English Version
This Site Is Available In English

تفکر یک حرکت ذهنی، درونی است

تفکر یک حرکت ذهنی، درونی است

با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد، بدون تفکر آن‌چه است رو به زوال می‌رود. وقتی به یک مسیر می‌خواهید بروید در این مسیر ممکن است آبادی‌هایی وجود داشته باشد، به این آبادی‌ها معمولاً کلمه‌ی وادی اطلاق می‌شود، ممکن است مفاهیم دیگری داشته باشد. مثال می‌خواهید بروید به مکه یا شهر دیگری، در مسیر از وادی‌ها یا آبادی‌های متعدد گذر می‌کنید. برای خروج از مشکل یا بن‌بست چهارده وادی طراحی شده که باید چهارده‌ تا وادی را طی کنید تا در وادی چهاردهم از آن تاریکی خارج شوید. با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد، بدون تفکر آنچه است رو به زوال می‌رود، تفکر عین حرکت ذهنی و یک حرکت درونی است و هنوز ما درست متوجه نیستیم، نمی‌دانیم که این حرکت درونی چگونه انجام می‌گیرد.

ما یکسری چیزها را پیدا کرده‌ایم از نظر علمی بشناسیم و هنوز یکسری چیزها را پیدا نکرده‌ایم تا به آن ریشه و پایه قضیه برسیم و این حرکت ذهنی و متمرکز شدن روی یک موضوع است که از یک نقطه حرکت می‌کنیم تا به نقطه دیگری برسیم، ممکن است از یک مجهول حرکت کنیم به یک معلوم برسیم یا از یک معلوم ناقص حرکت کنیم به یک معلوم کامل برسیم یا از یک معلوم حرکت کنیم به یک مجهول برسیم و عناوین مختلف را می‌توانیم روی این قضیه مانور بدهیم. هر کاری که می‌خواهیم انجام بدهیم و به‌وجود بیاوریم ساختار تلقی می‌شود. مسواک زدن، دید و بازدید رفتن، ناهار خوردن، دانشگاه قبول شدن، هر کاری و هر عملیاتی که می‌خواهیم انجام بدهیم یک ساختار است و ساختار همیشه با فکر کردن به‌وجود می‌آید. 

در این وادی بهتر است بدانیم که چگونه همه‌چیز پیدا می‌شود و یا چگونه همه‌چیز خلق می‌شود، وادی می‌گوید همه‌چیز با تفکر یعنی با فکر کردن و متمرکز شدن به‌وجود می‌آید. اگر تفکر نکنیم، هر چیزی که داریم از دست خواهیم داد. قبل از هرچیزی در این وادی می‌گوید بهتر است ببینیم که چگونه همه‌چیز پیدا یا خلق می شود، هرچیزی که بخواهد خلق بشود اول تفکر می‌خواهد، از صندلی گرفته تا میکروفن، لیوان و ضبط صوت همه اول یک فکر بوده و در آن فکر به عمل رسیده است. اگر آن تفکر نبود آن شیء به‌وجود نمی‌آمد، هم در مسائل جزئی و هم در مسائل کلی.

وقتی خداوند می‌گوید شو شود همان کُن‌ْ فَیَکوُنْ است، شو یعنی باید فکرش را کرده باشد، یک چیزی را مجسم کرده باشد همین‌طوری نمی‌گوید شو شود؛ پس برای خلق شدن، پیدا شدن و به‌وجود آمدن اولین قدم یک فکر یا یک اندیشه است، این اندیشه آغاز خلق است؛ بنابراین همه انسان‌ها برای پیدا شدن تفکر لازم، برای پیدا شدن موضوعات و برای پیدا شدن هر فعلی، هر کاری و هر عملی، لازم است اول فکر کنند؛ وقتی می‌خواهند فکر کنند؛ باید یک چیزهایی وجود داشته باشد که انسان را حمایت کرده و به او کمک بکند و نیروی القاء، احیا و تحرک هم موجود می‌باشد؛ وقتی که می‌خواهید فکر کنید یک کمک‌هایی از بیرون به شما می‌شود‌. نیروی القاء نیرویی است که از بیرون به شما می‌شود.

نیروی القاء مثل کلام خداوند است که می‌گوید: وَ نَفسِ وَّ ما سَوّاها فَأَلْهَمَها فُجوُرَها و تَقْواها؛ وقتی موجود به نفس میانه و مرحله انسان رسید آن موقع القاء می‌شود؛ پس در فجور و تقوا می‌تواند به شما مطالب متعددی القاء بشود. اگر تفکر، تفکر مثبتی باشد القاء مثبت و کمک می‌شود؛ اگر تفکر، تفکر منفی باشد القاء منفی به شما می‌شود یعنی یک موضوعی، چیزی به چیز دیگری انتقال پیدا کند. مثلاً در یک سیم، برق وجود دارد در سیم بغلی هم می‌تواند برق را منتقل بکند. القاء به صورت متافیزیک و ماورایی است، وقتی در کنگره می‌نشینید، انسان‌های خوبی هستند که در سفرشان موفق بوده‌اند این مسئله مثبت به شما القاء می‌شود، حرف هم نزنند فقط کنار شما بنشینند یا با شما حرف می‌زنند راجع‌ به موضوع دیگری، به شما کلی انرژی القاء می‌شود. 

آدم به‌هم ریخته‌ای باشد، وقتی می‌نشیند هیچ چیزی هم نگوید تمام انرژی شما را می‌گیرد؛ پس یک آدم حال خراب می‌تواند به انسان مطالب منفی درون خودش را بدون آنکه حرف بزند منتقل کند و یک آدم مثبت که مثبت‌نگر باشد بدون اینکه حرف بزند مطالب مثبت خودش را القاء بکند. اگر به طرف نیروی مثبت بروید القاء مثبت و اگر به طرف منفی بروید القاء منفی صورت می‌گیرد. نیروی احیاء، یعنی ساخته شدن، نیرویی که می‌سازد، زندگی می‌دهد، حیات می‌دهد و سازنده است. مثلاً یک کارخانه خراب بوده، کارخانه را احیاء کرده‌اند یعنی چه؟ یعنی درستش کرده‌اند، احیاء از حی می‌آید. حی یعنی زنده شدن، بدن انسان تا زمانی که زنده است خودش، خودش را می‌سازد؛ پس بدن انسان قادر است خودش را احیاء کند، اگر شما شرایطش را به‌وجود بیاورید بدن خودش احیاء می‌کند.

یک درخت، یک گیاه یا یک انسان می‌تواند خودش را احیاء کند و نیروی تحرک، حرکت کردن در همه‌جا موجود است و می‌تواند ما را وادار به حرکت کند یا کسی باعث حرکت ما بشود‌. به عبارتی اول همه‌چیز مثل صفحه سفید نقاشی است، وقتی می‌خواهد ساختاری به‌وجود بیاید اول در صفحه نقاشی هیچ‌چیز نیست، ذره ذره تصویر پدیدار می‌گردد و از معنای آن، هم زشت و هم زیبا، هم خوب و هم بد پدیدار می‌شود؛ پس برای ساختار به‌وجود آمدن، اول صفحه سفید نقاشی است بعد استاد نقاش قلم نقاشی را بر می‌دارد ذره ذره شروع به نقاشی کردن می‌کند، تصویر زیبا یا زشت، دراکولا یا گلزار است، بستگی به استاد دارد، اینکه می‌گوییم تصویر مثل صفحه‌ی سفید نقاشی است بعد پدیدار می‌شود این پدیدار کردن ما است، ما باید با تفکر مسیر را روشن کنیم.

