English Version
This Site Is Available In English

عشق دروازه ورود به رحمت خداوند

عشق دروازه ورود به رحمت خداوند

آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهی‌ست، من که می‌گویم کلام خود نیست؛ بلکه فردی است در جمع بیکران هستی که باورش کار هر کس نیست مگر معنای آن بداند که آن چیست.

محبت واژه‌ای‌است ورای باور مخلوق که در آن قدرتی است از کران تا بیکران و نهفته در دل هر ذره؛ قدرتی بسیار فراتر از نسبت‌های خونی و قراردادهای مرسوم. آنجایی که محبت معنای خود را می‌یابد، خصومت و دشمنی رنگ باخته و کمرنگ می‌شود. انسانی که محبت واقعی را درک کند و عشق در بندبند وجودش رخنه کند، آرامش سفره‌اش را می‌گستراند در جای‌جای حیاتش.

قدرتی که به انسان توان حرکت می‌دهد و انسان را به صلح و آرامش می‌رساند. محبتی که اگر نبود انسان قادر به ادامه حیات و این سفر طولانی زندگی نبود. سکون، ساکنِ موجودیت انسان می‌شد و چه بسیار سخت و دشوار است اینگونه زیستن. چه بسیار انسان‌هایی که سرشارند از مکنت مال و منال و بی‌بهره‌اند از ذره‌ای عشق و این‌‌چنین زمهریرِ نفرت به انجماد می‌کشاند هست و نیست انسان بینوا را. محبتی که ذره‌ذره پخته می‌شودو تبدیل به عشق می‌شود.

عشق؛ یعنی گذشتن از خویش و عاشق از عصاره جانش بلاعوض می‌بخشد و ظرف محبتش هر روز پُر و پُرتر می‌شود. عشق همچون خورشیدی نورش را به همه می‌تاباند و در جهان هستی دائماً شعاع اضافه می‌نماید. عشق بزرگترین سرمایه‌ای است که هر چه می‌بخشیم، زیادتر می‌شود و مانند شمشیر برّنده بر قلب‌های تشنه وارد می‌شود و به جای دریدن، سیراب می‌کند و از سیراب شدن آن‌ها جهانی به گلستان تبدیل می‌شود.

جنبش، تکاپو و حرکت بر مبنای عشق است و بدون عشق زندگی مثل مرگی بی‌صداست. عشق حد و مرز ندارد و آنقدر بزرگ است که کل هستی در عشق شناور است. رسیدن به عشق بها دارد و گاهی؛ حتی بهایش سنگین، سخت و رنج‌آور است و گویی با پای برهنه روی گداخته‌های آتش راه رفتن است.

بایستی سایه، جاذبه و حسی باشد تا عشقی پدیدار شود؛ یعنی چیزی باشد که برای شخص جاذبه داشته باشد و حسی را درونش بیدار کند تا عشقی پدیدار شود؛ اما چیزی که مهم است این است که معرفت، شناخت، آگاهی و کارکرد سیستم ایکس در عشق نقش مهمی دارد که اگر مهیا نباشد، نمی‌توان به نتیجه رسید. عشق دروازه‌ ورود به رحمت خداوند، قلب انسان، موجودات و کل هستی می‌باشد و ثمره‌ی عشق به خداوند بایستی بلاعوض بین مخلوقین تقسیم شود و هر چه عشق به خداوند داریم، در انسان‌ها متبلور شود.

بعد از گذر از این مرحله قدرت مطلق عاشق مخلوق خود می‌شود، عشق خالق به مخلوق و مخلوق به خالق و چه والاست عشق معشوق به عاشق و عاشق به معشوق. درکی غریب برای منِ سرگشته که نه محبت را به تمامی ادراک کرده‌ام و نه عشق را آنگونه که باید شناخته‌ام؛ اما می‌دانم که خدمت به مخلوقِ خالق تنها راه شناخت عشق است و دروازه ورود به لایتناهی عشق.

نویسنده: راهنما همسفر الناز
رابط خبری: همسفر نسیم رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون دهم)
ویرایش و ارسال: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون دهم)‌ نگهبان سایت
منابع: آموز‌های کنگره‌۶۰
همسفران شعبه شمس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .