محبت به لمس کردن و سخن گفتن نیست، آغاز و انتها ندارد؛ بلکه محبت بین انسانها به عمل کردن است، هدف ما از انجام کارها همیشه بر روی دو موضوع صدق میکند، اول اینکه چگونه آنکار را انجام دهیم و بعد از آن مدت زمانیکه انجام میشود، فقط داشتن باور، ارزشمند نیست، بلکه اهمیت آن در انجام باور است.
تمام سختی انسان در این است که بتواند، باورهای خود را عملی کند و این دو با یکدیگر تفاوت دارند، مانند این است که شخص باور دارد که دروغگویی، غیبت و کارهای ضدارزشی بد است؛ ولی قادر به انجام آن نیست یا نمیخواهد، آن را انجام دهد، تمام مشکلاتی که انسان با آن مواجه است، توسط خود شخص به وجود آمده است، زیرا بدون تفکر و برنامهریزی پیش میرود و تصمیماتی را میگیرد که به ضررش تمام میشود.
باید این موضوع را بدانید که رفیق خوب با شریک خوب، خیلی متفاوت است، برای اینکه رفاقت ماندگاری داشته باشید، به هیچ عنوان با رفیق، مانند خواهر، برادر و یا عزیزان خود وارد شراکت کاری نشوید؛ زیرا باعث خراب شدن روابط میشود، در صورتیکه قرار بر شراکت گذاشته شود، حتی با عزیزترین شخص، باید همه چیز به صورت مکتوب ثبت شود.
حال باید بعضی مسائل را که در گذشته به هر طریق به ما آسیب رسانده است، را جبران کنیم، تا آیندهای روشن و مشخص داشته باشیم، کنگره به ما این قدرت و نیرو را میدهد و ما را بیدار میکند تا به جایگاه درست، یعنی همان رسالت شخصی خود نزدیک شویم و در صراط مستقیم قرار بگیریم؛ پس نترسید و حرکت کنید.
برای هر انسانی که میخواهد، هدایت شود، داشتن یک استاد یا راهنما بسیار مهم است، زیرا بدون آگاهی حتی اگر شبانهروز هم کار و تلاش کنیم، فقط در تاریکی فرو میرویم؛ خیلی مهم است که آن استاد چه کسی باشد، بهطور مثال: اگر شخصی در خانواده یا محیط اجتماعی بدی متولد شود و رشد کند، دیگر انتظار دیدن آن فرد را در مقام دکتر و دانشمند نخواهیم داشت؛ زیرا معلم یا استاد او بد بوده است، یا اصلا معلمی نداشته است؛ انسان بدون استاد و راهنما به نابودی کشیده میشود؛ استاد است که مسیر را برای انسان روشن میکند.
در مسئله آموزش هیچ اجباری نباید وجود داشته باشد، هر کس وارد کنگره میشود، از ایمان او سؤال نمیکنند، این موضوع بسیار با اهمیت است، زمانیکه انسان خود را پیدا نکند و نسازد، نمیتواند به دیگران کمک کند و آنها را بسازد، انسان اگر در جهان فیزیکی حرکت نکند، نابود و متلاشی میشود؛ ولی در جهانهای دیگر اینگونه نیست، زیرا در آنجا جسمیتی وجود ندارد؛ تا زمانیکه عمر باقی است، انسان باید بداند و آموزش بگیرد؛ آموزش با تفکر و عملیکردن است که ارزشمند میشود.
در کل انسان باید به دنبال معنویات و دانش باشد؛ اما مادیات هم نقش بسیار مهمی دارد؛ چون ما به خیلی چیزها نیاز داریم؛ افراط در هر موضوعی اشتباه است و باید تعادل رعایت شود، اینکه فقط به دنبال معنویات باشیم، بزرگترین اشتباه است؛ بلکه هر دو باید کنار هم باشند؛ زیرا تا مادیات نباشد، انسان نمیتواند، ببخشد و تا تجارتی انجام نشود، انسان نمیتواند، گرهای از زندگی کسی باز کند، شخصی که در کوه و بیابان میماند، ریاضت میکشد و فقط معنویات را مد نظر قرار میدهد و به مادیات توجه ندارد، فردی نادان، جاهل است.
جنگیدن سخت است و نیروی منفی میخواهد، انسان ناامید شود و از جنگ دست بکشد؛ ولی عاقبت جنگ بدون خونریزی، مرگ و حقارت است؛ برای نیرو داشتن در جنگ، خیلی مهم است که قدرت جسم و روح را بالا ببریم، در آخر درست انجام دادن حرکتها، قدرت ما را بالا میبرد، باید بدانیم که نیروهای منفی، برای خاموش کردن انسانها، در همه جا حضور دارند؛ اما تو خالی هستند؛ اگر مقاومت کنیم آنها فرو میریزند.
منبع: سیدی «تاجر۲» مهندس حسین دژاکام
نویسنده: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون اول)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر شفیعه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
149