English Version
This Site Is Available In English

نظم و انضباط را ابتدا از ظاهر خودمان شروع کنیم

نظم و انضباط را ابتدا از ظاهر خودمان شروع کنیم

سلام دوستان حسین هستم مسافر سیگار. دستور جلسه این هفته، نظم، انضباط و احترام است. در بخش نظم و انضباط در هستی، این یک قانون جاری و همیشگی است. اما آیا درون انسان نیز نظم و انضباط وجود دارد؟ آیا انسان‌ها در زندگی خودشان از نظم و انضباط استفاده می‌کنند؟ آیا ما در زندگی، در ارتباط با دیگران، در خرج کردن پول، در سفر رفتن، در لباس پوشیدن و در رانندگی نظم و انضباط را رعایت می‌کنیم و آیا این موضوع برایمان اهمیت دارد؟

در کنگره، برای یک سفر دومی، نظم و انضباط بسیار خوب و عالی است. در سفر اول، در حال بهبود یافتن است، اما در خارج از کنگره، نظم و انضباط کمتر رعایت می‌شود. چند درصد از انسان‌ها در زندگی عامیانه خود منضبط هستند؟ چند نفر زندگی‌شان بر پایه حساب و کتاب و قانون است؟ وقتی نگاه می‌کنیم، افراد انگشت‌شماری این‌گونه هستند. به همین دلیل، وقتی فردی وارد کنگره می‌شود، اولین چیزی که روی آن تأکید می‌شود، این است که باید مرتب و منظم باشد. مرتب و منظم بودن نیز ابتدا از ظاهر شروع می‌شود. وقتی ظاهر مرتب باشد، درون نیز می‌تواند منظم شود.

اگر بخواهیم متوجه شویم که نظم و انضباط درون ما چگونه است، باید نگاهی به افکار خود بیندازیم و ببینیم که ورودی و خروجی ذهن ما چگونه عمل می‌کند. اگر کمی روی آن تمرکز کنیم، می‌بینیم که هر فکری بدون قاعده وارد و خارج می‌شود. افکار ما نظم خاصی ندارند. حال، برای اینکه ورودی و خروجی مشخصی داشته باشیم، باید در ظاهر نیز مرتب باشیم. در پوشش، خواب و بیدار شدن، غذا خوردن، خرید کردن و پول درآوردن باید نظم داشته باشیم. اگر این موارد مرتب و منظم باشند، به آن «تعادل» گفته می‌شود.

به همین دلیل در کنگره می‌گوییم: درمان فراتر از ترک است و رسیدن به تعادل فراتر از درمان. انسان با تعادل، انسان منضبطی است. انسان با تعادل، آرام است، خوش‌برخورد و خوش‌اخلاق است. هر کسی که تعادل داشته باشد، دیگران او را دوست دارند و روی حرفش حساب می‌کنند. اما انسان‌های بی‌تعادل را کسی قبول ندارد و به قول آن‌ها اهمیتی نمی‌دهد. حتی اگر کسی بخواهد با آن‌ها وعده‌ای بگذارد، با ترس و لرز این کار را انجام می‌دهد.

ما در کنگره یاد می‌گیریم که نظم و انضباط را ابتدا از ظاهر خودمان شروع کنیم. وقتی ظاهر، افکار و اندیشه‌های ما منظم شد، اجازه ورود هر فکری را نمی‌دهیم و اجازه خروج بی‌رویه افکار را هم نمی‌دهیم. این یعنی نظم. وقتی افکار دسته‌بندی شد، کارهای انسان نیز مرتب می‌شود و این نظم به زندگی او راه پیدا می‌کند. وقتی نظم و انضباط در زندگی جاری شد، آرامش به وجود می‌آید و مشکلات و درگیری‌های ذهنی کمتر می‌شود. این همان تعادل است. من نمی‌توانم فردی بی‌انضباط باشم و انتظار داشته باشم که زندگی‌ام آرامش داشته باشد. ساعت خروج از خانه، ساعت ورود به خانه، کار، همه باید مشخص باشد. خانواده باید بدانند که چه زمانی از خانه خارج می‌شوم و چه زمانی بازمی‌گردم. اگر هر روز در ساعت‌های مختلف به خانه برگردم، این بی‌نظمی مشکلات زیادی به وجود می‌آورد.

یکی از عواملی که باعث می‌شود نظم و انضباط در زندگی جاری شود، خواب و بیداری منظم و غذا خوردن سر یک سفره است. این موضوع بسیار مهم است. به برخی از رهجوها می‌گویم که صبح‌ها در پارک صبحانه بخورند و بعد روزشان را آغاز کنند. رهجویی که صبح جمعه به پارک می‌آید و صبحانه می‌خورد، روز و هفته‌اش را به درستی می‌سازد. اما اگر این کار را نکند، در آینده نزدیک متوجه خواهیم شد که حال خوبی ندارد و مشکل پیدا کرده است.

فرزندان در خانه باید سر یک سفره جمع شوند. این برنامه‌ریزی، همان نظم و انضباط و احترام است. احترام باعث ایجاد تعادل در خانواده می‌شود. اعضای خانواده همدیگر را می‌بینند و این حاصل نظم و انضباط است. نتیجه این احترام، محبت است و محبت، تنها پیوندی است که ما را به هم متصل نگه می‌دارد. پیوند محبت، نقطه اتصال اعضای خانواده است و اگر این نقطه اتصال قوی باشد، هیچ چیزی نمی‌تواند خانواده را از هم متلاشی کند. این همان نظمی است که باید در زندگی جاری کنیم.

از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید سپاسگزارم. 

تایپ: مسافر فرید لژیون پنجم، مسافر صادق لژیون پنجم 

ویرایش: مسافر عباس لژیون پنجم 

بازنگری و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .