English Version
This Site Is Available In English

اساس هستی عشق است

اساس هستی عشق است

با سلام و احترام در خدمت همسفر خندان دبیر لژیون تغذیه سالم هستیم. متشکرم از این که وقتشان را در اختیار ما قرار می‌دهند.

همسفر خندان و مسافرشان با آنتی ایکس مصرفی شیشه و هروئین وارد کنگره شدند. با متد DST و داروی OT به مدت 11 ماه و 26 روز با راهنمایی همسفر فریده و مسافر میرزایی سفر کردند. بیش از 19 ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش همسفر در کنگره دارت و ورزش مسافر تنیس روی میز است. در ادامه سفر سیگار داشتند 10 ماه و 23 روز به راهنمایی مسافر فرهاد سفر کردند و حدود 18 ماه است که آزاد و رها هستند.

لطفاً بفرمایید کدام یک از جایگاه‌های خدمتی را تجربه کرده‌اید؟

اولین جایگاه خدمتی که در کنگره تجربه کردم رابط خبری لژیون بود، در ادامه عکاسی، تایپ ارسال مطلب، دستیار اسیستانت سایت، رابط خبری لژیون سردار، دبیر و نگهبان لژیون سردار، 3 دوره عضو لژیون سردار و ۳ دوره دنور، دبیر آقای مهندس و در حال حاضر هم دبیر لژیون تغذیه سالم و عضو لژیون موسیقی کنگره60 هستم و در جایگاه راهنمایی مشغول آموزش هستم، در کل هر جایی که اجازه آموزش به من داده شود با کمال میل استقبال می‌کنم.

دنور شدن چه نقشی در زندگی شما داشت که تصمیم برای پهلوان شدن گرفتید؟

یک چیز جالبی که برای من اتفاق افتاد این بود که هر موقع در زمینه خدمت مالی قدمی برداشتم، با تمام توانم بوده است و جوری سعی کردم حرکت کنم که به قول معروف جیبم درد بیاید و فکر می‌کنم به همین دلیل دریافت‌ها، حس‌ها و دیدن گره‌هایم و تلاش برای باز کردن گره‌هایم را بیش از اندازه دوست داشتم. هر چه بیشتر در این زمینه جلوتر رفتم بیشتر احساس کردم نمی‌دانم، احساس کردم چه‌قدر مسئله دارم، احساس کردم که چه‌قدر تمرکزم روی خودم بیشتر و بیشتر می‌شود. همیشه دوست داشتم بتوانم خودم را تغییر بدهم و بتوانم از چیزی که هستم به آن چیزی که می‌خواهم تبدیل شوم، خدمت مالی به بهترین شکل تا این‌جا در من باعث این اتفاق شده است. امیدوارم در این مسیر مستدام باشم. من هرگز به دریافت فکر نکردم، همیشه دوست داشتم فرمان‌بردار آقای مهندس باشم؛ چون مدت خیلی کوتاهی پس از ورودم به کنگره متوجه تفاوت جنس کلام ایشان و نفوذ کلامشان در خودم شدم، ایشان هر چه می‌گفتند فقط و فقط به نفع من بود و تغییرات غیر قابل باوری در من به وجود می‌آورد و من تشنه فرمان‌های ایشان شدم. متوجه شدم ایشان هیچ نمی‌خواهند جز خیر و صلاح من. ایشان بی توقع می‌خواستند از درد و‌ رنج من کاسته شود و آرامش به زندگی من برگردد. مدت خیلی کوتاهی پس از ورودم به کنگره جمله‌ای شنیدم که باعث‌ شد بی درنگ هر آنچه می‌خواهند انجام دهم؛ هفته گل‌ریزان بود، شنیدم که ایجنت به مرزبان‌ گفتند: بگویید اعلام کنند آقای مهندس فرمودند: هر کسی پولی به کنگره پرداخت کرد و تا ۶ ماه پشیمان شد، می‌تواند پولش را به طور کامل پس بگیرد. من با شنیدن این جمله میخکوب شدم گفتم اینجا کجاست؟ چه چیزی باعث شده آقای مهندس این جمله را بیان کنند؟ و از همان لحظه تصمیم گرفتم تمام تلاشم را بکنم تا بتوانم فرامینشان را اجرا کنم؛ خواسته در من شکل گرفت و در ادامه خواست خدا هم با خواست من یکی شد و من در بهترین زمان ممکن جایگاه‌های خدمت مالی را تجربه کردم.

آیا موضوع بخشش در رفتار اجتماعی و جهان‌بینی شما تغییر ایجاد کرده است؟

بخشش بدون جها‌ن‌بینی امکان ندارد. اول باید جهان‌بینی تا حدی تغییر کرده باشد و فرد آموزش گرفته باشد تا بتواند بخشش را تجربه کند. برای من بخشش فقط با فرمان‌برداری بود. این جمله برای من بزرگترین درس بود که در کنگره 60 به محض ورود با آن مواجه شدم که اگر از آموزگار آموختی، آموختی وگرنه از روزگار خواهی آموخت و روزگار به مراتب معلم سخت‌گیرتری است. به همین دلیل خواسته بسیار قوی داشتم. وقتی متوجه شدم با نقض فرمان به زمین رانده شده‌ام و به فرمایش استاد امین برای این‌که از این از این حالت خارج شوم و به حال خوش و آرامش برسم؛ باید مسیر عکسش را طی کنم؛ یعنی باید فرمان‌بردار باشم، با خودم عهد بستم تا جایی که می‌توانم رهجوی فرمانبرداری باشم و وقتی هم که برای اولین بار راهنما از من خواستند، درشت‌ترین اسکناس داخل کیفم را در سبد قانون یازدهم بیندازم، بدون این‌که به آن فکر کنم پذیرفتم و انجام دادم، هر چند برای دقایقی جنگی را تجربه کردم؛ اما در شرایط سخت مالی انجام دادم و نتیجه آن را هم دیدم؛ به همین دلیل احساس کردم این دو با هم ارتباط مستقیم دارند، بدون جهان‌بینی نمی‌توانید قدم در مسیر بگذارید؛ چون حس می‌کنم هم پایه بخشش، شناخت و آگاهی است و هم بخشش باعث تغییر جهان‌بینی می‌شود. این دو بسیار به هم مربوط هستند. بخشش موقعی اتفاق می‌افتد که درد دیگری درد من باشد و درد دیگری بر درد من مقدم باشد و نیاز دیگری بر نیاز من مقدم باشد و من از بین برود و تبدیل به ما شود و این قطعاً بدون جهان بینی امکان‌پذیر نیست. قطعاً روی رفتار اجتماعی تاثیر می‌گذارد؛ زیرا من در کنگره60 آموزش می‌گیرم و به واسطه خدمت تمرین می‌کنم تا بیرون از کنگره و در زمین واقعی بازی کنم و آموخته‌هایم را عملی کنم. من اینجا آموزش می‌گیرم تا بیرون از اینجا نسبت به درد مردم بی‌تفاوت نباشم، نسبت به ناراحتی هم‌نوعم بی‌تفاوت نباشم و تا جایی که از دستم برآمده تا جایی که متوجه بودم و فهمیدم سعی کردم، بخشش را بیرون از کنگره60 هم داشته باشم. هر جایی احساس کردم باید دست داخل جیبم کنم و از پولم یا لباسم و آگاهی‌‌ام ببخشم، این کار را بدون چشم داشتی انجام داده‌ام و بلافاصله بازخوردش را هم گرفته‌ام.

حس خودتان را در رابطه با دبیری لژیون تغذیه سالم بفرمایید و کمی از این جایگاه برای ما بگویید؟

به فرمایش استاد رعد: خواسته و خیال واقعی ما این نیست که می‌بینیم و می‌خواهیم، بلکه آن چیزی است که نمی‌بینیم و نمی‌خواهیم. من وارد این لژیون شدم که وزنم را کاهش بدهم، اما کاهش وزن حداقل دستاوردی بود که در این لژیون نصیب من شد. از دست دادن بیماری‌ها و بهبود شرایط جسمی ابتدایی‌ترین چیزهایی بود که من دریافت کردم. به واسطه قرار گرفتن در کنار راهنمایم همسفر منیره آن‌قدر آموزش دریافت کردم و تغییر نگاه و جهان‌بینی در من به وجود آمد که قابل وصف و قابل بیان نیست. مدتی از سفر من گذشته بود که ایشان به من اعتماد کردند و با توجه به این‌که بسیاری از شهرها لژیون تغذیه سالم و راهنما نداشتند، دبیری لژیون را به من سپردند. ضبط مشارکت‌ها در لژیون و ارسال آن که اولین مسئولیت من بود و در ادامه پیگیری وضعیت افرادی که از شهرهای دیگر به صورت مجازی با ایشان سفر می‌کردند آموزش‌های بسیار زیاد و زیبایی داشت و دارد که به رشد جهان‌بینی و تغییر نگاه من بسیار تا بسیار کمک کرده است و باعث شده بیشتر از قبل حواسم به مقوله مردم‌داری جمع باشد. احساس می‌کنم صحبت با هر فرد، یک بار من را مقابل خودم قرار می‌دهد و من را با خودم مواجه می‌کند. الان این لژیون جزئی از زندگی‌ام شده و خوشبختانه هر روز و هر ساعت با آموزش‌هایش عجین هستم.

شرایط لازم برای ورود به لژیون تغذیه سالم را بفرمایید و تفاوت بین لژیون تغذیه سالم با سایر روش‌ها برای کاهش وزن را بیان کنید؟

بعضی از شهرها هستند که هنوز لژیون تغذیه سالم در آن‌ها برقرار نیست و راهنمای تغذیه در شهرشان وجود ندارد، افرادی که از این شهرها می‌خواهند سفر کنند می‌توانند به صورت مجازی با همسفر منیره اسیستانت تغذیه سالم سفر کنند. من یک سری اطلاعات اولیه در خصوص سفر تغذیه به این افراد می‌دهم و اطلاعاتی از قبیل قد، وزن، مدت حضور در کنگره و جایگاه خدمتی را از این افراد می‌گیرم و در اختیار همسفر منیره عزیز قرار می‌دهم. وقتی ایشان اجازه پذیرش دادند افراد را به گروه اضافه‌ می‌کنم و‌ در طول سفر اگر سوالی داشته باشند به راهنما منتقل می‌کنم و‌ پاسخ ایشان را در اختیارشان قرار می‌دهم.

به نظر شما مفهوم مثلث عشق چیست؟ اگر عشق و محبت نبود چه اتفاقی برای هستی و انسان می‌افتاد؟

اساس هستی عشق است. خداوند عشق است. هرچه را آفریده عشق در وجودش موج می‌زند، انسان هم جزئی از این هستی است، پس عشق درون انسان هم است، فقط به دلیل تاریکی‌ در لایه زیرین وجودش مدفون شده و باید جستجو کند و آموزش ببیند تا بتواند آن را از درون خودش بیرون بکشد. برای من هستی بدون عشق، با توجه به آموزش‌های کنگره قابل تصور نیست. من اگر اینجا هستم، اگر حال و روزم و شرایطم قابل مقایسه با قبل از ورودم به کنگره۶۰ نیست همه این‌ها حاصل عشق و محبت دیگران است. از جهان بدون عشق تصوری ندارم چون همان‌طور که اساتید می‌فرمایند: همه ما در عشق غوطه‌ور هستیم، هستی در عشق غوطه‌ور است. عشق بسان جامی، ما را درون خودش قرار داده است و در آن شناوریم. مثلث عشق شامل سه ضلع عشق، سایه و جاذبه است و آقای مهندس دژاکام در سی‌دی هفتگی معرفت ۱۴۰۳ به زیبایی می‌فرمایند محبت عام است و عشق خاص. مثلث محبت می‌شود، حس‌ها، سایه‌ها، جاذبه‌ها و مثلث عشق می‌شود، حس، سایه و جاذبه یعنی به صورت خاص. در طول مدتی که در کنگره60 آموزش گرفته‌ام، متوجه شده‌ام که حس، اساس و پایه همه چیز است؛ اگر حس تسویه و پالایش شود، اگر حس از آلودگی‌ها زدوده شود، اثرات خودش را به زیباترین شکل ممکن روی سایه می‌گذارد و به زیباترین شکل ممکن جاذبه ایجاد می‌کند و فرد به جاذبه‌ها پاسخ می‌دهد. اگر عشق نبود هیچ نبود؛ چون سرمنشاء همه‌ جیز خداوند است که خود سراسر عشق است و هستی و خلقت انعکاس این عشق است.

ما برای این‌که بسان ظروف تهی نباشیم چه کارهایی باید انجام دهیم؟

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی‌ است. ظرف تهی و ظرف خالی ظرفی است که عاری از محبت باشد و همه این کتاب‌ها، نوشتارها، آموزش‌ها، کارگاه‌ها، لژیون‌ها، جلسات، همه چیز در کنگره و در هستی به من یاد می‌دهند که به محبت برسم چگونه؟ با افزایش آگاهی، با دریافت دانش راستین و علم راستین. وقتی به محبت برسم، دیگر ظرف تهی نیستم. آن موقع است که بخشش و عشق به وجود می‌آید، آن موقع است که دستگیری از دیگران به وجود می‌آید، آن موقع است که قلبم برای دیگری می‌تپد، برای این‌که دردی از کسی کاسته شود، برای این‌که دلی آرام شود و لبی خندان شود و برای رسیدن به این موضوع در بهترین مکان به لطف خداوند و آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان قرار داریم. فکر می‌کنم بهترین کار این است که از آموزش‌های صحیحی که در اختیارمان قرار گرفته است به واسطه علم و دانش راستین آقای مهندس دژاکام بهترین بهره را ببریم، در زمینی که برایمان فراهم شده است؛ در زمین کنگره60 بتوانیم به درستی خدمت کنیم و به معنای واقعی بازیگر باشیم نه تماشاچی، در این صورت است که ظرفمان هر روز پرتر از قبل خواهد شد.

کلام آخر:

از شما همسفر افسانه، از مرزبانان، ایجنت و همسفران نمایندگی الیگودرز بسیار تا بسیار سپاسگزارم بابت فرصت آموزشی که در اختیار من قرار دادید. سپاسگزارم بابت سوالات خوبتان که مرا به فکر فرو برد. تشکر ویژه دارم از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و راهنماهایم که این بستر را برای من فراهم کردند تا آموزش بگیرم که اول تاریکی‌هایم را ببینم و بعد سعی کنم از آن‌ها خارج شوم و به سمت نور حرکت کنم. امیدوارم تا همیشه خدمتگزار کنگره60 باشیم و آن کنیم که فرمان است.

سپاسگزارم از راهنما همسفر خندان که وقت گران‌بهای خود را در اختیار ما قرار دادند و در این مصاحبه شرکت کردند سلامت و پایدار باشند.

مسئول مصاحبه: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر شبنم (لژیون اول)
عکاس: همسفر معصومه مرزبان خبری
ارسال: همسفر فاطمه راهنمای تازه‌واردین نگهبان سایت
همسفران نمایندگی الیگودرز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .