English Version
This Site Is Available In English

محبت به لمس و سخن نیست

محبت به لمس و سخن نیست

مطلب این نوشتار مربوط به تاریخ ۱۳۷۲/۹/۸ می‌باشد. شاگرد می‌گوید: بسیار دلتنگ هستم و برای حل مشکلات کوشش می‌کنم. استاد می‌گوید: دلتنگی نکنید، محبت به لمس و سخن نیست؛ محبت درسی است که انتها و آغاز مشخص و پایانی ندارد. خوش‌حال هستیم که مشکلات چهره خود را با تلاش و کوشش شما به شما و همه نشان می‌دهد؛ باید روزنه را کشف و در پیشبرد کار سعی و تلاش بنمایید. مطمئن باشید راه شما و راه مستقیم با هدف شما هم‌سو خواهد شد. ما همیشه برای دو موضوع کار می‌کنیم: ۱) چگونگی یا نحوه آن ۲) مدت. شما هر دو را دارید، حال در چگونه شدن تلاش مبذول بدارید و با تمام وجود به کوشش خود ادامه بدهید. شما در آینده با آگاهی بیشتری حرکت خواهید کرد و در ادامه به هدف‌های نیکویی دست خواهید یافت.

مراقبت از روح به فرمان خود، خوب است؛ اما جسم شما هم نیاز به مراقبت دارد. برای باورها ارزشی نیست و اگر باور را یک مثلث در نظر بگیریم؛ یک ضلع آن باور، ضلع مقابل، انجام آن باور و قاعده مثلث ارزش است. ما اگر باور داشته باشیم؛ اما به آن عمل نکنیم، هیچ سطحی به‌وجود نمی‌آید. اگر باور مثبت باشد و به آن عمل شود ارزش آن مثبت است؛ اما اگر باور منفی باشد و به آن عمل شود، ارزش آن منفی می‌شود. تمام سختی بشر این است که به آن باوری که دارد بتواند عمل کند. مثلاً ما می‌گوییم دروغ، غیبت، توهین، توقع بی‌جا، ریختن زباله در خیابان و آلوده کردن دریا و جنگل‌ها، کار خوبی نیست؛ اما این کار فقط  برای دیگران بد است و خودمان به آن باور، عمل نمی‌کنیم؛ درواقع باور داشتن یک مسئله است و انجام دادن آن یک مسئله دیگر است.

تمام سختی بشر این است که آن باورش را به عمل نزدیک کند. زمانی باورها ارزشمند است که این مثلث کامل شود و ساق‌های آن بسته شود، مهم باور نیست مهم این است که چگونه عمل می‌کنیم. استاد می گوید: اگر صحبتی داری سخن دلت را مطرح کن. شاگرد: من در اثر ندانستن تصمیماتی را در زندگی اتخاذ کردم و پیرامون خود کارهای اضافه به‌وجود آوردم که جز تخریب چیز دیگری برایم نداشت. گاهی اوقات تصمیماتی برمبنای احساسات می‌گیریم و این منطقی نیست و گرفتار مشکلات متعددی می شویم و خودمان اسباب بدبختی خودمان می‌شویم. شریک شدن با دوستان صمیمی، فامیل و خانواده درست نیست. کارهایی که تخصص نداریم وارد نشویم؛ چراکه اگر بخواهیم شریک شویم بایستی هدف از شراکت را بدانیم و مسئولیت‌ها را بدانیم و کارها را تقسیم‌بندی کنیم و به هم اعتماد داشته باشیم و سود و سرمایه را هم در نظر بگیریم.

