زان می عشق، کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی، ساعد سیماندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن، انعامی
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهادهست به هر مجلس وعظی دامی
همسفر کلثوم به همراه مسافرشان وارد کنگره شدند و سفر خود را به راهنمایی همسفر سمیه در لژیون دهم نمایندگی پاکدشت ادامه میدهند و به گفته راهنما، ایشان رهجویی فرمانبردار، منظم و پایدار هستند. در ضمن مسافر لژیون تغذیه سالم، به راهنمایی همسفر زهرا نیز هستند. به بهانه دستور جلسه نظم و انظباط و احترام در کنگره و حلول ماه مبارک رمضان، با این همسفر مهربان و صبور و منظم گفتوگویی را در سایت همسفران نمایندگی پاکدشت ترتیب دادهایم که نظر شما را به آن جلب مینماییم و رهایی مسافر عزیزشان را از خداوند بزرگ خواستاریم.
چگونه با کنگره۶۰ آشنا شدید و چه چیزی شما را جذب و ماندگار در کنگره کرد؟
زمانی بود که من در اعماق تاریکی و نگرانی بودم و نمی دانستم چه کنم و مدام با خود میگفتم کاش یک مرکز مشاورهای بود، که به آن مراجعه میکردم. کاش کمپ جایی بود که در آن درمان امکانپذیر میشد. خواسته همسرم این بود که مسافرم که پسرم است، به کمپ برود. من هم موافقت کردم؛ بعد از ۱۰ روز که به منزل آمد اوضاع همان بود. یک روز مسافرم آمد گفت مامان یک جای خیلی خوبی است که مصرفکننده مواد میتواند آنجا به درمان برسد. من از این قضیه خیلی خوشحال شدم. پسرم گفت: مامان شما یا بابا همراه من بیایید، یک هفته پدرش آمد؛ ولی مسافرم گفت مامان شما بیایی بهتراست؛ چون پدرش وقت رفتن به کنگره را نداشت. من قبول کردم و به کنگره آمدم و با حال خیلی خرابی که داشتم وقتی وارد کنگره شدم با دیدن مسافرها حالم بدتر شد؛ چون با خودم فکر میکردم تنها من و مسافرم درگیر اهریمن اعتیاد شدهایم. به قول آقای مهندس، ذرهذره آموزش دیدم و با کمک راهنمایم و سیدیهای آقای مهندس و نوشتن آنها حالم بهتر شد. دیدن حال خوب مسافرها و همسفرها به من امید زیادی میداد تا بمانم و نتیجه بگیرم. انشاءالله اذن ورود مسافرم صادر میشود و با هم از تاریکیها به روشنایی میرسیم.
از ناامیدیها و حسهای منفی که بعد از نیامدن مسافرتان به سراغتان آمد برایمان بگویید و اینکه چه چیزی باعث شد قویتر از قبل مسیرتان را ادامه دهید و به این حال خوب برسید؟
من در طی سالهایی که مسافرم نیامده بود خیلی پریشان شده بودم با خودم گفتم دیدی اینجا هم نمیتواند درمان شود؛ اما با راهنمایی راهنمای اولم همسفر معصومه که میگفتند: جلسات را که حضور داشته باشی، اول حال خودت خوب میشود بعد که خوب شدی میتوانی همراه مسافرت دوش به دوش سفر کنی تا مسافرت هم به آن حال خوب برسد. با صحبتهای راهنما و آموزشهایی که میگرفتم به نور نزدیکتر میشدم و مشاهده کردم همسفرهایی که بعد از ۲ سال و ۵ سال آمدند به کنگره و توانستهاند به رهایی و حال خوب برسند.

