English Version
This Site Is Available In English

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

استاد موضوع را با تجربه‌ یک شخص که برای ایشان تعریف کرده‌اند، آغاز می‌کند. این‌که چگونه وارد مواد و کم‌کم یک مصرف‌کننده شده است. داستانش، داستان علاقه‌مند شدن به دختری بود که بعد از مدتی، رابطه به نتیجه نرسید و به همین دلیل به مصرف هروئین، قرص و حتی خودکشی روی آورد که توانست جان سالم به در ببرد؛ بعد از مدتی به کنگره آمد و درمانش را آغاز کرد و آن دختر هم سرنوشت خوبی نداشت و مشکلاتی در ادامه برایش به وجود آمد.

این موارد خیلی پیش می‌آید که کشش و علاقه‌ای به وجود می‌آید، ولی در ادامه به نتایج بدی می‌رسد. حال این پرسش مطرح می‌شود که اگر عشق خوب است چرا نتیجه‌اش بد است؟ و چطور باعث جنون، ازبین رفتن زندگی، مرگ و غیره می شود؟ پس صور دیگری در مورد این قضیه وجود دارد. ما در کنگره آموختیم که هر چیزی دارای دو صورت است؛ مانند انفجار باروت که می‌تواند برای شکافتن صخره‌ها به کار رود و برای به وجود آوردن یک راه جدید برای زندگی انسان‌ها باشد و یا در صحنه‌ی جنگ به کار گرفته شود.

حافظ در این مورد می‌گوید: «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» اگر دیوان حافظ را مطالعه کرده باشید، می‌بینید که غزلیات حافظ بسیارسنگین و عمیق است و از سختی‌ها، درد و رنج‌های زیادی صحبت می‌کند و حکمت و مطالب زیادی در لابه‌لای این‌ها وجود دارد.

حال چرا وقتی انسان شخصی را می‌بیند در درونش کشش و جاذبه‌ای به وجود می‌آید که تمام زندگی‌اش را در بر می‌گیرد؟ لازمه‌ این‌که که انسان وارد تاریکی‌ها شود این است که بسیاری از توانایی‌ها و صفات خود را از دست بدهد، شخص وارد ظلمات می‌شود و این ورود همراه با فراموشی و از دست دادن یکسری صفات و توانایی‌ها و اشخاصی که دوستشان دارد است. هر چه عمق ظلمات بیشتر باشد چیزهای بیشتری را از دست می‌دهد.

حال فرض کنید که شخص می‌خواهد از اعماق تاریکی‌ها خارج شود، برای خروج از ظلمت باید پلی و یا تونلی وجود داشته باشد که فرد بتواند به وسیله‌ آن خود را به سطح برساند. زمانی که شخصی چیزهای زیادی را در درونش از دست می‌دهد، وقتی فردی را می‌بیند که همان ویژگی‌های از دست رفته‌اش را دارد، در درونش یک فضای خالی و یک خلاء به وجود می‌آید که آن شخص مانند نیمه‌ گمشده می‌تواند آن فضای خالی را پر کند، پس وقتی برخورد به وجود می‌آید، آن فضای خالی پر می‌گردد.

پر شدن فضای خالی (درون انسان) مساوی با تغییر شدید انسان است، انگار گمشده خود را پیدا کرده است، مانند زمانی که کسی پول یا وسیله‌ای را که گم کرده و بعد از مدتی پیدا می‌کند و خوشحال می‌شود. حالا فرض کنید این چیز گمشده صفات درونی‌اش باشد پس بسیار خوشحال می‌گردد.

تکانه و نیرویی که به شخص وارد می‌شود، در ابتدا احساس شادمانی و خوشحالی را به وجود می‌آورد و باعث اختلالات زیادی در سیستم خمر شخص می‌شود. (این‌ها همه آزمایش هستند داشتن این خصوصیات به معنی یک برچسب بد نیست، چون همه انسان‌ها به نوعی تاریکی‌ها را تجربه می‌کنند.) در ابتدا فرد وضعیت خمرش خوب کار نمی‌کند ولی زمانی که شخص مورد نظر را می‌بیند خمر به خوبی به کار می‌افتد ولی زمانی که مشکلات بعدی به وجود می‌آید خمر شدیداً افت پیدا می‌کند و خماری زیادی را به وجود می‌آورد.

نویسنده و رابط خبری: همسفر مهدیس رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .