محبت و عقل انسانها به یکدیگر به بیان نیست؛ بلکه به انجام عمل است؛ باید روزنهها را کشف کرد و در پیشبرد آنها تلاش کرد تا به هدف و مسیرهای خوب در آینده برسیم. مطلب این است که برای باورها ارزشی نیست، در صورتی که ما همگی فکر میکنیم که ارزشی برای باور است. مثلاً: ما همگی باور داریم که دروغ گفتن و غیبت کردن بد است و یا اعتقاداتی داریم یا باورهایی داریم؛ اما اگر به این باورها عمل نکنیم و انجام ندهیم هیچ ارزشی ندارند. ما برای هر چیز یک مثلث قرار میدهیم و برای باور هم این مثلث را داریم. به این صورت که یک ساقش باور، ساق روبهرو انجام آن باور و قاعده آن ارزش است. مثلاً: میدانیم که دروغ گفتن یک کار ضدارزشی است یا خیلی کارهای دیگر مثل تهمت زدن، زباله در خیابانها ریختن یا کارهایی که به نظر ساده هستند، مثل دوبل پارک کردن در خیابان یا توقع و انتظار بیجا داشتن از دیگران، ما به این ضدارزشها باور داریم؛ اما اگر خودمان انجام بدهیم ایراد ندارد؛ اما اگر دیگران انجام بدهند ناراحت میشویم.
موضوع بحث آنها هم همین است که چیزهایی را که باور داریم زمانی باارزش هستند و ارزش پیدا میکنند که آنها را عملی و کاربردی کنیم. مشکل موضوع اینجا است که انسانها یا خودشان نمیخواهند و یا قادر نیستند که باورهای خودشان را عملی کنند تا ارزش آنها حفظ بشود. به قول شاعر که در این رابطه میگوید: «گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟». پدر تو هرکه بود یا هرچه بود تو از او چه چیزی کسب کردی؟ آیا چیزهایی را هم که یاد گرفتی انجام دادهای؟ فردی میگفت که تمدن ما بالا است؛ اما متمدن بودن که نمادین باشد، ارزشی ندارد. اگر باور نمیکنید کافی است که نگاهی به جوی آبهای کنار خیابانها بیندازید، آنوقت متوجه میشوید که چه میگویم. جویهای پر از زباله و آشغال که آب در آنها لجن گرفته و؛ حتی آدم نمیتواند نگاه بکند، لذت ببرد؛ چه برسد دستت را در آن آب بزنید.
پس باور داشتن یک مسئله و انجام دادن آن باور هم یک مسئله جدا است. برای مثال آیا اگر دوست شما یا کسی که دوستش دارید مشکلی داشت دستش را میگیرید و به او کمک میکنید؟ آدمها گاهی بر اثر احساسات خودشان یک تصمیماتی میگیرند که باعث میشود به مشکلات متعددی برخورد کنند که خودشان برای خودشان بهوجود آوردند؛ چون با منطق و رجوع کردن به عقل تصمیم نگرفتند و اینها همه در اثر ندانستنها است. برای مثال گاهی شراکت کردن با دیگران برای ما مسئله بهوجود میآورد؛ پس؛ باید شراکت را با رفاقت یکی نکنیم و ارتباطات خودمان را با شراکتهای کاری از هم جدا کنیم؛ چون گاهی شراکت بین دو رفیق سی، چهل ساله و یا ارتباطهای فامیلی مثل خواهر و برادر یا خانوادهها نفاق ایجاد میکند. خب همانطور که گفته شد همه این مسائل در اثر ناآگاهی در زندگی ما بهوجود میآیند. مسائل متعددی است که؛ باید بلد باشیم. مثلاً: اگر برای ادامه تحصیل رشتهای را دوست ندارید آن را ادامه ندهید؛ زیرا هیچ وقت تحصیل پول نمیآورد.
مسئله دیگر اینکه هر زمان خواستید کاری بکنید یا معاملهای انجام بدهید، نباید به حرفهای واسطه معامله اعتماد کنیم؛ زیرا آن فرد واسطهگری شغلش است و درآمدش از این راه است؛ پس قبل از اقدام برای هر کاری؛ باید درست فکر کنیم و برنامهریزی کنیم تا باز به مشکل نخوریم؛ پس از این صحبتها درست است که ما؛ باید تلاشمان را بکنیم که در مسیرمان همه چیز با تفکر اتفاق بیفتد و راهمان روشن باشد؛ اما؛ باید به سرعت عمل، نیرو و آن توانی که برایش نیاز است توجه لازم را بکنیم. مثلاً: یک فرد مصرفکننده قطعاً هم قدرتش و هم سرعت عملش پایین است. مسئله بعدی تزکیه نفس است. ما نباید کسی را بهخاطر ایرادی که دارد تحقیر کنیم و عزت نفس اشخاص را له کنیم؛ باید این عزت نفس و حرمت را نگه داریم تا مانع رشد و رفتن به سمت هدف در کسی نشویم. با این کار ما سرعت عمل فرد پایین میآید و یا اصلاً متوقف میشود.
همه ما انسانها در زندگی خودمان جایگاهی داریم و به سوی هدفی گام برمیداریم. در نتیجه نباید ترسی را به خودمان راه بدهیم و تمامی زندگی خودمان را در راه درست تنظیم کنیم؛ حتی کارهایی که در نظر ما کوچک هستند، مثل: زمان خوابیدن و بیدارشدن که در عمل کردن به باورها و پیش بردن ارزشها خیلی مهم است.
نکته بعدی که باعث سعادت و یا نابودی افراد میشود، انتخاب راهنما یا استاد درست و برنامهریزی درست است. برای همه ما انسانها استادانی تعیین شدهاند که فقط کافی است آنها را بتوانیم پیدا کنیم تا در جهت راه درست زندگیمان از آنها بهره بگیریم. مثلاً: مسیر کنگره و راهنمایان آن که همان استادانی هستند که در جست و جوی آن بودیم و از آنها خوبیها را دریافت میکنیم؛ اما در این امر هیچ اجباری نیست؛ بلکه محبت است که باعث ماندن افراد و اطاعت امر کردن آنها میشود که در ادامه نیز عزت نفس فرد بالا میرود تا باعث حرکت و فرمانبرداری بیشتر او بشود؛ چرا که همه چیز در حرکت اتفاق میافتد و در سکون چیزی جز نابودی نخواهد بود.
در کنگره فردی که حافظ و نگهبان است، رئیس نیست، نگهبانی؛ یعنی ساختن، اول ساختن خود و بعد ساختن دیگران؛ زیرا تا زمانی که ما خودمان را پیدا نکرده و در جهت ساختن خودمان قدم بر نداریم، نمیتوانیم دیگران را بفهمیم و روی آنها تاثیری داشته باشیم و همین طور آن آرامشی که؛ باید را نداریم، درست مثل زمانی که چیزی را گم کرده باشیم و تا زمانی که آن را پیدا نکنیم در تلاطم هستیم؛ پس؛ باید در حد خودمان بدانیم و اطلاعات و آگاهی لازم را داشته باشیم تا به بهترین شکل خودمان را پیدا کنیم. موضوع مهم بعدی معنویات و مادیات است. اینکه بگوییم معنویات فقط مهم هستند و پول چرک کف دست است کاملاً اشتباه است، ما تاجر نیستیم؛ اما یکی از پایههای اساسی زندگی مادیات هستند؛ چون ما به زندگی و مهمتر از آن به اسباب زندگی نیاز داریم که؛ باید با همین پول فراهم بشود؛ اما افراط و تفریط در مادیات و معنویات هر دو سم است.
افرادی را دیدهام که برای بهدست آوردن معنویات بیشتر و یا مخلص خداوند شدن ریاضت میکشند و به جنگلها میروند؛ اما این کاملاً اشتباه است، انسان؛ باید از زمانی که برای او تعیین شده است به درستی استفاده کند و برای این زمان ارزش قائل باشد و در جهت رسیدن به سعادت، تزکیه و پالایش از آن بهره ببرد و بداند که با همان اطلاعات بالا میتواند از مال خود حفاظت و بر امور زندگیاش نظارت داشته باشد تا بتواند هم پسانداز کند و هم به دیگران کمک و خدمت کند. از طرفی هم؛ باید دقت کنیم که نباید از مسائل و مشکلات فرار کنیم و بدانیم که در هر جنگی؛ باید جنگید تا پیروز شد و با عقب نشینی مسائل ما درست نمیشود.
خداوند بر همه چیز ناظر است؛ پس نباید همیشه سختیها را دید و آنها را لعنت خداوند دانست؛ باید تلاش کنیم تا قدرت جسمی و روانی خودمان را بالا ببریم تا در سختیها به نتیجه خوبی برسیم؛ چرا که نیروهای منفی اطراف ما زیاد هستند و همیشه نیز در حرکتند و این ما هستیم که انتخاب میکنیم که به آنها توجهی بکنیم یا خیر. در نتیجه باورهای مثبت هستند که به عمل میروند و ارزش تلقی میشوند؛ پس؛ باید در زندگی بین مادیات و معنویات تعادل ایجاد کنیم تا دچار مشکل نشویم.
رابطخبری: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون پانزدهم)
عکاسخبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
159