شما می‌خواهید بروید شمال یک‌ مرتبه حرکت می‌کنید برایتان مهم نیست از چالوس بروید، از رشت بروید، از هراز بروید، حرکت می‌کنید حالا زمستان هم است، رسیدید به جاده هراز ۵۰ کیلومتر رفتید، جاده بسته است؛ باید برگردید، ۵۰ کیلومتر می‌روید جاده چالوس، جاده یک‌طرفه است برمی‌گردید، باز می‌روید می‌گویند جاده یک‌ ماه است بسته و خراب است، برای اینکه فکر نکردید، کسی که تفکر می‌کند یک گوشی برمی‌دارد، کدام راه باز است؟ کدام راه بسته است؟ پنج دقیقه مطالعه می‌کند بعد حرکت می‌کند. در مسیر زندگی اگر ما پنج دقیقه مطالعه را نکنیم کلاهمان؛ پس معرکه است. هر کاری را که می‌خواهیم انجام بدهیم همیشه لازم است تفکر کنیم؛ چون همه‌چیز ذره ذره پدیدار می‌شود و آن تصویری که به‌وجود می‌آید، ما آن را ترسیم می‌کنیم و ما به‌وجود آورنده‌ی آن هستیم.

می‌خواهم بگویم هرچه که شما فکر کنید همان هستید اگر فکر کنید آدم بی‌عرضه‌ای هستید، انسان بی‌عرضه‌ای خواهید شد، تردید نکنید. اگر تفکر کنید آدم افسرده‌ای هستید، انسان افسرده‌ای خواهید شد، اگر بگویید انسان بیماری هستید، انسان بیماری خواهید شد. اصلاً بعضی انسان‌ها خودشان، خودشان را بیمار می‌کنند، خیلی‌ها هستند؛ برای اینکه ترحم دیگران را جلب کنند و دیگران دلشان برایشان بسوزد، می‌گویند: آخ قلبم درد می‌کند، معده‌ام درد می‌کند، همین‌جوری ناز می‌کنند، خودشان این بیماری‌ها را مطرح می‌کنند و جالب است، این بیماری‌ها را می‌گیرند. ما اگر به بیماریمان و یا مشکلمان ایمان نداشته باشیم هیچ موقع حل نخواهد شد‌.

شو شود در هستی فقط مال خداوند نیست، مال انسان هم است، انسان یک زمان شرایطی را می‌خواهد، همان خواهد شد، باید امید داشته باشد، در هر موضوعی هر چه فکر کنید همان اتفاق می‌افتد؛ پس برای اینکه تصویر به‌وجود آید، اول باید تفکر کنیم بعد سر اصل موضوع می‌رویم. ممکن است سال‌ها درگیر مشکلات و مسائلی شده باشید، چیزی که مهم است می‌خواهید مشکل و مسئله را حل کنید و از شر این غول بی‌شاخ‌ و دم که زندگی شما را به طرف نابودی و یا ناآرامی سوق داده‌است یا سوق می‌دهد رها بشوید، یک چیزی است که پدر همه را در آورده‌است، وقتی مشکلات و مسائل است تمام انرژی را صرف همان می‌کنند که چرا این مشکل بوجود آمده‌است؟ ۹۰ تا ۹۵ درصد فکر می‌کنند این مشکل چرا به‌وجود آمده‌است؟ 

من می‌گویم اینکه چرا به‌وجود آمده مهم است و مهم‌تر از آن این است که مشکل حل بشود، به هر دلیلی سقف اتاق خراب شده و پایین ریخته است، حالا باید سقف را درست کنید؛ وقتی درستش کردید، بررسی کنید که چرا خراب شده که دفعه‌ی دیگر سقف خراب نشود یا انسان گرفتار این قضیه نشود، آن چیزی که مهم است؛ باید اول مشکل را حل کرد، می‌تواند هر مشکلی باشد اقتصادی، مشکل کار، جسمی، فیزیولوژی، روحی، روانی، چاقی، سیگار، مشکل همه‌چیز می‌تواند باشد و حالا به‌وجود آمده چه دانسته، چه ندانسته، چیزی که مهم است مسئله را حل کنید، آدمی که مشکل دارد، قیافه‌اش خیلی گرفته است و مشکل انسان‌ها از قیافه‌شان معلوم است، پژمرده‌اند و غم و اندوه در چهره‌شان مشخص است. 

