سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر:
سپاسگزار خدای بزرگ هستم که کنگره را در مسیر زندگی من قرار داده است؛ زندگی که سرشار از ناامیدی، بدبینی، افسردگی و پرتوقعی بود؛ زندگی که تنها میگذشت تا سپری شود، بدون اینکه علم زندگی کردن را بدانم.
کنگره به من زندگی دوباره، عشق، بخشش، دوست داشتن، در اجتماع بودن و ... بخشید. میدانم هرچقدر در این اقیانوس بزرگ غوطهور شوم، تبدیل به یک شناگر ماهر در زندگی میشوم. اوایل تنها با هدف درمان مسافرم به کنگره میآمدم و آگاهی و اطلاعی از آموزش و خدمت نداشتم.
هر چه در این مکان بیشتر حضور پیدا کردیم، آرامش و آسایش در خانه ما پررنگتر میشد و از کنار هم بودن لذت بیشتری میبردیم، حال مسافر من روزبهروز بهتر و چهرهاش روشنتر میشد، طوری که هر کس او را میدید از تغییرات و احوال او میپرسید.
فاطمه چگونه میتوانست اینهمه نعمت که خداوند از جانب کنگره به او داده است را نادیده بگیرد و از کنارش بگذرد؟ با خود گفتم: من نیز باید مانند همه خدمتگزاران در این مسیر باشم و برای همنوع خود که در رنج و عذاب است قدمی بردارم. از خداوند خواستم تا یاریام کند و او نیز به من توفیق شرکت در آزمون راهنمایی را داد.
خدا را هزاران بار سپاس که شال خوشرنگی را که همیشه در ذهنم به تصویر میکشیدم به من هدیه داد. امیدوارم بتوانم در این مسیر فردی لایق برای کنگره باشم و به تمام افرادی که در رنج و عذاب هستند، خدمت کنم.
معشوق به سامان شد، تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد، تا باد چنین بادا
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون سوم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون سوم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
177