زمانی در خانه ما چیزی به نام ساعت وجود نداشت. مسافرم روزها میخوابید و شبها بیدار بود. آن زمانهایی هم که خواب نبود، در حال چُرت زدن بود. طی ۱۰ سال، ۱۲ شغل عوض کرد و معمولاً حسش با همه همکارانش بد بود.
چیزی به نام نظم و انضباط، نه در زندگی ما و نه در رفتار مسافرم وجود نداشت و خواهناخواه، من و دخترم هم نظم زندگیمان بههمریخته بود. تصور کنید یک نفر نیمهشب، وقتی همه استراحت میکنند، بیدار باشد و با صدای تلویزیون و صدای آب و ظروف، آرامش بقیه را بر هم بزند.
هر وقت برای مهمانی دعوت بودیم، مسافرم میگفت: شما بروید، من یک ساعت دیگر میآیم؛ اما ما معمولاً هیچوقت بهعنوان یک خانواده و با هم در مهمانی حاضر نمیشدیم. آن یک ساعت بعد هم میشد سه ساعت بعد، آنهم با کلی تماس و پیامک.
اعتیاد مسافرم نهتنها نظم را از زندگی ما گرفته بود؛ بلکه باعث تنهایی من هم شده بود و من مجبور بودم تمام کارها را معمولاً بهتنهایی انجام دهم. این اجبار، من را خسته و عصبی کرده بود. کنگره نهتنها نظم را به زندگی ما بازگرداند، بلکه احترام را نیز برایمان به ارمغان آورد.
وجود یک انسان مؤدب، مرتب و با نزاکت، با رفتار درست و آداب معاشرت صحیح، بهعنوان همسر و پدر، در هر خانوادهای باعث افزایش اعتمادبهنفس و حال خوش آن خانواده میشود. این حال خوش و اعتمادبهنفس، احترام به همراه دارد. زیرا همه انسانها از دیدن فردی مرتب، منظم، خوشپوش، خوشگفتار و وقتشناس لذت میبرند و به او احترام میگذارند.
حال خوب زندگیام را مدیون کنگره۶۰ و بنیان کنگره هستم و وظیفه خود میدانم با خدمت در تمامی جایگاهها، این حال خوش را به دیگر دوستانم نیز هدیه بدهم.
نویسنده: همسفر نیره خدمتگزار سایت (لژیون اول)
ارسال: همسفر مریم (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد
- تعداد بازدید از این مطلب :
126