پنجمین جلسه از دور دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی ارم، با استادی راهنمای محترم مسافر حامد، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر وحید، با دستور جلسه: «الهام از رمضان» پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، حامد هستم، یک مسافر.
بسیار سپاسگزارم که این فرصت را به من دادید تا در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه امروز شامل دو بخش است: الهام از رمضان و تولد حیدر عزیز.
اگر بخواهم دستور جلسه را بیان کنم، باید بگویم که تمام آموزشها و علم کنگره ۶۰ بر اساس تعلیم و تربیت انسان و نفس انسان است. ریشه این قضیه به ماه مبارک رمضان برمیگردد. به نظر من یکی از شاهکلیدهای کنترل نفس، مربوط به خوراک و شکم انسان است. در همه مکاتب، این موضوع مطرح شده است. شخصاً تجربه کردهام که انسانهایی که پرخوری میکنند معمولاً ذهن آشفتهتری دارند. خودم قبل از ورود به اعتیاد این موضوع را تجربه کرده بودم. بدن انسان نیاز به مقدار مشخصی غذا دارد، مثل مصرف تریاک که بدن به یک و نیم گرم نیاز دارد و باقی آن دفع میشود. این تفاوت در مورد غذا هم وجود دارد. بدن فقط به مقدار لازم غذا نیاز دارد و بقیه آن تبدیل به غذای ذهنی میشود.
.jpg)
در ماه رمضان، این شرایط تغییر میکند. بدن غذای مورد نیاز خود را دریافت میکند و غذای ذهن قطع میشود. این یعنی غذاهای اضافی که ذهن را مشغول میکند، از آن حذف میشود. من خودم شخصاً تجربه کردهام که ذهنم در این ماه بسیار آرامتر است. تفاوت قبل از کنگره و بعد از آن برای من این بود که قبل از کنگره به این موضوع از روی آگاهی نگاه نمیکردم و صرفاً آن را یک روال مذهبی میدیدم، اما بعد از ورود به کنگره، به واسطه آموزشهای آقای مهندس، این درک برایم ایجاد شد.
در ماه رمضان، الهام بیشتری برای رسیدن به اهدافم میگیرم. به نظر من، شب قدر در ماه رمضان، که شب بیست و یکم است، یکی از نقاط برجسته است. این شب که برای اعضای کنگره ۶۰ هم اهمیت دارد، زمان مناسبی برای دریافت الهامات و تغییرات درونی است. من پارسال این تجربه را داشتم و تأثیرات زیادی را احساس کردم. امیدوارم همگان از این فرصت بهرهبرداری کنند.
اما در بخش دوم، تولد حیدر عزیز است. حیدر عزیز از ابتدا فردی محتاط بود، اما در کنگره ۶۰ به رشد و تغییرات بزرگی دست یافت. در ابتدا ممکن بود به نظر برسد که حیدر تفاوتهایی با دیگران دارد، اما با گذشت زمان و در پی آموزشهای کنگره، تغییرات زیادی در او مشاهده شد. حیدر همواره به خانوادهاش رسیدگی کرده و در مسیر بهبود خود در کنگره قدم برداشته است.
برای من به عنوان راهنما، حیدر فردی است که در مسیر خود پیشرفت کرده و به خدمت به کنگره ۶۰ و خانوادهاش ادامه میدهد. من از او راضیام و برایش احترام قائل هستم. در کنگره، کمتر پیش میآید که فردی بدون شال وارد جایگاه خدمت شود، اما حیدر نشان داده که میتواند با تلاش و خدمت به کنگره پیشرفت کند. امیدوارم که در ادامه مسیر، به دستاوردهای بزرگتری برسد و به جایگاه راهنمایی دست یابد.
بسیار ممنونم که به صحبتهای من توجه کردید.

خلاصه سخنان مسافر حیدر:
سلام دوستان، حیدر هستم، یک مسافر.
