آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. تنها پیوند محبت ما را بههم متصل نگاه خواهد داشت.
وادیهای آموزشی کنگره60 برای درمان اعتیاد و در ادامه راه و رسم درست زندگی کردن گذاشته شده است که از وادی اول با تفکر؛ ساختارها آغاز میگردد، بدون تفکر، آنچه هست رو به زوال میرود، تا به وادی چهاردهم وادی محبت میرسیم. گذر از این وادیهای کنگره به مفهوم آموزش، یادگیری و عمل به آنها است. در وادی محبت، صحبت از دوست داشتن و دوست داشته شدن است؛ اما برای کسانی که به دانایی نرسیدهاند کاری مشکل و بیهوده است. در واقع فقط با کلمات بازی میشود؛ چون تاریکی درون نمیگذارد صدای عشق و محبت را حس کند. انسان نادان باید آموزش بگیرد؛ وقتی بیدار شد آنوقت مفهوم عشق را درک خواهد کرد. اساس و پایه هستی بر پایه عشق و محبت است و محبت باید بر پایه عشق، عقل و ایمان باشد نه از روی عادت همیشگی که محبت و عشق واقعی با پوست و گوشت خود میتوان حس کرد.
محبت به دو شکل عام و خاص است که محبت خاص محبتی است که مربوط به یک نفر و یا یک چیز خاص است که این محبت هم در حیوانات و جمادات وجود دارد؛ اما محبت عام، هستی و کائنات را در برمیگیرد. در محبت عام باید به رشد و آگاهی رسیده باشید. در این نوع محبت عشق و علاقه بلاعوض وجود دارد؛ یعنی گذشتن از خویش که این کلام شاید در ظاهر کلمه ساده و راحتی باشد؛ اما اگر بخواهیم هرکلام آن را بشکافیم گاهی میتوان ماهها و سالها بر روی آن تفکر کرد. ما باید از هستی سپاسگزار باشیم و برای تکتک نعمتهای خداوند که عشق او بلاعوض است شاکر باشیم. به قول استاد رعد انسان بودن سپاس از هستی و سپاس از قدرت مطلق است. این وادی به ما میفهماند که کنار عشق و محبت، اضداد هم وجود دارند، اول باید معنی اضداد را بدانیم و همانطوری که از نامش پیدا است؛ یعنی ضد و مخالف مانند نفرت در مقابل عشق، ظلمت در مقابل نور و ... چه زمان میتوان نفرت را به عشق تبدیل کرد؟ زمانی که ما 13 وادی قبل را که آموزش گرفتیم، کاربردی کنیم و سطح علم و آگاهی خود را بالا برده و بتوانیم در مقابل نیروهای اهریمنی که در مقابل عشق، نفرت را به بهترین و زیباترین شکل به سمت ما سوق میدهند تشخیص داده و بتوانیم این آزمونها را یکی پس از دیگری پشت سر بگذاریم.
گاهی انسان با خود فکر میکند عشق که وجود داشت؛ پس چرا خداوند تاریکی، ظلمت و شیطان را خلق کرد؟ ما با آموزشهای کنگره60 آموختیم که هرچیزی بر مبنای ضد خود قابل حس و قابل لمس است؛ اگر من تاریکی را تجربه نکرده باشم چگونه میتوانم به عظمت روشنایی پیببرم؟ ما آموختیم حس یک گیرنده قوی است؛ اگر حسهای من آلوده باشد چگونه میتوانم معنا و مفهوم عشق را دریافت کنم؟ اگر ما توانستیم حتی در صور آشکار از چیزهایی که دوست داریم به نفع دیگران بگذریم تازه جرقه عشق در ما پدیدار میشود. در این گذشتن نباید انتظار برگشتی وجود داشته باشد. در وادی چهاردهم مثالی وجود دارد که میگوید فیلها شیپور میزنند، خرسها طبل میزنند که صدای گنجشکهایی که سازهای ریز میزنند شنیده نشود مانند یک فرد مصرفکننده که او نمیداند معنا و مفهوم عشق چیست.