در اثر مشکلات است که در زندگی ما هرج و مرج به‌وجود می‌آید، در این مقطع کافی است، فکر کنیم که کجای کار قرار گرفته‌ایم و به کجا می‌خواهیم برویم و ارزیابی کنیم که کجا قرار داریم، در چه شرایطی و در کدام نقطه قرار داریم و هدفمان این است که کجا می‌خواهیم برویم، اگر هر روز بگوییم خدا هرچه بخواهد، خدا که می‌خواهد، تو را خلق کرده که ببیند تو چه می‌خواهی! خدا خودش می‌داند چکار بکند، تو باید بدانی چکار بکنی، خدا تو را خلق کرده، عقل داده، راه را هم داده، چاه را هم داده راه کج می‌خواهی بروی، برو، راه راست می‌خواهی بروی، برو، این قیمتش است، جریمه‌اش این است، خصارتش این است، این تخریبش است، این بدبختی‌اش است، راه خوب هم این است.

در این وادی اصلاً نمی‌خواهیم تصمیم بگیریم که امروز یا فردا تمامی مشکلات و یا مسائل خود را حل کنید؛ چون بارها این اقدام را انجام داده‌اید و با شکست مواجه شده‌اید؛ البته ممکن است در شرایطی هم از متخصصین یا دیگران کمک گرفته‌اید؛ ولی آن‌ها هم نتوانستند به شما کمکی بکنند در این مقطع باید چه‌کار کنید؟ باید فکر کنید. 

بعضی آدم‌ها دنبال یک راهی می‌گردند که یک روزه مشکل‌شان را حل کنند، یک روزه، دو روزه امکان‌پذیر نیست، برای حل مشکلات و مسائل باید زمان و وقت کافی بدهیم و در طولانی مدت حل بشوند؛ پس اول باید فکر کرد، به چه موضوعی فکر کرد؟ چگونه باید فکر کرد؟ به چه چیزهایی نباید فکر کرد؟ چون وقتمان را می‌گیرد، مثال: به من چه مربوط است که قراضه‌شان را فروختند، پژو خریدند! صبح بیدار می‌شوید حرص می‌خورید چطوری پژو خریدند؟ تو بلدی بیل بزنی، باغچه خودت را بیل بزن، تو کار خودت را بکن چکار به دیگران داری‌‌! دیگران راجع‌ به یکسری مسائل فکر می‌کنند که اصلاً به‌درد نمی‌خورد؛ بنابراین این فکرها صبح تا شب وقت شما را می‌گیرد، مخ شما را می‌خورد، حرص می‌خورید، جوش می‌زنید، این‌ها به‌درد نمی‌خورد، تو اگر طبیب بودی سر خود دوا می‌نمودی، مشکلات خودت را حل کن به بعضی چیزها نباید فکر کرد.

۹۰ درصد افکارتان به گونه‌ای است که فکر می‌کنید که می‌خواهید کاری کنید دیگران شما را تشویق کنند، بگویند این آدم خوبی است، غذا درست می‌کند بشقاب و کاسه‌اش مال زمان قدیم است، این فکرهای صدمن یک غاز ارزش ندارد. شما تصور می‌کنید وجود مشکلات و زیاد شدن آن‌ها نشان می‌دهد که درست تفکر نکرده‌اید و یا تفکرتان غلط بوده است و چیزهایی را چه مادی چه معنوی از دست داده‌اید و یا در حال از دست دادن هستید و یا چیزی را از دست نداده باشید، از آن آرامش لازم برخوردار نیستید و این موضوع باعث شده به طرف زوال حرکت کنید. گوسفند می‌گوید: من خیلی خیلی می‌چرم، خیلی علوفه می‌خورم. این همه چریدی کو دنبه‌ات؟ اینکه می‌گویی فکر کردی و خیلی فکر کردی؛ پس اگر فکرت درست بود؛ باید نتیجه‌ای داشت.