رمضان ماه رحمت الهی است و همانطور که میدانید آقای مهندس متد DST را در ماه مبارک رمضان ابداع کردند، حس و دریافتهای شما در این ماه مبارک بعد از ورود به کنگره تغییر کرده است؟
بله، من هم به نوبه خودم این ماه پر از نعمت و تزکیه و پالایش را به شما همسفرهای عزیز تبریک عرض میکنم. آقای مهندس از نظر من یک فرشته آسمانی هستند که با درمان خود توانستند به همنوعهای خودشان جان ببخشند و آنها را از ضدارزشها دور کنند. انشاءالله خداوند عمر با عزت و سلامتی به ایشان عنایت کند. من قبل از کنگره خیلی روضه و جلسات قرآن میرفتم و ماه مبارک روزه هم میگرفتم؛ ولی هیچ موقع اصول خداشناسی برای من جا نمیافتاد. الآن بیشتر از قبل تفکر میکنم که مثلا معنای بسمالله الرحمن الرحیم چیست. یعنی چه که آقای مهندس مدام از محبت سخن میگویند. آیا وقتی میگویم خداوند را دوست دارم واقعا دوست دارم؟ واقعا به گفتههای خدا عمل میکنم؟ من جواب این سوالات را در کنگره گرفتم و متوجه شدم که ذرهذره به دانایی خواهم رسید.
ما در کنگره ابتدا شروع به آباد کردن شهر وجودی خودمان میکنیم، همانطور که آقای مهندس در وادی هشتم صحبت کردند، ما باید از خودمان، خانواده و جامعه جبران خسارت داشته باشیم که درختکاری مصداق جبران خسارت از جامعه است. از نظر شما درختکاری و حال و هوای خوب آن در یک رهجوی سفر دومی چه حسهایی را میتواند زنده کند؟
من یک دختر روستایی هستم قبل از آمدن به کنگره فکر میکردم جبران خسارت را فقط با پول میتوانم انجام بدهم. شاید وقتیکه برای چیدن میوه به باغ میرفتم باعث شکستن شاخههای درختان میشدم، از ترس پدرم که متوجه نشود شاخههای شکسته را دورتر میانداختم. خداروشکر کنگرهای هستم و متوجه شدم که جبران خسارت اول از خودم شروع میشود بعد خانواده و بعد هم جامعه. با کاشتن هر درختی میتوانم جبران خسارت کنم به قول معروف: دیگران کاشتند و ما خوردیم ما میکاریم تا دیگران بخورند. با حرکت کردن ما در این حوزه، وقتی درختی را میکاریم و آن درخت، بال و پر میگیرد و میوه میدهد، این حس در ما بهوجود میآید که آن درخت را زنده کردهایم و به آن جان بخشیدهایم.
نظم، انضباط واحترام در کنگره جایگاه و نقش مهمی دارد و شما این مسئله را خیلی خوب کاربردی کردید، لطفا برایمان بگویید کاربردی کردن این موضوع چه تأثیراتی بر شخصیت و زندگی شما داشته است؟
کنگره۶۰ تدبیری اندیشیده است که با آموزش مثلثها شخص بتواند علاوه بر احیای جسم، جهانبینی خود را نیز رشد و توسعه دهد تا من کلثوم بتوانم برای آینده برنامهریزی کنم. نظم، انضباط و احترام تشکیل یک مثلث میدهند که اضلاع این مثلث باید به موازات هم رشد کنند و مکمل یکدیگر باشند، این مثلث در کنار مثلث دانایی که شامل تفکر، تجربه و آموزش است، قرار میگیرد. به گفته آقای مهندس ما در کنگره هندسی عمل میکنیم و این باعث میشود بتوانیم اندازه و قدر هر چیزی را درک کنیم؛ مثلا وقتی من رهجو سر وقت در جلسه حاضر میشوم و به همه احترام میگزارم، در کنار آن از آموزش کامل برخوردار میشوم. اصولا انسانهای احساسی بینظم هستند و انسانهای عاقل هندسی هستند؛ وقتی که حسهای خفته ما بیدارشوند، سیدی نوشتن سروقت مثل وادی اول، زمان و سایر سیدیها کمک میکنند تا نیروهای از دست رفته دوباره برگردند؛ مثلاً شخص تازهوارد بعد از ورود به اولین جلسه که توسط راهنمای تازهواردین مشاوره میشود در پروسه نظم قرار میگیرد و سپس با ورود به چرخه درمان بعد از طی زمان ده الی یازده ماه انشاءالله به درمان قطعی دست پیدا میکند.