وقتی معامله می‌کنیم باید آن را مکتوب کنیم و همه مسائل را بررسی کنیم. برای این‌که به مشکل نخوریم؛ باید تفکرات لازم را انجام دهیم و انسان بدون برنامه‌ریزی و تفکر، خودش برای خودش مشکل ایجاد می‌کند. مسائل گذشته را گفتیم که تلاش و کوشش کنید تا آینده و مسیر مشخص شود؛ ولی شما سرعت و نیرو را کم دارید؛ چون همان‌طور که می‌دانید شخص مصرف‌کننده نیرو و سرعت‌عملش کند است. در این قسمت استاد موضوع مصرف‌کننده بودن را مستقیم اعلام نمی‌کند و تأکید دارد که نباید مسائل را به رخ کشید. در ادامه می‌گوید: در انجام بعضی فریضه‌ها کاهلی می‌کنید که منظور صبح زود بیدار شدن، استراحت کردن و برنامه‌ریزی کردن می‌باشد. استاد تأکید می‌کند که مصرف‌کننده بودن نباید مانع دنبال کردن هدف شود؛ بایستی در مسیر حرکت کنید و هر چقدر جلو بروید (در درمان اعتیاد) به جایگاه خود نزدیک‌تر می‌شوید و عقلتان هم پذیرا خواهد بود.

ما شما را بیدار کردیم (منظور معلم و راهنما است) شما باید در همه امورات دست به کاری که موظف می‌باشید ببرید. اگر انسان‌ها استاد نداشته باشند، خودشان را نابود می‌کنند و استاد و راهنما است که انسان را هدایت می‌کند و راه را از چاه نشان می‌دهد. در مسئله آموزش نباید هیچ اجباری باشد، شاگرد داوطلبانه و به خواست خود در لژیون قرار می‌گیرد و زمانی هم که تمایل نداشته باشد به کنگره و لژیون نمی‌آید؛ همان‌گونه که همیشه جناب مهندس می‌فرمایند: «هرکس به سرا آمد نانش دهید و از ایمانش مپرسید.» مقصد یا هدف خود را با کوشش و پشتکار آغاز می‌کنید و این کاروان مقصدی دارد که تو تعیین خواهی نمود. اگر در جهان فیزیکی یک‌جا ساکن باشید و حرکت نکنید جسم شما متلاشی می‌شود و از بین می‌رود.

شاگرد سؤال می‌کند نگهبان یعنی چه؟ نگهبان، یعنی ساختن؛ درواقع نگهبان حافظ است صاحب نیست. باید کنگره را حفظ نماید و این ساختن را باید در خود و دیگران به‌وجود آورد. برای هدف‌های عالی، خود را آماده کند و تحمل لازم را داشته باشد (تا خود را نیابی، دیگران را کی بیابی) ما خودمان را گم کرده‌ایم، وقتی خودمان را پیدا کردیم آرام می‌گیریم (اشاره به مصرف‌کننده بودن و درمان اعتیاد.) هرچقدر که می‌توانیم باید بدانیم و برای این‌که بدانیم بایستی قدرت تفکر داشته باشیم. شاگرد می‌گوید: من معنویات برایم مهم نیست، پول همانند چرک کف دست است. استاد در جواب به شاگرد می‌فرماید: شما تاجر نیستید، اگر کاروان شما با تمام تجهیزات برود و ماه‌ها در شن‌های روان بماند و کالا را مفت بفروشد تکلیف چه می‌شود؟ بالاخره باید فکر برگشت باشد.

در زندگی ما هم مادیات نقش بسیار مهمی دارد؛ چراکه کلاه گذاشتن سر دیگران و از دست دادن مادیات هر دو اشتباه است. یکی از پایه‌های اساسی زندگی مادیات است؛ اما باید مادیات و معنویات با هم هماهنگ باشند و هر دو مهم هستند؛ اما نباید در آن دو افراط و تفریط کنیم؛ بلکه باید در صراط مستقیم باشد و برای فخرفروشی نباشد. باید قدرت جسم و روح را میزان کرد و سعی کنیم تحرک لازم را داشته باشیم تا به نتیجه دلخواه برسیم. نیروهای منفی در اطراف ما فراوان و فعال هستند و باید در مسیر، تحمل داشته باشیم. سرما سخت است و تحمل آن دشوار و این امر بدون آزمایش امکان ندارد.

رابط خبری: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون پنجم)
نویسنده: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون پنجم)
ویراستاری، عکس و ارسال: همسفر زینب نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .