سومین جلسه از دور سی ونهم کارگاه های آموزشی ویژه مسافران کنگره 60 ، نمایندگی ایمان با استادی مسافرحسین، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه " وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من " در روز شنبه 25 اسفند ماه 1403 ساعت 16 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر می کنم که توانستم در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم و آموزش بگیرم.
من در قبل از ورود به کنگره 60 زندگی خوبی نداشتم. همه راه های ترک اعتیاد را تجربه کرده بودم و به حالت در ماندگی رسیده بودم. این لطف خداوند بود که سر از کنگره در آوردم و با این مکان آشنا بشوم تا اول با مفهوم رهایی و بعد هم با مفهوم آگاهی آشنا شوم و این جسارت را پیدا کنم تا در این جایگاه قرار بگیرم.
آقای مهندس در این سالها این مفهوم را خیلی خوب رنگ آمیزی نمودند، و استاد امین نیز با توضیحاتشان لباس معنا را به تنش کردند. من در اینجا جهان بینی و در اصل بینش کلی به زندگی را آموختم. من با یادگیری 14 وادی مانند 14 عینک توانستم دنیا را بهتر ببینم.
(2).JPG)
در وادی اول با عینک تفکر به من اجازه داد دنیا را بهتر ببینم و پاسخ بسیاری از سوالها را دریافت نمودم.در وادی ششم ابزار عقل را به من داد تا بتوانم زندگی را بهتر درک کنم. و در پایان وادی چهاردهم است که بتوانم دنیا را از نگاه وادی عشق و محبت نگاه کنم. من قبل از ورود به کنگره 60 درک درستی از محبت و عشق نداشتم و خیلی از چیزها را زیر سوال میبردم. مصرف مواد مخدر شرایطی در بدن من به وجود آورده بود که درکی از عشق و محبت نداشتم و عشق را انکار میکردم.
با قرار گرفتن در بستر کنگره مفهوم عشق و محبت برای من تداعی شد. متوجه شدم که راهنمای من بدون هیچ گونه چشم داشتی، عشق و محبت را به رهجویان خود اهدا میکند.
.JPG)
آقای مهندس در واقع سرچشمه این عشق و محبت است و زندگی خود را وقف بچه های کنگره 60 نموده است. بعد از اینکه با مفهوم وادی عشق و محبت آشنا شدم زندگی برای من طعم و مزه پیدا کرد. خیلی شرایط و اوضاع برای من مناسب شد. تا قبل از آن خیلی فعالیت ها برای من معنی و مفهوم نداشت. به عنوان مثال افرادی که با سختی و تلاش به قله کوه می رسیدند و بعد از نصب پرچم خود بازمی گشتند برای من یک عمل بی معنی و بیمفهوم بود.
بعد از کسب آگاهی و آموزش در کنگره 60 معنی عشق و محبت برای من آشکار شد و تاثیر آن روی من این شد که برای لذت بردن از زندگی مفهوم این وادی را درک نمایم، مثلا عاشق کار و رشته درسی و هر چیزی که به آن علاقه دارم باشم تا بتوانم خیری برای خودم و هم نوعان خودم داشته باشم. من باید ابتدا عشق و محبت را در خودم جا دهم تا از آن ظرف تهی بودن خارج بشوم.
(5).JPG)
زمانی می توانم عشق و محبت را در خود جای دهم که من ناخالصی های خود را تزکیه و پالایش نمایم. من با حضور د کنگره می توانم به این جایگاه برسم که درک کنم مفهوم آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
ممنون از اینکه به صحبت های من گوش کردید.
(7).JPG)
تنظیم و تایپ: مسافر ابوالفضل
ارسال: مسافر مهدی
- تعداد بازدید از این مطلب :
189