وادی چهاردهم به ما میآموزد که عشق با سختیها و مشکلات زیادی همراه است و امکان دارد تجارب تلخی را بر جای بگذارد؛ اما نوشدارو بودن عشق انکارناپذیر است .این عشق و محبت چه اندازه در محکم بودن و مصمم بودن شما برای رسیدن به هدفتان کمک کرده است؟
«آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.» وادی چهاردهم از عشق سخن گفته است همان عشقی که اگر درون انسان وجود نداشته باشد، هیچ ارزشی ندارد. زندگی ما بر پایه و مبنای عشق است. اگر این عشق و محبت را در خود داشته باشیم میتوانیم به فرزندان و همسر خود با علاقه محبت کنیم. عشق یعنی گذشتن از خویش و تمام هستی در آن شناور است و ظرف تهی، یعنی خالی بودن؛ یعنی هیچ محبتی وجود نداشتن. اگر همه چیز باشد و این ابراز همدردی و عشق نباشد، انسان مانند یک ظرف خالی است. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که این نعمت بزرگ کنگره۶۰ را در اختیار من مادر قرار داد، هرچه پیش میرود من خدای خود را بهتر میشناسم و احساس آرامش بیشتری میکنم و تشکر میکنم از راهنمای بسیار مهربانم همسفر سمیه که به من آموزش میدهد و از آقای مهندس دژاکام تشکر میکنم که این بستر را برای من همسفر قرار داد تا به کارهای خوب مسافرم فکر کنم و شکرخدا گویم.
اگر رهجو وقتشناس باشد و کارهای خود را سر ساعت انجام دهد قطعاً در زندگی او نظم و انضباط و احترام حاکم است. این جمله مصداق شماست، از تأثیرات مثبت حضور مستمر و مرتب خودتان برایمان بگویید؟
خیلی خوشحال هستم که اذن ورود من مادر توسط مسافرم صادر شد. خدا راه کنگره را به من نشان داد، تا بتوانم از آموزشها و سیدیهای آقای مهندس درس بگیرم و دانایی خودم را به دانایی موثر برسانم. خیلی خوشحالم که به نیت رهایی مسافرم آمدم. آقای مهندس به تمام ابعاد زندگی یک همسفر توجه دارند. من توانستم وارد لژیون تغذیه سالم شوم و حال خودم را با بهکارگیری قانون غذای مناسب، زمان مناسب بهبود بخشم و به سلامتی سفر تغذیه سالم انجام دهم. خداراشکر که قبلا راه شکرگزاری را بلد بودم؛ ولی نه به این اندازه که از کنگره آموزش گرفتم و درحال حاضر میدانم که با نوشتن، بهتر میتوانم شکر خدا را بهجای آورم. از آقای مهندس و خانواده عزیزشان تشکر ویژه میکنم. خدا عمر با عزت به ایشان بدهد و از مرزبانان و ایجنت و راهنمای اولم همسفر معصومه که راه زندگی با صبر و امید را به من نشان دادند و از راهنمایم همسفر سمیه که خیلی برای من کلثوم زحمت میکشند و از آموزشهای ناب ایشان من مادر به حال خوب رسیدم ممنونم. از هملژیونیها و تمامی همسفرهای کنگره۶۰ تشکر میکنم. انشاءالله برکات این عمل عظیم به خانواده آنها برگردد.
همسفر کلثوم از شما سپاسگزار هستیم که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید و از قدرت مطلق الله بهترینها را برای شما و مسافرتان خواستار هستیم.
تهیه و تنظیم مصاحبه: همسفر معصومه (ا) رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)
طراح سوالات: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) و همسفر معصومه (ت) و همسفر معصومه (ا) رهجویان راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)
عکاس: همسفر معصومه (ت) رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: هسفر یاسمن رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی پاکدشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
201