English Version
This Site Is Available In English

هر چیزی که فکر می‌کنیم همان هستیم.

هر چیزی که فکر می‌کنیم همان هستیم.

چهارمین جلسه از دوره بیست و چهارم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی اسبیکو، با استادی دیده بان محترم احمد حکیمی، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه «درختکاری»، پنجشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

 

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان احمد هستم یک مسافر؛
 خداوند را سپاسگزارم که امروز توفیق حضور در جمع شما عزیزان را دارم، از همه خدمتگزاران این نمایندگی تشکر و قدردانی می‌کنم و امیدوارم عزیزان خدمتگزار در کنگره ۶۰ از خدمتی که انجام می‌دهند بهره لازم را ببرند، فرارسیدن ماه مبارک رمضان را هم تبریک می‌گویم، این ماه فرصتی است که قدم‌های لازم را برداریم و امیدوارم این ماه برای همه ما مفید، مؤثر و مبارک باشد. ما اصولاً در کنگره از واژه قبول باشد استفاده نمی‌کنیم؛ چون روزه را به هر شکلی حتی به‌صورت درصدی و با حداقل عملکرد هم اگر داشته باشیم، اگر خودمان آن را بپذیریم قطعاً مورد قبول واقع خواهد شد. این‌ها جز کلام و جمله چیزی نیست، جایی نیست که این را قبول کند یا رد کند، می‌فرماید این بر شما نوشته شده و باید برای سلامتی خودتان انجام بدهید، اگر در کنگره ۶۰ گفتیم سیگارت را درمان کن و یا سفر DST انجام بده و هر کاری که گفته شده در این ساختار انجام بدهید، نه برای ساختار کنگره ۶۰ است؛ بلکه برای این‌است که خود فرد بهره لازم را ببرد و به‌سلامتی برسد. خداوند را شکر که رحمتش شامل حال همه ما شده که به منابع بسیار بسیار مهم و عظیمی دسترسی داریم و این دسترسی به‌اندازه عملکردمان می‌باشد، مانند اینکه سر یک چشمه‌ای هستیم که به‌اندازه یک جرعه‌ای یا یک ظرفی از این چشمه برداشت می‌کنیم؛ اما این چشمه پشتوانه بسیار بسیار عظیمی دارد و مادام‌العمر جاری می‌باشد تا انسان‌ها بتوانند از آن استفاده کنند. استفاده‌کردن از این مطالب و عمل‌کردن به آن باعث می‌شود که حالمان خوب شود، همه انسان‌ها در هر موقعیت و وضعیتی هستند تمام تلاششان این است که حال و وضعیت خودشان را به موقعیت و جای مناسب‌تر و بهتری برسانند. من خیلی انسان‌ها را حتی در کنگره هم می‌شناسم که تمکن مالی خیلی قویی دارند؛ اما واقعاً آرامش ندارند، شاید به واسطه پول آسایش و حوزه عملکرد داشته باشند، چون پول به آدم حوزه عملکرد می‌دهد و خیلی کارها می‌شود با آن انجام داد، اما حال خوب و سلامتی را نمی‌شود با آن خرید؛ بلکه مسیر دیگری دارد و مسیر آن مسیر درست زندگی‌کردن و احترام به خود است، انسان هر کاری که می‌خواهد در بیرون انجام بدهد اول باید در درون خودش برای خودش انجام بدهد، من اگر می‌خواهم به دیگران احترام بگذارم اول باید به خودم احترام بگذارم، انسانی که سیگار می‌کشد به خودش احترام نمی‌گذارد چگونه می‌خواهد به دیگران احترام بگذارد؟ در واقع انسانی که مسیر نادرستی را طی می‌کند نمی‌تواند آن کار را به انجام برساند، چون به‌واقع همه انسان‌ها باورهای بسیار خوبی دارند همه انسان‌ها دقیقاً به قوانین هستی و به قوانینی که خداوند از طریق ادیان مطرح کرده و سرچشمه همه اینها یکی است، یک حرف را می‌زنند و یک مسیر را طی می‌کنند، همه به اینها باور دارند؛ اما کمتر کسی اجرا می‌کند، پس برای این باورها اصلاً ارزشی نیست و این باور پشیزی نمی‌ارزد. اینکه من باور داشته باشم دروغ بد است؛ ولی دروغ بگویم، باور داشته باشم که نباید خیلی از کارهای ضدارزش را انجام بدهم وقتی آن ضدارزش را انجام می‌دهم در واقع برای آن باور ارزشی نیست، بنابراین ما وقتی وارد این ساختار می‌شویم این رحمت خداوند است. باید کم‌کم یاد بگیریم و این کار زمان‌بری است، کار یکی دو روز، یکی دو ماه و یا یک سال و چند سال نیست، تغییر انسان خیلی زمان‌‌بر است، گاهی شما می‌خواهید یک کیسه برنج را وزن کنید آن را در یک کفه ترازو می‌گذارید و سنگی هم طرف مقابل قرار می‌دهید و با یک سرتاس میزان برنج را تنظیم می‌کنید، اما وقتی که یک طلافروش می‌خواهد انگشتر، گوشواره یا حلقه‌ای را وزن کند آیا با سرتاس و ترازوی دوکفه‌ای سروکار دارد؟ خیر او پنس برمی‌دارد و یک وزنه ۱۰۰ سوتی و یا کمتر از آن را می‌گذارد تا بتواند قطعه طلا را دقیق وزن کند، یعنی کار دقیق و بسیار حساسی که بتواند به نتیجه برسد، تغییر در انسان هم مانند همین است، انسان نیز باید با پنس ذره‌ذره این مطالبی را که به دست می‌آورد آرام‌آرام در وجود خودش نهادینه کند. ما باید شاکر خداوند باشیم که به این مطالب دسترسی داریم، خیلی انسان‌ها هستند که وقتی همین مسائلی که در کنگره مطرح می‌شود به آنها می‌رسد زندگی‌شان دگرگون می‌شود، چون انسان‌هایی که نمی‌دانند از زندگی چه می‌خواهند در این بیابان زندگی به‌دور خودشان می‌چرخند. همه این وادی‌ها بسیار بسیار شگفت‌انگیزند ولی مطالبی در این وادی یازدهم نهفته است که در دسترس ما می‌باشد، اما وقتی درون خودمان تغییرات را ایجاد می‌کنیم به رشد درونی می‌رسیم که وقتی وادی یازدهم را می‌خوانم می‌توانم به یک سری از مطالبی که در آن وادی نوشته شده وقتی من می‌خوانم از طریق القا و الهام به من انتقال داده می‌شود انگار دوباره یک پنجره‌ای باز می‌شود و من می‌توانم عمیق‌تر به آن موضوع نگاه بکنم.ساختار کنگره ۶۰ اصلاً به این موضوع به این شیوه نگاه نمی‌کند که ما نباید از زندگی برخوردار باشیم، اتفاقاً ما باید از بهترین شکل از زندگی برخوردار باشیم و باید طوری عمل کنیم که بهترین جایگاه برای ما باشد، اما به چه روش؟ کدام مسیر؟ و چگونه؟ می‌گوید زندگی خیلی خوب است؛ اما چرا یک انسان در مسیر زندگی به اعمال و رفتاری دست می‌زند که دائماً این زندگی را نفرین می‌کند و ناله می‌کند؟ برای اینکه مسیر درستی را طی نکرده است و اگر به خودش بگویی تصور می‌کند که خداوند نمی‌خواهد، چون قانون زندگی این چنین است. همان‌طور که در ماه رمضان می‌گوییم خود را ببین اگر قبول داری سه ساعت آمده‌ای کنگره چیزی ننوشیده‌ای، چیزی نخورده‌ای و قصد داری تا افطار این کار را انجام بدهی اگر خودت این را قبول داری سیستم هم این را می‌پذیرد، پس اگر من در زندگی به خودم بگویم من آدم بدشانسی هستم زندگی هم می‌گوید یک نفر را پیدا کرده‌ایم که بدشانسی را می‌خواهد و خودش پذیرفته که بدشانس است؛ لذا همه را به او بدهید، بنابراین او تبدیل می‌شود به کسی که هرجایی سر می‌کشد مشکل دارد و مسائلی دارد که اذیتش می‌کنند، ما ساختاری هستیم به‌عنوان انسان که هر چیزی که فکر می‌کنیم همان هستیم. ما باید تلاش بکنیم که با اندیشه و تفکر درست در مسیر درست هم حرکت کنیم، اگر مسیر ما مسیر درستی باشد کمتر دچار نوسانات و ناملایمات می‌شویم، انسان موجودی است که از روز ازل مشکل برایش به وجود می‌آید تا روزی که کار خدا به پایان برسد و آن هنگام کار ما هم به پایان می‌رسد، پس می‌گوید مشکلات همیشه هست؛ ولی چگونه نگاه‌کردن به این مشکلات تعیین‌کننده است و اینکه ما چه مسیری را طی می‌کنیم؟ آیا زیر بار آن مشکل خودمان را دفن می‌کنیم؟ یا مشکل را حل می‌کنیم؟ ما می‌توانیم مشکل را ببینیم، اما خیلی مواقع وقتی یک مشکل پیش می‌آید من با تفکر، اندیشه و عملکردم آن مشکل را به‌جای اینکه کوچک‌ترش کنم بزرگ‌تر می‌کنم و باعث می‌گردم که فشار بیشتری هم وارد کند. اما ما در معرض آگاهی هستیم که مسیر را به ما نشان می‌دهد و می‌گوید به‌عنوان یک انسان درست زندگی کن، انسان اگر کار اشتباهی انجام دادی بایستی تاوانش را بدهی، برای تربیت حتماً تنبیه لازم است و تنبیه هم همیشه فیزیکی نیست، به نظرم تنبیهی که قدیم بود بد هم نبود، انسان‌ها تغییر کرده‌اند، ما گاهی در کنگره رد پای این تغییر بیرونی را می‌بینیم. حالا اگر بچه‌ای برود مدرسه و در مدرسه تنبیه‌اش کنند پدر و مادر می‌تواند شکایت کنند؛ اما در زمان گذشته این‌جوری نبود، قطعاً آن معلم و مسئول لازم بوده است که این کار را انجام دهد، وقتی انجام ندهد چه اتفاقی می‌افتد، این فرد به پشتوانه نیروی پدر و مادر هر کاری که دلش بخواهد انجام می‌دهد و موقعی ۱۵ سالش شد همان عملی که پدر و مادر برای بچه انجام داده‌اند را از عملکرد بچه می‌گیرند، یعنی این بچه دیگر به این پدر و مادر تکیه ندارد و اصلاً تغییر را بر نمی‌تابد. در کنگره هم گاهی این شکلی است که بعضی افراد وقتی راهنما می‌شوند مرزبان می‌گوید فلان کار را انجام دهید از مرزبان ناراحت می‌شوند، هم خود فرد ناراحت می‌شود هم راهنمایش، در صورتی اصلاً این‌طور نیست. در بیرون فرزند آن پدر و مادر است در کنگره ۶۰ رهجو رهجوی لژیون است و من مسئول آن لژیون هستم، لژیون دست من است؛ ولی مال من نیست آن آدم‌ها هم آدم من نیستند که دنبالشان بدوم، خیلی به این حواستان باشد، اگر ما امروز می‌بینیم که قوت این شعبه به نقطه‌ای رسیده که شعبه‌هایی هستند خیلی قبل از شما راه‌اندازی شده‌اند و جمعیت آنها هم خیلی بیشتر از شما است؛ ولی هنوز دنبال خریدن زمین هستند و نتوانستند پول لازم را تهیه کنند، این نتیجه این است که کسانی که در این نمایندگی هستیم اکثراً و متفق‌القول نگاهمان معطوف به آن چیزی است که باید باشد، یعنی خود و قوانین و اینکه قوانین چه می‌گویند؟ کاری که خیلی به من کمک کرد فهمیدن این بود که اصولاً وقتی یک نکته به انسان‌ها گوشزد می‌گردد ناراحت می‌شوند درصورتی‌که من خوشحال می‌شوم؛ چون مواقعی هست که من توانایی ندارم درون خودم را ببینم و شاید بعضی از انسان‌ها از واکنشی که من بروز می‌دهم متوجه می‌شوند که من چنین گرهی دارم و به من می‌گویند. الان هر اتفاقی می‌افتد که یک طرفش بنده باشم اصلاً به آن اتفاق نگاه نمی‌کنم و کاری به آن ندارم بلکه می‌گویم نقش من در ایجاد این اتفاق چیست؟ من چه‌کار کردم؟ اصلاً به دیگری و آن اتفاق کاری ندارم و می‌گویم چه حرکتی انجام دادم و چه گفتم؟ آیا آن چیزی که گفته‌ام کامل بیان نکرده‌ام که باعث مسئله‌ای شده است؟ به خودم برمی‌گردانم؛ چون انسان‌ها همیشه با یک موضوعی درگیرند و همیشه سنگینی کفه ترازو به‌طرف خودشان است و اشکال را از آن موضوع می‌بینند، بنابراین کمتر رشد می‌کند و کمتر متوجه درون می‌شود که امکان دارد من اشتباه کرده باشم، کدام یک از ما منزه هستیم و اشتباه نکرده‌ایم و در آینده اشتباه نخواهیم کرد، روش زندگی و آسودگی زندگی دیدن همین‌ها است و اینها هستند که برای ما آرامش می‌آورند، ما به اتفاقات و رویدادها و موضوعات چگونه نگاه می‌کنیم. اگر در کنگره برای ماه رمضان ارزش بالایی قائل هستیم همان اندازه هم می‌گوییم که خیلی آزاد باشید، اگر قرار است که روزه بگیری و قند خونت افت کند، سطح انرژی کاهش یابد، فشارخون پایین بیاید و از تعادل خارج شوی و عصبانی شوی اصلاً روزه نگیر، اگر اذیت هستی نگیر، چرا می‌گیری؟ اما تمرین کن که به آن نقطه مطلوب برسی و بر اوضاع و خودت مسلط باشی، مسیر کنگره هم همین‌طور بوده است در سال‌های اول کنگره روزی نبود که آقای مهندس برجک چند نفر را نزند؛ چون سیگار می‌کشیدند موقعی که افطار می‌شد بعد از اذان ایشان مقداری چای می‌خوردند و بلافاصله یک سیگار روشن می‌کردند و بعد از سیگار دوم تازه حالشان خوب می‌شد، چون فیزیولوژی درگیر بود، البته همه‌اش هم فیزیولوژی نیست؛ بلکه جهان‌بینی هم تحت‌تأثیر است این اتفاقات می‌افتد که یک موضوعاتی را ببینیم، من هم همین‌طور بودم در طول ماه رمضان تلاش فراوان می‌کردم، آشپزی می‌کردم و تلاش بسیاری بود؛ اما گاهی یک‌مرتبه یک شب یک تندی اتفاق می‌افتاد و من بسیار بسیار اذیت می‌شدم، اما برمی‌گشتم و آن‌قدر به آن موضوع دقیق فکر می‌کردم که چه روندی طی شد من همچین واکنشی نشان دادم؟ و این‌گونه تمرین می‌کردم، لذا بارها و بارها همه این‌ها را به‌عنوان یک درس در ماه رمضان با خودم چک می‌کردم که چه عکس‌العملی نشان دهم و تکرار دائم این رفتار باعث شد به ماه رمضانی برسیم که همه چیز به‌خوبی و خوشی پیش برود و به بهترین شکل به انجام برسد، این رشد است، یعنی می‌روی در یک سراشیبی و از آن طرف بیرون می‌آیی و از این درس می‌گیری، لذا اگر می‌بینید ماه رمضان تحت‌فشار هستید این کار را نکنید، هیچ کاری نباید تحت‌فشار انجام شود، لژیون خدمتگزار هستید و شما دوست نداری طی بکشی یا صندلی‌ها را مرتب کنی به راهنمایت بگو من نمی‌خواهم خدمت کنم، ولی به احترام لژیون بمان تا کارشان تمام شود بعد می‌توانی بروی؛ ولی اگر کاری انجام دادی و مرزبان یا یک فرد مسئول به شما تذکر داد، من نمی‌توانم حرف مرزبان را بشکنم و جور دیگری عمل کنم باید بگویی هر طور که مرزبان گفت انجام بده، برای اینکه مهم ساختار و جایگاه است به فرد هیچگاه نگاه نکنید، فرد در درجه بعد از جایگاه قرار دارد و ما هر کدام از اعضایی که در کنگره خدمتگزار هستیم آیا به‌عنوان یک خدمتگزار به ما نگاه می‌کنند یا خیر؟ باید تلاش کنیم خدمتگزار باشیم و یک خدمتگزار هم به هم نمی‌ریزد و به‌هم‌ریختگی ایجاد نمی‌کند.

 در کنگره ۶۰ جایگاه بالا نداریم ما با همدیگر همکاری می‌کنیم و ساختاری را با همدیگر جلو می‌بریم یک سازماندهی داریم که می‌گوید از این افراد با این نشانه‌ها پیروی کنید، به طور مثال مرزبان و راهنمایان بایستی از ایجنت پیروی کنند، ایجنت بایستی از اسیسانت پیروی کند و اسیسانت هم باید از دیده‌بان پیروی کند و فقط خدا می‌داند کدام یک از این‌ها بالاتر هستند؛ بنابراین اگر در این فضا قرار داریم با هم همکاری می‌کنیم اگر گاهی هم اختلاف‌نظری پیش می‌آید اختلاف‌نظر یک موضوع است و این‌که من با چه جهان‌بینی به آن اختلاف‌نظر نگاه می‌کنم موضوع دیگری است، گاهی دو نفر خیلی با همدیگر ارتباط دارند و خدمات بسیاری به همدیگر دارند؛ ولی با یک اختلاف‌نظر بسیار کوچک همه آن خدمات را فراموش می‌کنیم، انگار در چیدن یک دیوار یک آجر کج شده باشد و ما همه دیوار را خراب کنیم، این اشتباه است باید آجر کج را درست کنیم. اگر این روابط را ما در کنگره یاد می‌گیریم فقط برای داخل کنگره نیست؛ بلکه برای بیرون از کنگره و درون خانواده و جامعه است، ما در کنگره یاد می‌گیریم که هم در کنگره و هم در بیرون از کنگره چطور رفتار کنیم. من هیچگاه در جمعی نمی‌روم که هرگونه آنها رفتار می‌کنند من هم رفتار کنم، بلکه من باید خودم باشم. آنجا گاهی راجع به سیاست صحبت می‌کنند و من هیچ نظری نمی‌دهم؛ چون چیزی راجع به سیاست نمی‌دانم، به نظر من سیاست مانند یک کوه یخی است که درون آب قرار دارد و قله آن بیرون است و من بایستی بر اساس آن قله کل کوه را قضاوت کنم و این خود منجر به غیبت و سایر ضد ارزش‌ها می‌گردد. شما باید بدانید چه مسیری را طی می‌کنید، اگر فردی در کنگره راهنما است از اینجا که بیرون می‌رود راهنمایی خود را در کنگره جا نمی‌گذارد، در خانه به‌عنوان یک همسر و یک پدر هست ولی نمی‌توان گفت جایگاه راهنمایی‌اش دیگر نیست، نمی‌تواند در لژیون به رهجو بگوید دروغ نگو و صادق باش؛ اما در خانه چون شال راهنمایی گردنش نیست صادق نباشد اینها با هم منافات دارد، بنابراین اگر می‌خواهیم این ساختاری که به این قوت رسیده است و ساختمان در حال ساختن است و به قول آقای مهندس بایستی کوهی خراب شود تا دره‌ای پر گردد؛ لذا باید باز هم پای‌کار باشید.در حال حاضر در جامعه می‌گویند هر فردی مواد مصرف کرده باشد دیگر نابود است و کارایی یک انسان را نخواهد داشت، ولی شما خوب می‌دانید که این‌گونه نیست، اما چگونه باید این موضوع را نشان داد؟ وقتی شما ساختمانی را می‌سازید و این افراد وارد آن ساختمان می‌شوند در تفکر آن‌ها نقش می‌بندد، اما شما این تفکر را نمی‌بینید، آن‌ها با خود می‌گویند انسان‌هایی که ما فکر می‌کردیم نابود هستند این سازه را ساخته‌اند. می‌دانید با سهیم‌شدن در این کار چقدر رحمت خداوند شامل حال شما شده است؛ چند صبای دیگر هیچ‌کدام از ما نیستیم و در جای دیگری خواهیم بود، خدا می‌داند چقدر انسان‌ها از این ساختمان استفاده می‌کنند و همین برای ما کافی است، آن‌ها اگر به زبان هم نیاورند همین که از درون شاد باشند کنتور سهام شما و سود سهام شما آنجا برایت واریز می‌گردد، باید بدانید تنها عمل انسان است که با خودش حمل می‌کند. هر انسانی هر سرمایه‌ای دارد دوست دارد آن را توسعه بدهد و قوی‌تر گردد و سود بیشتری ببرد، این عالی است و باید همین‌گونه هم باشد؛ اما آیا با دریافت سود در صور آشکار نباید در صور پنهان هم‌سودی برای خودمان داشته باشیم و وقتی در هستی در حرکت هستیم سود برای ما کار می‌کند، وعده خداوند که دروغ نیست؛ می‌فرماید اگر در حل مشکل یک نفر سهیم هستید خداوند هم مشکلات شما را از سر راهتان برمی‌دارد، خیلی از مشکلاتی که از سر راهمان برداشته می‌شود نمی‌دانیم یا نمی‌بینیم. تفاوت ایمان با باور همین است، در ایمان می‌دانی که هست و آن را نمی‌بینی؛ ولی کسی که باور دارد خیلی مواقع می‌خواهد با چشم هم ببیند، کسی که ایمان دارد بازخورد کارهایش را حس می‌کند. خیلی از انسان‌ها هستند که می‌خواهند قدمی بردارند؛ اما اول مالشان به آنها اجازه نمی‌دهد و دوم اینکه اجازه این کار را ندارند. مگر هر فردی می‌تواند به این راحتی بیاید و کارت بکشد این برای ما عادی شده است برای خیلی از انسان‌ها غیرعادی است، بنابراین خیلی حواستان به این قضایا باشد و با انجام تعهدات خودتان ان‌شاءالله جایی بسازید که در خور اعضای کنگره ۶۰ باشد، شیک‌ترین، تمیزترین و مرتب‌ترین باشد. شعبه اراک بعد از ۱۴ سال زمین خریداری کردند و آمدند گفتند ما به اندوخته دست نمی‌زنیم و خودمان ذره‌ذره می‌سازیمش ایجنت آن شعبه این حرف را از خودش نگفت و خدایی نکرده نخواست خودشیرینی کند، بلکه راهنماها و اعضا خودشان آمدند اعلام کردند ذره‌ذره پر می‌کنیم و می‌سازیم. خوشا به حال هر کسی که به‌اندازه توانایی‌اش حرکت و کمک می‌کند. این نکته را بدانید که ما اگر ۵۰۰۰ میلیارد هم به‌حساب کنگره واریز کنیم کفه رهایی‌مان تکان هم نمی‌خورد. شما اگر همین پول را ببرید آمریکا آیا می‌توانند به شمارهایی و درمان را بدهند؟ الان تمام متخصصین به آقای پروفسور ویلیام وایت می‌گویند از آقای مهندس بپرسید که چگونه سیگار را درمان کرده است؟ مانده‌اند، درحالی‌که ما در متن کار هستیم، راهنما داریم و کار به‌صورت کامل در حال انجام است. هیچ می‌دانید در آلمان برای گرفتن یک آدامس نیکوتین چقدر گرفتاری وجود دارد و یا در کشورهای دیگر برای دادن OT به یک کلینیک باید چهل سال سابقه درمان داشته باشند تا مجوز کلینیک را بدهند. می‌خواهم بگویم قدر این مسیری که در حال طی‌کردن هستید را بدانید و فکر نکنید که از نورآباد و الشتر و شهرهای اطراف می‌آیید خیلی کار مهمی است، آقای مهندس می‌فرماید برای رهایی تا کره مریخ هم باید بروید تا ارزش را حس کنید. خوشا به حال کسی که بستر را آماده می‌کند که انسان‌ها بیایند و در آینده درمان بشوند تا خانواده‌ها ازهم‌گسسته نگردد. این رحمت خداوند است و اجازه‌اش به من و شما داده شده است، مهم این است که من چطور به این موضوعات نگاه می‌کنم و چطور تفسیر می‌کنم تفسیر درست از مسائل انسان را به رشد و توسعه می‌رساند. هر چقدر انسان آگاهی بالاتری داشته باشد و خودش را نبیند و منیت را زیر پا بگذارد و کنترلش کند تفسیرش می‌تواند به درست نزدیک‌تر باشد. در گلریزان سفر اولی‌ها مجاز نیستند کمک سنگین داشته باشند؛ اما در ماه رمضان هر کمک سنگینی که انجام دهید اشکال ندارد؛ چون این ماه قضایای دیگری دارد، قدم‌ها را باید با همدیگر بردارید و فوق‌العاده به همدیگر احترام بگذارید، ما نمی‌توانیم به انسان‌های دیگر احترام بگذاریم؛ ولی بی‌احترامی ببینیم، اگر با افرادی اختلاف‌نظر دارید فرق دارد با اینکه بگویی از فلانی متنفر هستم یا خدایی نکرده کینه و ناراحتی به دل بگیرید و بدانید در هر جای کنگره هر کسی جایگاهش را به رخ بکشد حالش خوب نیست، در یک کارخانه هیچ‌گاه رئیس همه را جمع نمی‌کند که بگوید من رئیس هستم، همه می‌دانند و از رئیس عطوفت، مهربانی، توجه و احترام می‌خواهند.

به همین جهت ما در کنگره بالاترین احترام را باید به همدیگر بگذاریم، همیشه به مرزبان و ایجنت گفتم حتی فردی که انضباطی است و چندین سال است سفر می‌کند و همه را ذله کرده است شما حق بی‌احترامی و کم‌محلی ندارید و نگویید کنگره برای شما خیلی زحمت کشیده، نگویید حیف این خانواده که داری، خودش همه این‌ها را می‌داند اما زورش نمی‌رسد، مدارا کنید کارش راه بیافتد، امید به او بدهید و بگویید این بار هم امتحان کن امیدواریم که بتوانی ما هم کمک می‌کنیم که بتوانی، ما همیشه باید جذب کنیم، دفع‌کردن راحت است، اصلاً ما کجا ایستاده‌ایم. سال اول هفته دیده‌بان بود که مرا به شعبه ملاصدرای اصفهان دعوت کردند به‌محض پیاده‌شدن از ماشین همه با لباس محلی و با موسیقی و مراسم خاصی از من استقبال کردند آمدم به آقای مهندس گفتم شما با من چه‌کار کرده‌اید و به خودم گفتم اصلاً لایق چنین استقبالی هستی؛ لذا به آقای مهندس می‌گفتم خواهش می‌کنم این جریان را جمع کنید ایشان گفتند چرا جمع کنیم فکر می‌کنی لایقش نیستی تلاش کن لایقش بشوی چرا آن را پایین