English Version
This Site Is Available In English

همه در عشق شناورند

همه در عشق شناورند

همسفر متین:
پس از مطالعه و گذراندن سیزده وادی، برای درک عمیق عشق و محبت، به وادی چهاردهم رسیدیم، برای یادگیری اینکه عشق، فراتر از دوست داشتن و بسیار عمیق‌تر است، دوست داشتن انسانهایی که با ما نسبت خونی ندارند. در وادی چهاردهم می‌آموزیم که عشق از دوست داشتن خودمان آغاز می‌شود و در ادامه، با درک و دوست داشتن تمامی مخلوقات پروردگار، به کامل‌ترین نوع عشق، یعنی عشق به قدرت مطلق دست‌می‌یابیم. در تمام مراحل عشق آموختیم که انسان نیاز به دانش و آگاهی دارد و پایه و اساس عشق ورزیدن، شناخت و آگاهی است.

انسانی که به مرحله‌ی آگاهی دست‌می‌یابد، می‌داند که هم می‌تواند عاشق باشد و هم معشوق. در این مرحله از درک و آگاهی، می‌توان همه‌ موجودات را دوست داشت، به همه عشق ورزید و دغدغه عبور دیگران از مرزهای تاریکی را داشت. به نظر من این پیام که تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت، بیان‌کننده این مفهوم است که انسان‌ها، مانند حلقه‌های زنجیر برای بقاء، نیازمند به یکدیگر هستند. امواج عشق مانند خورشید، در حال تابیدن به همه موجودات است و هرکس بر مبنای ظرفیت خود آن را دریافت می‌کند.

زمین، آسمان، هستی، نیستی و هر آنچه در آن‌ها موجود است، عشق است؛ زیرا همه در عشق شناورند تا بدانند عشق، جایگاه و شأن خاصی ندارد و هرکس در هر جایگاهی که قرار دارد، کافیست دریچه قلب خود را بگشاید تا مهماندار امواج عشق گردد و طعم شیرین آن را بچشد. با خواندن و تفکر بر روی این مطالب، به این می‌اندیشم که برای به صلح و آرامش رسیدن انسان‌های دیگر، بی‌درنگ باید قدم برداشت؛ زیرا زمانی‌که همه انسان‌ها از گذرگاه تاریکی عبور کنند، جهان، مکان بهتری برای زیستن خواهد بود.

همسفر فاطمه:
آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهیست. برداشت من از وادی چهاردهم این بود که انسان بدون محبت، مانند ظرفی خالی و بی‌جان است که نمی‌تواند در درون اجتماع زندگی کند. من قبل از کنگره۶۰ با کلمه محبت آشنا بودم و گمان می‌کردم که محبت تنها در میان افراد خانواده جریان دارد؛ اما در وادی چهاردهم متوجه شدم، معنای محبت بسیار فراتر است، محبت تنها در قبال نسبت‌های خونی نیست‌.

احساس محبت و مالکیت نسبت به افراد خانواده، اقوام و دوستان، محبت‌های خاص هستند که در پایین‌ترین سطح قرار دارند، این محبت‌های خاص، هیچ ارتباطی به دانایی ندارد؛ اما محبتی که در وادی چهاردهم مطرح می‌شود، محبت عام است که شامل همه هستی، مخلوقات، انسان‌ها، حیوانات و گیاهان می‌شود. زمانی‌که من وادی‌ها را مطالعه کردم و به وادی چهاردهم رسیدم، متوجه شدم که باید روی وادی‌های گذشته، بیشتر دقت و آن‌ها را کاربردی و عملی می‌کردم.

در وادی چهاردهم بیان می‌شود که اگر تاریکی نباشد، روشنایی برای‌ ما مفهومی ندارد، اگر غم نباشد، شادی هیچ مفهومی ندارد، اگر رنج نباشد، ارزش آرامش را نمی‌دانیم، اگر بیماری نباشد، قدر عافیت و سلامتی را نمی‌دانیم و اگر اعتیاد نبود، آرامش این روزهایمان را نمی‌توانستیم درک کنیم. ما تا زمانی‌که وجودمان، سرشار از ناخالصی‌ها و ناهنجاری‌ها باشد، هیچ‌گاه صدای زیبا و لطیف محبت را درک نمی‌کنیم، مانند ساعتی که در شلوغی‌ها نمی‌توان صدایش را شنید. به طور کلی این وادی به ما می‌آموزد که باید با سختی‌ها، ناملایمات و پستی و بلندی‌های زندگی روبرو شویم تا معنای واقعی زندگی و آرامش را درک کنیم.

