همسفران نمایندگی الیگودرز
- تعداد بازدید از این مطلب :
50