English Version
This Site Is Available In English

با بی‌نظمی حس‌های انسان بهم می‌ریزد و در این زمان ارزش‌ها با ضدارزش‌ها جابجا می‌شود

با بی‌نظمی حس‌های انسان بهم می‌ریزد و در این زمان ارزش‌ها با ضدارزش‌ها جابجا می‌شود

جلسه هفتم از دوره چهل و دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی امین قم، ویژه مسافران با  استادی راهنمای محترم، مسافر عباس، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر کاظم، با دستور جلسه "نظم، انضباط و احترام در کنگره60" روز سه‌شنبه 21 اسفند ماه ۱۴۰۳ ساعت 15 آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان عباس هستم یک مسافر؛
از گروه مرزبانی، دبیر جلسه، نگهبان و کسانیکه نوشتارها را خواندند تشکر می‌کنم.
خداوند را سپاسگزارم که به من توفیق داد تا در کنار شما دوستان، در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه "نظم، انضباط و احترام در کنگره 60" می‌باشد؛‌
اکثراً در جریان هستند که کنگره60 محصول همین دستورجلسه است. جناب مهندس بخاطر عقایدشان و این موضوع که می‌خواستند روزه بگیرند و از این ماه مبارک بهره‌مند شوند، یک نظمی به مصرف موادشان می‌دهند و این کار باعث به وجود آمدن یک تفکر می‌شود و خیلی ساده سرانجامِ این تفکر متد DST و کنگره60 می‌شود که اکنون خودِ این مجموعه منشأ بسیاری از تفکرات خوبِ کاربردی است. به همین خاطر هم ماه مبارک رمضان و این دستورجلسه برای اعضای کنگره60 خیلی محترم می‌باشد. همان‌طوری که می‌دانیم، نظم در کنگره60 یک تعریفی دارد. من خودم زمانی که وارد کنگره60 شدم، یکی از بی‌نظم‌ترین افراد بودم، حتی خوابیدنم هم برعکس بود، شب‌ها تا صبح بیدار بودم و روزها می‌خوابیدم. زمانیکه همه می‌خواستند سرکار بروند، من می‌خواستم تازه بخوابم. حتی آرایشگاه هم شاید دو سه ماه یکبار می‌رفتم، حتی واکس به کفش‌هایم نمی‌زدم. آیا من از اول اینجوری بودم؟ نه! دلیلش این بود که موادمخدر از همان ابتدا می‌آید تمام تفکرات و دیدگاه‌های من را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد و اعمال من را افیونی می‌کند و خیلی چیزها جابجا می‌شود و اختلال حواس بوجود می‌آید، حس‌های انسان هم که به هم می‌ریزد، در ذهن شخص ضدارزش‌ها جای ارزش‌ها را می‌گیرد.

به کنگره60 که آمدم، از روز اول به من گفتند که هر جلسه باید قبل از ساعت پنج اینجا حضور داشته باشم. یادم هست که آن سه جلسه تازه‌واردین را به زور خودم را به اینجا می‌رساندم. بعد از آن دیگر راهنما در لژیون سررشته کار را به دست گرفت و تا دو سه ماهِ اول چکش‌کاری کرد تا من آن شخصی شدم که باید می‌شدم. چرا این تبدیل در من صورت گرفت؟ چون از روز اول واقعاً نسبت به نوشتارها علاقه داشتم و با شنیدن آن‌ها یک هم‌ذات‌پنداری در من شکل می‌گرفت، می‌دیدم مطالبی که در کتاب 60 درجه آمده، طوری است که انگار از زبان خودم نوشته شده است و احساس خیلی خوبی پیدا کردم. پله‌پله که در مسیر پیش رفتم، به من گفتند که؛ دارو را باید رأس ساعت مصرف کنید، شش‌ویک دقیقه، شش نیست! و پنج‌وپنجاه‌ونه دقیقه هم شش نیست! همین‌طور سر ساعت باید بروم از کلینیک دارویم را بگیرم. حتی یک دقیقه هم دیرتر بروم، کلینیک را می‌بندند، غریبه و آشنا هم فرقی نمی‌کند. پس باید به موقع رفتن را یاد بگیرم. سر وقتش باید لژیون بسته بشود، سروقتش من باید مشارکت بکنم، سروقتش من باید دوش بگیرم، لباسم را بشورم و اتو کنم و... تمام این کارها در مجموع یک انضباطی به من داد تا من بتوانم رفتارم را عوض بکنم. فهمیدم که این نظم و انضباطی که اینقدر روی آن حساس هستند، فقط بخاطر خودم می‌باشد که احترام را یاد بگیرم.

زمانیکه دیدم همه اطرافیان دارند بخاطر آن نظم و انضباط به من احترام می‌گذارند، حس‌هایم عوض شدند. حسم از طلبکاری به بدهکاری تبدیل شد. با تلاشم در مسیر ماندم، زمانیکه راهنمایم گفت باید راهنما بشوی چون ادامه درمانت راهنما شدن است، این هم یک مدل نظم بود برای من و هنوز هم تلاش می‌کنم در مسیر باقی بمانم تا با رعایتِ این نظم‌ها به آن تعادلی که مدنظر کنگره است برسم. امیدوارم که بتوانیم از این دستورجلسه به نحوِ أحسن استفاده کنیم و آموزش‌های کنگره60 را در زندگی خود کاربردی کنیم.
ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید.



تایپ: مسافر حسن لژیون دوم
عکاس: مسافر محمد حسن لژیون هفتم
ارسال خبر: مسافر عادل لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر جلال
تهیه و تنظیم: گروه سایت شعبه امین

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .