استاد سیدی یونس را با مثلث رحمت آغاز کردند. اگر انسان بخواهد قوت قلب، تواناییها، چیزهایی که در زندگی احساس بهتر، زندگی بهتر و آرامتری داشته باشد؛ باید رحمت قدرت مطلق شامل حال او شود. این نعمتهایی که ما در زندگی داریم برای ما نیست و ما مالک آنها نیستیم؛ بلکه به ما داده شده است. ما مالک چیزهایی هستیم که آنرا خلق کرده باشیم. همه این چیزها در قالب رحمت به انسان داده میشود؛ اما شرط دارد و شرط آن این است که با ناامیدی مقابله کند یا از آن عبور کند؛ البته این یک مبارزه سخت است؛ چون ناامیدی از قویترین ابزارهای نیروهای بازدارنده است. غم و اندوه هم، مانند ناامیدی مانع دریافت رحمت برای انسان میشود. هر چهقدر انسانها قویتر و توانمندتر میشوند، ناامیدی، غم و اندوه آنها از شرایط کمتر میشود. برای نجات و اصلاح یک انسان، یک شعبه، یک کشور و یک نمایندگی یک نفر کافی است که در راه درست قدم بردارد و دیگران را در این راه یاری کند.
مسائل حاشیهای زمانی اتفاق میافتد که انسانها فکر میکنند که بهترین کار را انجام میدهند و آن درستترین کار است؛ اما از دید من اینطور نیست و من وقتی از بیرون به عملکرد شخص نگاه میکنم، فکر میکنم که عمداً و برای ناراحت کردن من اینطور رفتار کرده است. این مسائل عموماً اختلاف حسهایی را در بین انسانها بهوجود میآورد که بهدنبال آن مسائل حاشیهای نیز رخ میدهد. وقتی حس انسان آلوده شود در دور باطل میافتد، مثل گردباد عمل میکند و مرتب شعاع اضافه میکند. اگر در مرکز این گردباد باشد، صعود میکند و اگر در بیرون باشد، پرتاب خواهد شد. درست در همینجا، بایستی انسان این فرآیند را معکوس کرده و خود را از حاشیه نجات دهد.
در ادامه استاد با بیان سوره یونس میفرمایند: که در داستان حضرت یونس پیامبری بود که به عمق تاریکی و ظلمت رفت و آنرا تجربه کرد و بعد اشکال کار خود را پیدا کرد. در اینکه داستان حضرت یونس معجزه دارد شکی نیست؛ اما پیام دیگری هم دارد، اینکه حضرت یونس وقتی از شکم ماهی یا کالبد ماهی خارج شد بیمار و فرتوت شده بود، به دلیل تاریکیهای زیادی که تجربه کرده بود و بعد از خوب شدن، حال و دیدگاه او کاملاً متفاوت شد و باعث هدایت و نجات قوم او شد. پیامی که از فرآیند این داستان دریافت میکنیم، اینکه هیچ اشکالی ندارد در تاریکی باشیم، حس بد بگیریم، قهر کنیم و کینه و نفرت بگیریم؛ ولی مهم درست شدن است. من میتوانم برگردم و معکوس حرکت کنم، ایراد کار خود را پیدا کنم، شروع به برگشتن کنم و اگر بتوانم چنین کاری کنم، حتماً میتوانم موفقتر و مؤثرتر عمل کنم. ما همیشه در زندگی در یک مسیر یکنواخت نیستیم؛ بلکه در نوسان هستیم. پیام اصلی این داستان این است که اگر آمدید و حس شما خراب شده است هیچ اشکالی ندارد، برگردید حسهایتان را خوب کنید، هیچ اشکالی ندارد. اگر هم خواستید بروید و جدا شوید با حس خوب برگردید.
منبع: سیدی یونس
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون پنجم) دبیر اول سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
47