همسفر مریم:
وادی چهاردهم، وادی عشق است. این وادی به ما می‌آموزد که اساس هر چیزی بر پایه عشق و محبت است. محبت واقعی با معرفت، عقل و ایمان به دست می‌آید، بر سر راه انسان‌ها قرار می‌گیرد و انسان‌ها موج آن را دریافت می‌کنند. محبت اتفاقی نیست، محبت دامنه وسیع یک کمان بی‌انتهاست، محبت واقعی، سوری نیست و دیدن آن چشم دل می‌خواهد. این عشق و محبت است که انسان‌ها را زنده نگه می‌دارد، در صورتی‌که بتوانیم آن را حس و دریافت کنیم. زمانی انسان معنی عشق و محبت را می‌فهمد که در وجودش آرامش داشته باشد.

همه ما از عشق سخن می‌گوییم؛ اما تعداد کمی به آن عمل می‌کنیم. عشق به زبان نیست؛ بلکه در رفتار و کردارمان نیز باید این عشق را نشان دهیم. عشق، گذشت و بخشش می‌خواهد، در اصل من باید این بخشش را از مسائل کوچک شروع کرده و از خودگذشتگی نشان دهم، تمرین کنم تا متوجه شوم که آیا مرد ره عشق هستم یا خیر. برای اینکه عاشق شوم و عاشق بمانم، باید بتوانم از چیز‌های زیادی گذشت‌ و عبور کنم تا به ارتقا دست‌یابم. در کنگره۶۰ آموختم، هرچه عاقل‌تر، عاشق‌تر، هرچه عاشق‌تر، با ایمان‌تر و هرچه با ایمان‌تر، بخشنده‌تر خواهیم بود.

در هر مرحله‌ای از زندگی باشیم، این فرصت را داریم که عشق را تجربه کنیم و این بستگی به خودمان دارد که چه اندازه، معرفت و دانایی را در کوله‌بار خود قرار داده باشیم. تاثیر این وادی بر روی من این بود که اگر محبت یا کاری را برای کسی انجام می‌دهم، باید بلاعوض باشد، در آن صورت است که لذت می‌برم‌ و امیدوارم که همه ما به این مرحله دست‌یابیم. عاشق را حساب با عشق است و با معشوق چه حساب دارد. این وادی‌ها چراغ راه من رهجو هستند که سالیان سال در تاریکی‌ها، به هر دری می‌زدم، کور سوی نوری پیدا نمی‌کردم؛ اما بهترین راه را، در کنگره۶۰ یافتم که آرام آرام به من آموختند، چگونه با حال خوش به مقصد دست‌یابم.

عبور کردن از وادی‌های کنگره۶۰، به مفهوم یادگیری و عمل به آموخته‌هاست و درمان اعتیاد هم بدون رسیدن به دانایی غیر ممکن است. با عشق و محبت می‌توانیم، افراد مصرف‌کننده را جذب کنیم، آموزش دهیم و عاشق کنیم؛ زیرا انسانی که عاشق می‌شود، هم خودش در آرامش است و هم می‌تواند این محبت را به دیگران انتقال بدهد. در حقیقت عشق و ایمان به صورت مستقیم، روی ما تاثیر می‌گذارد. انسان پرهیزگار دیگران را دوست دارد، برای آنها خیر می‌خواهد و عشق به خالق هستی را درک می‌کند. آرامش ما در گرو عشق و ایمان است و نفرت و حسادت، غیر از تباهی و سیاهی چیز دیگری برای ما به ارمغان ندارد.

تایپ: همسفر مرجان، راهنما همسفر سهیلا(لژیون نهم)
ویرایش: همسفر سمیرا، راهنما همسفر زهرا (لژیون هفتم)
ارسال: همسفر فرشته، راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی گیلان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .