به نام قدرت مطلق الله
سیدی تاجر ۲ گفتوگویی میان شاگرد و استاد است:
استاد به شاگرد میگوید: برای باورها ارزشی نیست و برای تفهیم آن به مثلثی اشاره میکند که یک ساق آن باور، ساق مقابل انجام آن باور و قاعده آن ارزش است. برای مثال؛ اگر ما میگوییم مسلمانیم آیا کارهایی که باید را انجام میدهیم؟ باور داشتن و عمل کردن دو مقوله مجزا است.
مردی سگش در حال مردن بود بالای سر او گریه میکرد، شخصی رسید و پرسید چرا سگ در حال مردن است؟ گفت: از گرسنگی، شخص به او گفت در کیسهات چه داری؟ گفت: نان، گفت: خب کمی نان به سگ بده تا نمیرد او گفت: نمیتوانم، گفت: تو باید کلی از آن نان را بخوری تا دو قطره اشک شود که بتوانی گریه کنی...
پس باور موقعی ارزش پیدا میکند که مثلث کامل شود و ساق آن بسته شود. باور داریم دروغ بد است اما اگر دروغ بگوییم باورمان ارزشی ندارد. شاگرد: من در اثر ندانستن تصمیماتی گرفتم و پیرامون خود کارهای اضافه را به وجود آوردم که جز ضرر و تخریب چیز دیگری برایم به ارمغان نیاورد ولی امروز میدانم بدون تفکر و برنامهریزی انسان قادر است خودش برای خودش مشکل آفرینی کند.در اثر ندانستن انسانها خودشان برای خودشان مشکل درست میکنند.
دو نفر ممکن است رفیق خیلی خوبی باشند اما شریک خوبی نباشند، ممکن است خواهر و برادر خوبی باشند اما شریک خوبی نباشند. اگر میخواهید رفیق و دوستتان یا خواهر و برادرتان برایتان باقی بماند در معامله و کار با آنها شریک نشوید. در شراکت باید همه چیز محاسبه گردد، چشماندازها مشخص شود و کارها تقسیم گردد. اینکه یکی بگوید من سرمایه میآورم کار با تو؛ این دو یعنی کار با سرمایه قابل مقایسه کردن نیستند، کسی که کار میکند باید بابت آن حقوق دریافت کند. اگر در کاری تخصص ندارید وارد آن نشوید. وارد رشته تحصیلی میشویم که دوست نداریم فقط به دلیل اینکه آن رشته نان و آبدار است. تحصیل پول نمیآورد. زمانی که میخواهید معاملهای بکنید به حرف بنگاهدار اعتماد نکنید زیرا او میخواهد معامله انجام شود تا کمیسیون خود را دریافت کند. خودتان همه چیز را بررسی کنید، حتی اگر خواهر و برادر هم هستید همه چیز را بین خودتان مکتوب کنید. جنگ اول به از صلح آخر است. استاد اعتیاد شاگرد را به روی او نمیآورد ولی غیر مستقیم به او میگوید که در بعضی موارد مانند نیرو و سرعت کم دارید، زیرا فرد مصرف کننده نمیتواند به سرعت کارهایش را انجام دهد. همچنین به او گوشزد میکند که در تزکیه نفس اشکال دارید و در بعضی کارهای واجب کاهلی میکنید ولی این مانع ادامه هدفت نمیشود. ترس به خودتان راه ندهید.
استاد و راهنما خیلی برای راهنمایی ما مهم است تا انسان هدایت شود و هدفمند گردد. انسان اگر استاد نداشته باشد خودش را نابود میکند. در کنگره ۶۰ در مسئله آموزش، اجباری نیست هر کس بخواهد میآید و اگر نخواهد جلوی درب نگهبانی نیست که از رفتن او جلوگیری کند.
هر کس به این سرا آید نانش دهید و از ایمانش نپرسید. برای کمک مالی هم اجباری وجود ندارد اگر حتی کسی کمک کرد بعد پشیمان شد میتواند پول خود را پس بگیرد. شاگر از استاد از جهان دیگر میپرسد و استاد اینگونه پاسخ میدهد که اگر در این جهان بخواهید در یک جا باشید و حرکتی نکنید بعد از چندی جسم شما نابود و متلاشی میگردد، اما آنجا در هر حالتی که بخواهید باشید هیچ تغییری نمیکنید. شاگرد راجع به نگهبان میپرسد؛ استاد میگوید: نگهبان یعنی ساختن. یک چوپان حافظ و نگهبان گلّه است و با صاحب آن فرق دارد. در کنگره ۶۰ شخصی که نگهبان کنگره ۶۰ است رئیس نیست حافظ است و این خیلی فرق فاحشی دارد. ساختن در دو حالت است؛ ساختن خود و دیگران. تا خود را نیابی دیگران را کی بیابی، یعنی انسان تا زمانی که خودش را پیدا نکند کجا میتواند دیگران را پیدا کند؟ مصرف کننده خود را گم کرده باید درمان شود تا خود را پیدا کند و برای دانستن، توانایی و قدرت فکر لازم است یعنی باید بتواند فکر کند تا بداند. شاگرد در ادامه میگوید: من در اثر ورود به جهان معنویت دیگر برای مال دنیا ارزشی قائل نیستم و معتقدم که پول چرک کف دست است و ارزشی ندارد. من در کسب معنویات هستم و به مال دنیا میخندم. استاد میگوید: شما تاجر نیستید اما اگر کاروان با همه تجهیزات ماهها و هفتهها در گرما و شن برود و کالای خود را ناچیز به فروش برساند چه میشود؟ نباید جوری باشد که در برگشت همه از گرسنگی و تشنگی بمیرند. این حرف غلط است، مادیات در زندگی نقش بسیار بسیار مهمی دارد همان اندازه که معنویات مهم و ارزشمند است ولی افراط و تفریط در هر دو مانند سم و زهر است.
انسانی زمانی میتواند به دیگران کمک کند که چیزی داشته باشد. در ادامه این نکته را متذکر میشود: هر انسانی که بخواهد با رنجهای وارده میدان جنگ را رها کند، آرزوی هر سردار جنگی این است که دشمن قبل از نبرد عقب نشینی کند. یعنی از سختیها نباید فرار کرد و عقب نشست.
باید قدرت جسم و روح را میزان نمایید که همانند سوار و سوارکار هستند. باید سعی کنیم تحرک لازم را داشته باشیم تا به نتیجه مطلوب برسیم. نیروهای منفی در اطراف شما فعال هستند به جهت خاموش کردن شما و اگر عمل کنید آنها فرو خواهند ریخت.
منبع: سیدی تاجر ۲
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اعظم(لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر هنگامه رهجوی راهنما همسفر عطیه(لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
121