بسم الله الرحمن الرحیم
آقای مهندس در سیدی «معرفت» میفرمایند:
تکامل در مسیر مثبت زمانی انجام میشود که قاعده آن مثلث، محبت باشد؛ یعنی امکان ندارد، فردی در مرحله انسانی به تکامل بالا برسد؛ اما فاقد محبت باشد. با محبت رفتار، نگاه، توقع، کلمات و تفسیر انسان تغییر میکند. همچنین زمانیکه بهجای محبت، خودخواهی و کینه باشد، باز همه چیز در جهت منفی تغییر میکند و آن انسان پیشرفت نخواهد کرد.
کنگره بر مبنای همزاد پنداری است؛ مانند زمانیکه شما کتاب «۶۰ درجه زیر صفر» را میخوانید، خود را جای آن موضوع قرار میدهید. محبت به لمس و سخن نیست، محبت درسی است که حتی آغاز و پایان مشخصی ندارد. مفهوم این جمله را وقتی متوجه میشویم که بدانیم ما از روز الست بودیم و تا پایان دوره هستیم و از بین نمیرویم. در طبیعت نیروها از بین نمیروند و مادام در حال تکامل و گسترش دانش خود هستند.
محبت یک نوع درس و آموزش است که اگر تکامل در آن مرحله وجود نداشته باشد، انسان به آرامش درون نخواهد رسید. افکار، تعیینکننده وضعیت و احوال ما هستند. همه افرادی که تدریس میکنند از شاگردان خود میخواهند که تصمیم بگیرند از امروز بامحبت شوند؛ درصورتی که امکانپذیر نیست که شخصی به یکباره انسان با محبتی شود. انسان برای اینکه شروع به محبت کند؛ باید دلیل آن را بداند و دوست داشته باشد که محبت کند. اگر محبت به اجبار باشد، آن احساس لازم پدید نخواهد آمد و اگر صرفاً میخواهد، خدمتی کرده باشد، نتیجه عملی اشتباه خواهد بود.
پایه محبت، معرفت و دانایی است. دانایی طبق تعریف استاد امین شامل سه ضلع آموزش، تفکر و تجربه است. آموزش باید آموزشی صحیح باشد؛ چون ما سه نوع آموزش داریم: آموزش صحیح، غلط و خنثی. همچنین تفکر و تجربه نیز به همین صورت دستهبندی میشود که باید در پی نوع صحیح و سازنده آن باشیم.
وقتی دانایی به مرحله خوبی برسد، پندار، گفتار و کردار انسان صحیح میشود؛ یعنی با کسب دانایی، افکار ما تصحیح میشود و در ادامه به فردی لطمه نمیزنیم، دستوری صحبت نمیکنیم، خود را از دیگران داناتر و عالمتر تصور نمیکنیم و اینگونه گفتار نیز صحیح خواهد شد و به انسانها زخم زبان نمیزنیم و در نهایت، کردار نیز درست میشود که نتیجه آن ایجاد محبت و ماحصل نهایی آن کسب آرامش درون برای انسان است. به عبارتی پندار، گفتار و کردار سالم یعنی پندار، گفتار و کرداری که به خیر ختم شود و انسان را به آرامش درون برساند.
فرق محبت با عشق چیست؟ مثلث عشق که در وادی چهاردهم معرفی شد، شامل سه ضلع: سایه، جاذبه و حس است. همین مثلث برای محبت نیز وجود دارد. تفاوت در این است که محبت عام و به صورت کلی است؛ پس اضلاع آن میشود: سایهها، جاذبهها و احساسها. زمانی انسان محبت دارد که تمام سایهها (شامل انسانها، جامدات، گیاهان و حیوانات) را دوست داشته باشد و همه چیز برای وی جاذبه دارد. اگر از اوج محبت، عشق زائیده شود، آن عشق، عشق سالمی است. به طور کلی اگر پایه عشق، محبت باشد؛ یعنی عشق بر مبنای دانایی است و اگر غیر از این باشد، عشق نیست، توهم است.
محبت و علاقه انسانها به یکدیگر، بیان نیست؛ بلکه بیشتر با انجام عمل است؛ یعنی باید در عمل و کردار محبت، مشخص شود. باید روزنهها را کشف و در پیشبرد کار، سعی و کوشش کرد. کشف روزنهها به معنی پیدا کردن راهحل مشکلات است. بهطور مداوم ما در حال جنگ با معلول هستیم؛ در صورتیکه باید ریشه و پایه مشکلات را جستجو کنیم. انسان باید در هر شرایطی به تلاش و کوشش خود ادامه دهد، حتی اگر مصرفکننده باشد. حال هر چه آگاهی ما بیشتر باشد، بهتر حرکت میکنیم و مسیر بهتری را میتوانیم انتخاب کنیم. مراقبت از روح و روان خوب است و جسم نیز به مراقبت نیاز دارد. رسیدگی به روان، معنویات و مادیات در جای خود بسیار خوب است؛ اما سرلوحه کار همه باید مراقبت از جسم باشد.
منبع: سیدی «معرفت۱۴۰۳»
نویسنده: همسفر نیره رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون دوازدهم)
رابط سایت: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون دوازدهم)
ویرایش نهایی: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر صنم (لژیون نهم) دبیر سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حسنانی تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
151