ابتدا از راهنمای عزیزم، آقای حامد، تشکر میکنم که شرایط را برای من فراهم کردند تا در این جایگاه قرار بگیرم. من همان فردی هستم که ایشان توضیح دادند و هیچ تقصیری هم در این میان ندارم. واقعیت این است که انسانها برای تغییر نیاز به زمان دارند. به نظر من، کنگره ۶۰ جایی است که انسان خود را میشناسد. قبل از اینکه وارد کنگره شوم، شغلم نقاشی بود و در کنار آن خرید و فروش ملک انجام میدادم که برخی ممکن است آن را دلالی بدانند. کار من این بود که به مکانها میرفتم و شروع به کشیدن نقاشی میکردم، و رفیقم تماس میگرفت که بیایید یک واحد ملک بخریم یا بفروشیم. من دو روز در هفته باید یا سر کسی کلاه میگذاشتم و از او میخریدم، یا سر کسی کلاه میگذاشتم و میفروختم. در زمان مصرف، من اصلاً آدمی نبودم که با هر کسی بشینم. شاید باور نکنید، ولی من حتی یک ساقی داشتم که جاهایی که میرفتم، خیلی خوشش میآمد که بیاید و بنشیند. یک روز از کوکائین حرف زد، و من خواستم بلند شوم و به او ضربه بزنم چون تنها مادهای که قبول داشتم تریاک بود. به خودم میگفتم که دارم تفننی مصرف میکنم، و حتی اجازه نمیدادم که کسی هروئین یا شیشه در کنار من بکشد.
اما تقدیر برای من جوری دیگر رقم خورد. چیزی که من به آن فکر نمیکردم، تازه وارد شدن به کنگره بود. من خیلی دوست داشتم که شال نارنجی بگیرم و راهنما بشوم و در خدمت کنگره باشم، اما آن چیزی که در ابتدا نمیدانستم این بود که وظیفه ما در ابتدا خدمت به تازه واردها است. هیچوقت نمیدانستم که این خدمت چقدر میتواند من را تغییر دهد. از زمانی که وارد بخش تازه واردها شدم، سعی کردم وظیفه خود را به درستی انجام دهم. خوشبختانه از زمانی که در این قسمت بودم، هیچکسی که مشاوره از من گرفته باشد و بعد نیامده باشد، نداشتم. حتی یک نفر که بعد از مشاوره من نیامده بود، امروز به کنگره برگشت. از این بابت خیلی خوشحالم.
از زمانی که وارد کنگره شدم، سعی کردم خودم را بشناسم و وظیفهام را به درستی انجام دهم. امیدوارم همه شما عزیزانی که در سفر هستید، به رهایی برسید و این جایگاه را تجربه کنید. از ایجنت محترم به خاطر دادن این جایگاه به من و کمک به من برای پیدا کردن خودم تشکر میکنم. به خاک پای همه تازه واردها احترام میگذارم چون به این نتیجه رسیدم که هیچ انسانی از دیگری برتر نیست. همه ما برابر هستیم و تازه واردها هم باید بدانند که هیچکدام از ما بالاتر از آنها نیستیم.
از تمامی خدمتگزاران شعبه ارم تشکر میکنم، چون همه بچهها انرژی بالایی دارند و نمیتوان همه آنها را به طور جداگانه نام برد. مرزبانها، تازه واردها و راهنماها، من از همه شما تشکر میکنم. من راهنمای یک نفر نیستم، بلکه چندین راهنما دارم چون همه راهنماها به نوعی به من مشاوره دادهاند و من آنها را نیز به عنوان راهنمای خودم میبینم. از خانم شیما، راهنمای همسفرم، نیز تشکر میکنم که همیشه زحمت کشیدند.
همچنین از همسفرم تشکر میکنم که در دوران مصرفم با مشکلات من روبهرو بودند و همیشه مرا حمایت میکردند. حتی وقتی که دارو به موقع نمیرسید، یادآوری میکردند که مراقب باشم.
از همه شما که گوش کردید و از زحمات کسانی که در این شعبه خدمت میکنند، تشکر میکنم. از کسانی که به مناسبت تولد من به اینجا آمدند، سپاسگزارم.


تایپ:مسافر مسعود
بارگزاری:مسافر احسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
227