رفتارهای او برای این است که دیگران او را تائید کنند؛ چون نیروی تاریکی که تمثیل همان فیلها و خرسها هستند نمیگذارند صدای گنجشک یا همان صدای عشق شنیده شود؛ اما وقتی برای خود قدم برداشت که از تاریکی عبور کند و وارد کنگره60 شد، از وادی اول آموزش گرفت برای هرکاری تفکر کند؛ وقتی رسید به وادی چهاردهم عشق واقعی را نثار خانواده و جامعه میکند نه عشقی که از سر تکلیف باشد. در این وادی از مثلث عشق که شامل سایهها، جاذبه و حس است، صحبت میشود که آقای مهندس معنای هرکدام را بیان کردند که جاذبه از جذب از کشش میآید؛ یعنی چیزی که سمت آن جذب میشویم، سایهها چیزی که طول، عرض و ارتفاع دارد؛ اما حس که یکی از مهمترین ارکان این مثلث به شمار میرود و باید حس آموزش ببیند، تزکیه و پالایش شود تا مفهوم محبت و عشق را درک کند.
آیا تا بهحال فکر کردهایم؛ چرا وادی محبت در کنگره60 آخرین وادی است؟ با کمی تفکر و تامل در خواهیم یافت و با توجه به سخنان استاد امین که میفرماید: "محبت واقعی که در نظر ما است مثل آب زلالی که پاک و عاری از هرمیکروب آلودگی است. کسی که در ابتدا شروع به سفر میکند و تاریکی او زیاد است با کلمه محبت و عشق بیگانه است؛ وقتی آموزش میگیرد محبت کردن را یاد میگیرد، خدمت میکند و ذرهذره این آب راکد و آلوده شروع به شفافیت میکند، مراحل و وادیها را پشت سر میگذارد و در همین راستا حس در حال تزکیه و صیقل دادن است تا اینکه به وادی عشق، وادی چهاردهم میرسد. در اینجا است که عشق بلاعوض و محبت واقعی برایش قابل درک میشود."برای مثال کسی که در بیابان و تشنه است؛ اگر به او آبی گلآلود و شور داده شود میخورد؛ چون میخواهد زنده بماند؛ ولی زمانیکه آگاهی او زیاد شد و تفکر کرد کاری نمیکند که در بیابان بماند، برای خود همراه دارد که از همه آلودگیها دور باشد. این مانند مسافران و همسفران است که قبل از کنگره با ناآگاهی خود، زندگی و خانواده را به پرتگاه نزدیک کردند؛ وقتی آموزش گرفتند و آنها را کاربردی کردند و با وادی چهاردهم آشنا شدند و معنا و مفهوم عشق را دریافت کردند، آن زمان است که بدون انتظار عشق واقعی را به خانواده و جامعه هدیه میکنند.
علت کشش و جاذبه آنها چیست؟ چون دنبال انرژی هستند. انرژی در کنگره معادل پول در جهان بیرون است؛ اگر انرژی از راه درست بهدست آید مانند پولی است که از راه حلال بهدست میآید. در کنگره انرژی از راه درست و عمل خوب بهقوانین به صورت حالخوش به حساب واریز میشود که از طریق آموزش جهانبینی کسب میشود نه از راه غیبت و رشوهخواری و ... باید بدون چشمداشت در کنگره دریافت کنیم، بمانیم و پرداخت نمائیم که باز هم ماندن برای خودشان نوعی دریافت است؛ چون امواج عشق یکسان میتابد و به این بستگی دارد که فرد چقدر آگاهی داشته و خالی از نفرت باشد تا بتواند این امواج را دریافت کند؛ چون در کنگره یاد گرفتیم دیگران کاشتند ما خوردیم ما میکاریم تا دیگران بخورند. محبت به لمس نیست، به سخن نیست، محبت دو سر کمان بیانتهاست.
نویسنده: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
69