بیاوریم شما بالا بروید، آیا آن‌طور که رهجو به راهنما نگاه می‌کند راهنما باید باشد یا باید تلاش کند که بشود، همه رهجوها تمام مسائل جهان‌بینی را از عینک راهنمایشان نگاه می‌کنند و این‌ها همه لطف خداوند است هر چقدر فکر می‌کنید مهم‌تر هستیم بایستی خدمت بیشتری انجام دهیم، هر چقدر فکر می‌کنیم مهم‌تریم باید بیشتر احترام بگذاریم، هر چقدر فکر می‌کنید دانایی و اطلاعات و آگاهی بیشتری دارید و سواد آکادمیک دارید احترام بیشتری بگذارید و به انسان‌ها بیشتر توجه کنیم. خودبینی چیزی به انسان اضافه نمی‌کند؛ بلکه همه انسان‌های اطراف شما را فراری می‌دهد و انسان را تبدیل به الگویی بد و نامناسب می‌کند. من خود این مشکلات را داشتم؛ ولی وقتی آمدم کنگره ساختار کنگره و عملکرد آقای مهندس نه‌تنها من بلکه خیلی از عزیزان را تغییر داد. در هیچ جای کلام‌الله انسان تهدید نشده است و یا هیچ جا امر به بدی نکرده است، کلام‌الله هشدار داده است که اگر این مسیر را بروی این عقوبت برایت اتفاق می‌افتد و این اتوماتیک است، سیستم و ساختار است. من خیلی امیدوارم و این پتانسیل را در تک‌تک شما می‌بینم که بتوانیم سال بعد ماه رمضان در شعبه جدید باشیم و در یک آشپزخانه مناسب و جایی مناسب برای همسفران، من همیشه شعبه شما را مثال می‌زنم که هر وقت جلسه شروع می‌شود رهجو در ردیفش می‌نشیند و تا آخر جلسه تکان نمی‌خورد و این قابل حس است، شعبه شما یک اتمسفر دارد اگر قطب‌نمای شما درست کار کند وقتی از در داخل می‌آیی و بو می‌کشی متوجه عطر و بوی فضا می‌شوی، از همدیگر به جهت خدمتی که به هم می‌رسانید خیلی سپاسگزاری کنید، دچار بازی‌های کودکانه نشوید و نکته‌ای که سعی می‌کنم نظر مهندس را به آن جلب کنم این است که تلفن دادن و تلفن گرفتن برای تمام سطوح ممنوع باشد؛ زیرا تخریب‌های بسیاری دارد باید فرد به یک‌سطحی برسد بعد ایرادی ندارد. امیدوارم روزهای خوبی در پیش داشته باشید، به خدمتگزاران خداقوت می‌گویم امیدوارم بهره لازم را ببرند و عزیزانی که در سفر اول هستند سفری را طی کنند همراه با لژیون ویلیام تا بتوانند نتیجه لازم را بگیرند. سفر اولی که همراه سفر DST سفر سیگار هم انجام ندهد خوب نمی‌شود و مسئله سیگار بسیار بسیار جدی است. امیدوارم از این راهی که در حال حرکت هستیم همه بهره لازم را ببریم و به همدیگر احترام بگذاریم، امیدوارم قدر تمام زحماتی که این عزیزان در این شعبه می‌کشند را بدانیم. از اینکه در جمع شما حضور دارم بسیار از خداوند سپاسگزارم و خرسندم، کنگره ۶۰ خانواده بزرگی است ما همیشه بایستی به همدیگر کمک کنیم تا بتوانیم مسیر درست را طی کنیم و به آن هدفی که مد نظرمان است که یک انسان از جهان اعتیاد خارج گردد ان‌شاءالله برسیم، برای انجام این عمل عظیم شکر شکر.
 سپاسگزارم که توجه کردید.

 

تایپ: مسافر حسین لژیون پنجم

تنظیم: مرزبان خبری مسافر محمد

عکس‌ و‌ ارسال: مسافر حمید‌رضا لژیون اول

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .