سلام دوستان فاطمه هستم همسفر
خلاصه سخنان استاد:
مبحثی که استاد فرمودند ادامه همان بحث محبت،که بین استاد و شاگرد بود.ما برای باورها ارزش قائل نمیشویم. ما باوری که داریم باید باورمان به عمل برسد اگر به عمل رسید ارزش دارد و اگر به عمل نرسید ارزش ندارد. این باورها میتواند مثبت باشد، میتواند منفی باشد اگر باور مثبت باشد و به عمل برسد ارزشش هم مثبت است و اگر باور منفی باشد به عمل برسد، ارزشش هم منفی است.
برای درک مسئله باور برای آن مثلثی را در نظر میگیریم که سه ضلع آن باور ،انجام آن باور و ارزش است. اگر باور داشته باشیم ولی عمل نکنیم این مثلث کامل نمیشود. تمام سختیهای بشر هم همین است که به آن باورهایشان عمل کنند.ما گاهی اوقات بر مبنای احساساتمان تصمیماتی را در زندگی میگیریم که اصلاً منطقی نیست و گرفتار مشکلات متعددی میشویم و خودمان اسباب بدبختی خودمان را به وجود میآوریم.
ما در اثر ندانستن برای خودمان مشکل درست میکنیم مثلاً دو نفر ممکن است رفیق خیلی خوبی باشند و یا اینکه خواهر و برادر خوبی باشند ولی رفیق خوب بودن و یا خواهر و برادر خوب بودن با شریک کاری خوب بودن کاملاً با هم متفاوت است و اینکه کارهایی که تخصصی در آن نداریم وارد آن نشویم . اگر بدون تفکر بدون برنامهریزی عمل کنیم مشکلاتی برای خود به وجود میآوریم.
شخص مصرف کننده دو چیز همیشه کم دارد یکی نیرو و یکی هم سرعت عمل،و به سرعت نمیتواند کارهایش را انجام دهدو نیرو هم خیلی کم دارد.وجود مشکلات مختلف در شخص، مانند تزکیه نفس و مصرف مواد مخدر نباید مانع شود که هدف را دنبال نکند. آن مشکلات آنقدر نیست و باید شما این موارد را برطرف کنید و در زندگی برنامه ریزی درست داشته باشیدو کارهای سودمندی انجام دهید و از هیچ موضوعی ترس به خود راه ندهید و کسی که در صراط مستقیم باشد ترس به خودش راه نمیدهد.
یکی از برداشتهای اشتباه در زندگی در اثر نداشتن استاد یا راهنما است. مسئله داشتن استاد یا مربی خیلی مسئله مهمی است که انسان استاد و مربی اش چه کسی است؟اگر برای انسانها استادی نباشد انسانها خودشان را نابود میکنند و آن استاد راهنما است که انسان را هدایت میکند و راه را از چاه برای انسان مشخص میکند.
در مسئله آموزش هیچ اجباری وجود ندارد و فرد به خواست خود و داوطلبانه در این مسیر قرار دارد اما وقتی در این مسیر باشد باید قوانین را اجرا نماید.در ادامه استاد فرمودند که در جهان فیزیکی اگر یک جایی ساکن باشید و هیچ حرکتی نکنید بعد از مدتی جسم متلاشی میشود و از بین میرود ولی در بعد جهان دیگر هیچ تغییری نمیکنید نه کم میشوید و نه زیاد.
شاگرد از استاد در مورد نگهبان سوال میکند و استاد میگوید:نگهبان یعنی ساختن حافظ و نگهبانی ،در هر دو حال ساختن، یکی ساختن خود و دیگری ساختن دیگران. در کنگره نگهبان کنگره رئیس کنگره نیست، حافظ کنگره است. تا زمانی که انسان خودش را پیدا نکند نمیتواند دیگران را پیدا کند ما وقتی که خودمان را پیدا کردیم آرام میگیریم.
برای دانستن، توانایی و قدرت تفکر لازم است و برای اینکه بدانیم باید قدرت تفکر داشته باشیم .در ادامه استاد فرمودند :مادیات در زندگی ما نقش بسیار بسیار مهمی را دارد و اینکه ما برای مادیات ارزش قائل نباشیم، حرف اشتباهی است و همین قدر که معنویات ارزشمند است مادیات هم خیلی ارزشمند است و نباید گفت پول چرک کف دست است ولی در هر دو مقوله افراط و تفریط نباید باشد و باید تعادل را رعایت کنیم.
وقتی انسان ثروتمند است میتواند به دیگران کمک کند و برای بودن در راه معنویات نیازی نیست که حتماً انسان فقیر باشد.هر انسانی که بخواهد با یک ذرهای که به او فشار و رنج و درد وارد شود میدان جنگ را رها کند و عقب نشینی کند آرزوی دشمنش را برآورده کرده است، در واقع بدون جنگ و خونریزی نبرد را باخته است.
قدرت جسم و روح باید با هم میزان باشند و با هم هماهنگ باشند پس ما باید سعی کنیم تحرک لازم را داشته باشیم تا به نتیجه مطلوبی برسیم.نیروهای منفی اطراف ما فراوانند و همیشه فعال هستند و هدفشان خاموش کردن ما است ولی ما اگر بدانیم و تحمل کنیم و به آنها توجه نکنیم چون داخل ستونهای آنها خالی است آنها فرو خواهند ریخت.
ویرایش:همسفر صدیقه رهجوی راهنماهمسفرزهرا (لژیون دوم)
رابط خبری:همسفرفاطمه رهجوی راهنماهمسفر زهرا (لژیون دوم)
ارسال:همسفرسمیه رهجوی راهنماهمسفرمهدیه (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
50