همسفر فاطمه:
"آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است". وادی چهاردهم بهنوعی جمعآوری تمام وادیها است. این چهارده وادی راه را برای ما نمایان میکند، اگر انسان به آن شناخت و آگاهی لازم برسد، امکان ندارد از صراط مستقیم منحرف شود. وادی چهاردهم؛ یعنی وادی عشق و محبت؛ یعنی گذشتن از خود؛ یعنی ارزش! محبت و عشق آنقدر با ارزش است که نمیتوانیم آن را با تمام دنیا عوض کنیم. ظروف تهی؛ یعنی هیچ و خالی و منظور از آن، انسانهایی هستند که درونشان محبت وجود ندارد. منظور انسانهایی هستند که مال دارند، ثروت دارند، علم و دانش دارند، اما چون از عشق و محبت خالی هستند، تهی هستند. ما در کنگره۶۰ آموختیم که از وادی اول تا چهاردهم تماماً بر مبنای عشق و محبت، عقل و ایمان است. وادی اول این نقطه تفکر را در ما بیدار میکند که ما بدون تفکر به هیچ جا نمیرسیم. وادی دوم این را بیان میکند که ما بدون هدف، خلق نشدهایم. وادی سوم بیان میکند که اول برای خودمان ارزش قائل باشیم، خودمان را بشناسیم و وادی چهارده، پیام عشق و محبت میدهد. وقتی باورها با محبت واقعی عجین میشوند، معنای محبت را لمس می کنند. محبت واقعی، محبتی است که نمیشود آن را با تمام دنیا عوض کرد. عشق به خداوند و خالق خداوند و کل هستی، عشق واقعی است. وقتی به آن نقطه رسیدیم که عشق به خداوند یعنی چه؟ آن موقع در صلح و آرامش هستیم. وقتی فهمیدیم از خود گذشتن یعنی چه؟ آن موقع در صلح و آرامش هستیم. این را باید درک کنیم که تمام هستی، عشق و محبت است و خداوند بر مبنای عشق و محبت، این هستی را بنا نهاده است. تمام موجودات، محبت دارند؛ حتی انسانهایی که ظاهر آنها خشن است. آنها هم میتوانند محبت داشته باشند؛ چرا که خداوند بزرگ، خود محبت است و آنچه نعمت خلق کرده، در اختیار ما قرار داده است. تمام هستی بر مبنای عشق و محبت است و انسان هم یک مرکز دارد به نام قلب که جایگاه عشق است. همان عشقی که خداوند در سینه آقای مهندس قرار داد که بتواند هزاران هزار نفر غرق شده در تاریکی را نجات دهد. آقای مهندس خودش مصداق و نمونهای از وادی چهاردهم هستند که با گذشتن از خود و رسیدن به آن عشق الهی و حقیقی، دست هزاران هزار نفر گرفتار در تاریکی و اعتیاد را گرفت و نجات داد. ایشان چراغی شدند برای یافتن راه مستقیم. خداوند را شاکرم که توانستم در مورد وادی چهاردهم در این ماه پر برکت رمضان مطلبی بنویسم. محبت و عشق یعنی؛ رسیدن به حق و حقیقت؛ یعنی راهنمایان کنگره۶۰ که یک حقیقت هستند. یک محبت واقعی هستند که دلسوزانه راهنمایی میکنند. از ته دل، بدون هیچگونه چشمداشتی راه را برای ما نمایان میکنند تا به رهایی و حال خوش برسیم. منِ همسفر باید از این چهارده وادی بیاموزم که برای داشتن زندگی آرام و با کیفیت نباید عشق و محبت را فراموش کنم و باید بدانم که چه کسانی با عشق پاک زحمت کشیدند و بدون هیچگونه حقوق و دستمزدی کمک کردند که من و مسافرم به درمان، حال خوش و آرامش برسیم. همیشه سپاسگزار خداوند و آقای مهندس و راهنمای عزیزم هستم. از خداوند برای کسانی که خدمتگزار کنگره۶۰ هستند بهترینها را خواستارم. من محبت واقعی را در کنگره آموختم و سعی میکنم همیشه قدردان کنگره و راهنمای عزیزم باشم.
همسفر ناهید:
وادیها پلهپله و قدمبهقدم جلو میروند تا به وادی چهاردهم میرسیم. هرکدام از وادیها مانند چراغی، روشنگرِ تاریکی وجود منِ همسفر یا مسافر است. من روشنایی و صراط مستقیم را در کنگره یافتم. سالیان سال راه را گم کرده بودم و به هر دری میزدم گویی گشوده نمیشد و موفق نمیشدم؛ تا اینکه بهواسطه نور عشق خداوند و کائنات، راه کنگره برای من و مسافرم آشکار شد. وادی چهاردهم، بیانگر عشق بلاعوض به هستی، خود و هر آنچه در اطرافمان هست میباشد. عشقی که تجلیایی از عشق خداوند به مخلوقاتش میباشد و قطرهایی از آن را در وجود ما نهاده است. رسیدن به این عشق، بدون رسیدن به دانایی، ممکن نیست، اما چگونه میتوان به دانایی رسید؟ باید با تزکیه، پالایش و آموزش درست و صحیح، همواره در راه این عشق بیشائبه قدم برداریم. آنوقت است که احساس لذت و دوست داشتن واقعی به سراغ ما میآید و حال درونی ما خوب میشود و گویی انرژیهای خوب این کائنات به ما بازگشت میخورد. همین خدمت کردن در کنگره از هر نوعی که باشد مصداق عشق بیشائبه و عشق واقعی است. وجود همسفران در کنگره، خود نشانهایی از عشق و محبت است و درواقع کاربردی کردن این وادی است. منِ همسفر جدای از اینکه خودم هم نیاز به آموزش و عشق و رحمت خداوند دارم، اما پابهپای مسافرم قدم برمیدارم و او را همراهی میکنم تا هر دو از این تاریکی، عبور کنیم و نجات پیدا کنیم. همانطور که آقای مهندس دژاکام همواره میگویند: نجات یک نفر مصرفکننده و احیاء دوباره او مانند نجات همگی انسانهاست؛ نجات یک خانواده است، نجات یک جامعه هست. در وادی چهاردهم که وادی عشق و محبت است؛ من یاد گرفتم و آموختم بنیآدم اعضای یکدیگرند، اگر حال من خوب باشد ولی حال همسایهام یا حال خویشاوندانم یا جامعهایی که در آن زندگی میکنم مساعد نباشد، من نمیتوانم خوشحال باشم. یک نفر برای همه و همه برای یک نفر. با عشق و محبت است که میتوان دریچههای رحمت خداوندی را گشود و به قلب انسانها راه یافت و به سعادت رسید. عشق یعنی حضور مادر، همسر، خواهر، برادر و پدر بهعنوان همسفر دوشادوش مسافر! حضور و خدمت کردن راهنمایان عزیز بدون هیچ چشمداشت مالی ( یا خدمت در هر جایگاه دیگر در کنگره۶۰) خود مصداق محبت و عشق حقیقی است. عشق یعنی؛ فرمانبردار بودن مسافر و همسفر از راهنماهای خود و پیروی از دستورات کنگره. البته به دست آوردن این عشق هم صبوری میخواهد و مرحله به مرحله است. آنان که صبوری و فرمانبرداری را پیشه راه خود کردند، بدون شک به عشق حقیقی و آرامش رسیدند. من همسفر و مسافرم این چنین اشخاص را الگوی خود قرار میدهیم و با کمک نیروی عشق خالق و عشقِ مخلوق، راه به سوی این وادی مینهیم.
همسفر زهرا:
"آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است". وادیها دایرهوار میچرخند تا از اولین به چهاردهمین آنها میرسیم و این وادیها چراغ راه منِ رهجو هستند که سالیان سال راه را گم کرده بودم و در تاریکیها به هر دری میزدم، اما موفق نمیشدم. وادی چهاردهم، وادی عشق است. این وادی به ما میآموزد که اساس هر چیزی بر پایه عشق و محبت است. محبت، اتفاقی نیست؛ بلکه دامنه وسیع یک کمان بیانتهاست. کاملاً واقعی و حقیقی است و دیدن آن چشم دل میخواهد. زمانی که انسان معنی عشق و محبت را متوجه میشود به آرامش دست پیدا میکند. در کنگره بیان میشود: هر چه عاقلتر، عاشقتر و هر چه عاشقتر، با ایمانتر و هر چه با ایمانتر، بخشندهتر خواهید بود. مسئله مهم در کنگره، مواد مخدر است و با همین عشق و محبت میتوانیم افراد مصرفکننده را جذب کنیم، آموزش بدهیم و عاشق کنیم؛ زیرا انسان عاشق هم خودش در آرامش است و هم میتواند این محبت را به دیگران انتقال بدهد. با عشق به مبدأ هستی، نور خداوند در زندگی متجلی میشود و انسانها هرگز به بیماریهای روانتنی مبتلا نخواهند شد؛ چون فقط به خدمت کردن و کمک میاندیشند.
همسفر نسرین:
"آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است'". وادی چهاردهم وادی عشق است. مرکز تمام هستی، عشق است و هستی بر مبنای عشق بنا نهاده شده است. جایگاه عشق در واقع قلب انسان است و این زمانی حاصل میشود که ما از خویش بگذریم و نسبت به دیگران بخشش و گذشت داشته باشیم. اگر کسی همه چیز داشته باشد، ولی ظرف وجودش از عشق تهی باشد، هیچ ارزشی ندارد؛ زیرا قادر مطلق بر اساس ابراز عشق خویش، تصمیم به خلق کائنات گرفته است. مثلث عشق،۳ ضلع دارد: حس، جاذبه و سایهها. در واقع اساس کار کنگره۶۰ نیز بر اساس عشق و محبت است و یک مسافر وقتی سفر خود را به اتمام میرساند و از ضد ارزش مواد مخدر پاک میگردد؛ آن عشق حقیقی در قلبش بیدار میشود و با آموزشهای ناب کنگره۶۰ و قبولی در آزمون راهنمایی، چراغ به دست میگیرد و به درمان بقیه مصرفکنندگان و آموزش آنها اقدام میکند. همینطور در بخش همسفران هم این اتفاق بسیار خوب میافتد و چه خوش است که یک فرد رها شده به افراد در حال درمان کمک میکند تا آنها نیز از تاریکیها بیرون بیایند. به امید روزی که همگی ما به درک عشق و محبت به تمامی موجودات و هستی و خالق آنها برسیم.
همسفر حمیرا:
وادی چهاردهم، وادی عشق است. این وادی به ما میآموزد که اساس هر چیزی بر پایه عشق و محبت است. محبت واقعی توأم با معرفت، عقل و ایمان است. امواج محبت در همه هستی وجود دارد و هر انسانی موج آن را دریافت کند، بر سر راه او قرار میگیرد.
محبت اتفاقی نیست، بلکه دامنه وسیع یک کمان بیانتهاست، کاملاً واقعی و حقیقی است، صوری نیست و دیدن آن چشم دل میخواهد. اگر محبت واقعی باشد، هیچ موضوعی بد نمیشود و همه چیز به تمام معنا زیباست. در این صورت انسانها هیچوقت از چیزی شکوه و شکایت نمیکنند. عشق و محبت است که انسان را زنده نگه میدارد؛ در صورتیکه ما آن را حس کنیم. زمانی انسان معنی عشق و محبت را متوجه میشود که به آرامش دست پیدا میکند؛ به عبارتی عشق یعنی گذشتن از خویش! همه ما از عشق بسیار سخن میگوییم، اما تعداد اندکی به آن عمل میکنند. من در عمل باید از چیزهای کوچک خود بگذرم تا متوجه شوم، آیا میتوانم این کار را انجام بدهم یا خیر؟ برای مثال: آیا میتوانم از یک لیوان چای به نفع دوستم بگذرم؟ آیا میتوانم از دارایی خودم مقداری ببخشم؟ بنابراین محبت زمانی قابل درک است که چهره درونم را در پشت چهره بیرونم پنهان نکنم و بتوانم به همنوع خود عشق بلاعوض داشته باشم. برای اینکه عاشق بشویم باید بتوانیم بگذریم و زمانی که این کار را انجام دادیم به ارتقاء خواهیم رسید. در کنگره۶۰ بیان میشود؛ هر چه عاقلتر، عاشقتر و هر چه عاشقتر با ایمانتر و هر چه با ایمانتر، بخشندهتر خواهید بود. در اصل باید اول راه و رسم عاشقی کردن را بیاموزیم. عشق در عین حال از لطیفترین و زیباترین ارتعاشات هستی است که میتواند در دل سرسختترین و سنگدلترین انسانها نفوذ کند و آنها را نرم کند؛ به عبارتی اگر دستانت را دراز کنی عشق در دستان تو قرار میگیرد به شرط آنکه دستانت خالی از نفرت و کینه باشند. زمانی که در وادی عشق قرار گرفتی آتشهای گداخته را بسان گلبرگهای نرم و لطیف در زیر پای خودت احساس خواهی کرد و از هیچ غل و زنجیری پروایی در سر نخواهی داشت؛ زیرا تو در اثر قدرت عشق سوزندگی آتش را به گونهای دیگر احساس خواهی کرد و آن را به جان خریدار هستی و این شعبده معمار بزرگ عشق است.
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر هدی (لژیون دوم )
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرمآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
215