در این وادی نقشه‌ی حمله‌ی خود را برای برطرف کردن مشکلات و حل آن‌ها ترسیم کنید، نقشه بکشید که مشکلات را حل کنید، شتاب هم نکنید، این بستگی به نوع ترسیم نقشه دارد ممکن است نقشه شما به گونه‌ای باشد که سه سال یا پنج سال دیگر به نتیجه برسید؛ نباید نقشه‌ای ترسیم کنید که یک‌ماه دیگر به نتیجه برسید، ممکن است یک کارهایی بخواهید بکنید ذره ذره شرایط را مناسب کنید، خیلی مسائل است، نقشه مال یک روز نیست؛ باید نقشه‌ای رسم کنید که در جهت حل مشکلات و برطرف کردن آن‌ها و بسیار دقیق و حساب شده باشد که راه به عقب نداشته باشد، یعنی در این نقشه شکست نخورید، نقشه هم نمی‌خواهد عظیم و بزرگ باشد. اگر در این مقطع بتوانید نقشه‌ای بکشید که قابل اجرا باشد، مشکلات را به آرامی می‌توانید حل کنید و بهتر به نتیجه خواهید رسید، نقشه خیلی آرام و خیلی متین باشد.

ما از سنگ سخت‌تر نداریم، از آب هم نرم‌تر نداریم، قطرات آب چکه چکه روی سنگ می‌افتد و در نهایت سنگ را سوراخ و متلاشی می‌کند یعنی هر مشکلی از سنگ سخت‌تر نیست و هرچه‌قدر هم شما کم قدرت و بی‌توان باشید از آب کم قدرت‌تر نیستید؛ پس می‌توانید به مرور زمان به نتیجه دلخواه خود برسید. در این تفکر باید به صورت واقع‌ بینانه به مسائل و مشکلات خود نگاه کنید و اگر به این تفکر صحیح برسید، درخواهید یافت که با اراده به تنهایی قادر به حل تمامی مشکلات نخواهید بود؛ باید به شکل واقع بینانه به قضیه نگاه کرد یعنی واقعی و مشخص و روشن باشد، می‌توانید درکش بکنید و اگر به این تفکر صحیح برسید، درخواهید یافت که با اراده، به تنهایی نمی‌توان مشکلات را حل کرد؛ پس با اراده تنها نمی‌توانید از یک درخت خیلی بلند بالا بروید و یا از روی طناب در یک ارتفاع خیلی زیاد عبور کنید؛ ولی این را می‌دانیم، می‌توانید کار دیگری را به صورت معقول به انجام برسانید، مشروط به اینکه یاد بگیرید چند کار را با هم و هماهنگ اجرا کنید.

برای مثال: قدرت بدنی لازم را فراهم نمایید و فوت و فن آن را بدانید و انگیزه لازم را داشته باشید و تمرین را هم انجام دهید و هدفت مشخص باشد. در این مرحله ممکن است نتوان درست فکر کرد یا تصمیم گرفت و اگر فکرتان به جایی نرسید از نظر مشورتی با دیگران، دوستان استفاده کنید؛ ولی تصمیم‌ نهایی بر عهده خودتان است به عبارتی دیگر مشورت می‌کنید؛ ولی تصمیم را خودتان بایستی بگیرید تا اعتماد به نفس لازم برای شما به‌جود آید؛ بایستی در نظر داشته باشید که خلقت سازمان و تشکیلاتی است که همه‌چیز در آن با نهایت دقت و برنامه‌ریزی شده است و در هر لحظه کنترل می‌شود و یک نیروی موافق بر آن نظارت دارد، آن نیروی موافق به صورت خودکار عمل می‌کند، اگر شخصی به طرف فسق و فجور برود او را در فرو رفتن به اعماق تاریکی‌ها یاری می‌دهد و اگر به طرف تقوا و ارزش‌ها حرکت کند او را در این جهت مورد حمایت و یاری خود قرار می‌دهد.

ممکن است بعضی‌ها به این ایمان نداشته باشند و بگویند این‌ها کشک است، نیروی موافق کدام است؟ خداوند کدام است؟ آدم به دنیا می‌آید بعد می‌میرد و می‌رود به دنبال کارش، ایمان و اعتقادی به هیچ چیز ندارند. می‌گوید: ایرادی ندارد اگر چشم و دل خود را باز کنید به آرامی آن نیروی موافق را حس می‌کنید، قدرت مطلق و یا قدرت خداوند را حسش کنید و اگر بخواهید و حس آن را به‌وجود بیاورید و طلب کنید، آن نیروی موافق در درمان و رهایی شما می‌تواند نقش بسیار بزرگی ایفا کند و این بستگی به شما دارد که بخواهید یا نخواهید. شما باید به خداوند توکل کنید و این نیروی موافق را قبول داشته باشید، آن نیرو می‌تواند شما را در جهت‌ها کمک و با شما همکاری کند و واقعاً یک پناهی برای انسان‌ها و نیرویی حقیقی و قابل لمس است، این نیروی موافق می‌تواند مسائل و مشکلات را حل کند. این را قبول داشته باشید. 

همین باعث فَأَلْهَمَها فُجوُرَها وَ تَقْواها است، اگر هم کمک نخواهید باز آن نیرو به شما یاری می‌رساند؛ چون به  طرف ارزش‌ها دارید حرکت می‌کنید، تنها بین خواستن و نخواستن شما فرق وجود دارد، آن حس و قوت قلبی است که خودتان در خودتان به‌وجود می‌آورید و چه بخواهید و چه نخواهید آن نیرو به شما کمک می‌کند، فقط فرقش آن قوت قلب است که تکیه‌گاه مناسب است و گرنه آن نیرو کارش را خودکار انجام می‌دهد و برای او زبان، مذهب، نژاد، رنگ و پوست فرقی ندارد؛ چون پاک‌ترین انسان‌ها نزد نیروی موافق نزدیک‌ترین افراد هستند و بهترین انسان‌ها خدمتگزارترین انسان‌ها هستند. کل مسئله در این وادی این است که اگر  مشکلی، مطلبی، چیزی دارید و زندگی‌تان آشفته و نابسامان است، این در پرتو آن تفکر و اندیشه‌ و ساختاری است که خودتان به‌وجود آورده‌اید و در آن دخیل بوده‌اید؛ اما توانایی و درایت آن را دارید که با تفکر و سیاست، بهترین را در این مسیر برای خودتان به‌وجود آورید، تفکر این است که شما هر کار را که می‌خواهید انجام دهید با تفکر انجام دهید و چند لحظه تعمق بکنید. انسان‌هایی که اندیشیدن عملشان و عقلشان قبل از زبانشان است، مطلبی که می‌خواهند بگویند با عقلشان آن را بررسی‌ کرده و بعد مطرح می‌کنند؛ یک حرف می‌تواند هزار و یک گونه مسئله را به‌وجود بیاورد؛ باید روی آن تفکر کرد و مسئله مهمی که در این قضیه وجود دارد این است که با تفکر می‌توانید به مرحله‌ی عقل برسید، همان مرحله شو شود و شما آن چیزی هستید که فکر می‌کنید، چیزی هستیم که قبلاً فکرش را کرده‌ایم و تفاوت مهم بین انسان و دیگر موجودات همین فکر کردن است. ما می‌دانیم با تفکر ساختارها آغاز می‌شود و بدون تفکر آن‌چه است رو به زوال می‌رود.
نویسنده: همسفر بتول رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
رابطه خبری و ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
همسفران نمایندگی کریمان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .