English Version
This Site Is Available In English

این آغازی جدید است

این آغازی جدید است

ضمن عرض تبریک خدمت همسفران قبول‌شده در آزمون راهنمایی و آرزوی موفق برای این عزیزا‌ن، گفتگوی کوتاهی با ایشان آماده نموده‌ایم که در ادامه توجه شما را به قسمت دوم این مصاحبه جلب می‌کنیم.

لطفا کمی از حس و حال خود در رابطه با قبولی در آزمون راهنمایی برایمان بگویید.

راهنمای تازه‌واردین همسفر لیلا:

سه‌شنبه روزی بود که هیچ‌گاه فراموش نخواهم کرد. زمانی که نتیجه آزمون را دیدم، قلبم به شدت تندتر می‌زد. در آن لحظه، تمام زحماتم به یادم آمد. احساس می‌کردم که تمام استرس‌ها و نگرانی‌هایم به یک‌باره از بین رفته‌اند. وقتی نامم را در لیست قبول‌شدگان دیدم، احساس کردم که دنیا به من لبخند می‌زند.

این موفقیت نه تنها نتیجه تلاش‌های من، بلکه نشانه‌ای از امید و اراده‌ام نیز بود. در آن لحظه به یاد تمام کسانی افتادم که در این مسیر کنارم بودند؛ خانواده‌ام، دوستانم و رب‌هایم که همیشه حمایتم کردند. اشک شوق در چشمانم جمع شد و نمی‌توانستم شادی‌ام را پنهان کنم.

قبولی در این آزمون برای من بیشتر از یک موفقیت ساده است. این آغازی جدید است. یک فرصت برای تحقق رویاهایم. حالا می‌توانم با اطمینان بیشتری به آینده نگاه کنم و به اهداف بزرگ‌ترم فکر کنم. این احساس پیروزی، انگیزه‌ای مضاعف به من می‌دهد تا در مسیرم با قدرت بیشتری ادامه دهم.

به یاد می‌آورم که در روزهای سخت زمانی که حس می‌کردم دیگر نمی‌توانم ادامه دهم، چگونه با امید و اراده به جلو پیش رفتم. هر بار که درسی را مرور می‌کردم یا در آزمون‌های آزمایشی شرکت می‌کردم به خود می‌گفتم که این تلاش‌ها بی‌نتیجه نخواهد ماند. حالا که نتیجه‌اش را می‌بینم می‌فهمم که هیچ‌چیز بی‌دلیل نیست.

این احساس موفقیت برای من یادآور این است که هر چقدر هم مسیر دشوار باشد، با تلاش و پشتکار می‌توان به قله‌های بلند رسید. اکنون با قلبی پر از شکرگزاری و امید به آینده نگاه می‌کنم. امیدوارم این موفقیت تنها شروعی باشد برای دستاوردهای بزرگ‌تر در زندگی‌ام و قطعا هم همین‌طور است، برایم سراسر آموزش می‌باشد.

با این پیروزی، توانسته‌ام به خود ثابت کنم که می‌توانم بهترین خودم باشم، ثابت کنم که می‌توانم به اهدافم برسم. حال با انگیزه‌ای بیشتر آماده‌ام تا گام‌های بعدی را بردارم و به سوی رویاهایم پیش بروم.
و اما پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست.‌

همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون یکم):

چه بگویم، چگونه بگویم؟ الان که قلم بر دست دارم، نمی‌توانم تمامی حس درونم را بر روی کاغذ پیاده کنم. من کسی بودم که حس می‌کردم تمامی درها به رویم بسته شده است. حتی امیدم را از دست داده بودم، در تاریکی مطلق بودم که ناگه صدایی به من گفت امید هست، مکانی به نام کنگره۶۰ وجود دارد. با وارد شدن به کنگره فکر می‌کردم تنها خواسته‌ام رهایی مسافرم است؛ اما رفته رفته فهمیدم که من به هیچ نیستم حتی اگر خود به هیچ فکر کنم.

می‌گویند: سفر دوم هم سخت است هم سهل، من در این مسیر هم معنای سختی و هم معنای آسانی را فهمیدم. این‌ها را فقط مدیون آموزش‌های کنگره و کمک راهنمای خوبم هستم. خیلی دوست داشتم راهنمای تازه‌واردین شوم. در خدمت مرزبانی حس قشنگ خوب کردن حال یک نفر را تجربه کرده بودم و این مرا تشویق به رسیدن به این شال کرد. وقتی عزیزی با من تماس گرفت به من گفت راهنمای شال سبز قبول شدی و به شما خیلی تبریک می‌گوییم، قند در دلم آب شد و خدا را شاکر شدم؛ زیرا بار دیگر خواسته‌ای از درون قلبم به نتیجه رسیده بود.

خانم الهام، راهنمای عزیزم الوعده وفا گفته بودم می‌خواهم رد پای شما در کنگره باشم. ان‌شاءالله که بتوانم مثل شما راهنمای خوبی شوم و شال زیبای نارنجی را هم در آینده‌ای نه چندان دور تجربه کنم. از صمیم قلبم از تمامی زحمات بی‌دریغ شما که به من عشق، محبت و آموزش دادید سپاسگزارم.


همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر فائزه (لژیون ششم):

در مورد این حس شیرین و زیبا نمی‌توان کلمه‌ای نوشت وقتی که این خبر را به من دادند، اولین کاری که انجام دادم گریه و سجده‌ شکر بود؛ چرا که همیشه در تصوراتم با خود فکر می‌کردم اگر روزی فهمیدم که این معجزه رخ داده و به من اذن خدمت رسیده چه کار می‌کنم. فقط همین سجده‌‌ شکر و سپاسگزاری از قدرت مطلق و آقای مهندس بود؛ زیرا آنان و استاد سردار کسانی بودند که در این راه به من کمک کردند.

در خانواده از طرف مسافرم در این مورد نه تنها حمایت، بلکه بیشتر تخریب شدم؛ زیرا دوست نداشت و فکر نمی‌کرد من با همه‌ بالا و پائین‌هایی که وجود دارد این‌قدر برای خواسته‌ دلم تلاش کنم؛ اما من سعی می‌کردم حسم با این اتفاقات بهم نریزد؛ یعنی احساس می‌کردم از منبعی این انرژی برای من فرستاده می‌شد.

روز زیبا و پر برکتی که این خبر بی‌نظیر را شنیدم از شوقم گفتم خدایا پس وعده‌ تو دروغ نیست. من تمام خود را گذاشتم و تو جواب کامل به من دادی. مسافرم اول باورش نمی‌شد و بعد او نیز بی‌نهایت خوشحال شد و شیرینی خرید. می‌گفت: رقیه تو برای من ثابت کردی انسان در هر سنی که باشد با سعی خود می‌تواند به همه چیز برسد.

من تا امروز برای هیچ چیز این‌قدر خواسته‌ام قوی نبود، فقط این را درک کردم باید عاشق شد و عاشقی کرد تا اذن خدمت داده شود. من کلمه به کلمه‌ منابع را با عشق، شاید هم با اشک چشم و با لذت بی‌نهایت خواندم.

همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سوگل (لژیون چهارم):

وقتی وجودت در مسیر خدمت به خلق خدا قرار گرفت بدان مورد انتخاب خداوند واقع شده‌ای.

روز سه شنبه ۱۶ بهمن‌ماه بود که از کنگره به خانه آمده و در کنار خانواده بودم. ساعت ۹:۳۰ دیدم که خانم سوگل راهنمای عزیزم با من تماس گرفته‌اند و پیام داده‌اند که من متوجه نشده بودم، باشگفتی از خودم پرسیدم ما که  پس از ساعت ۹ پیام نمی‌دهیم ،خدا به خیر کند و با ایشان تماس گرفتم. ایشان با صدایی بسیار خوشحال و پر از شوق خبر قبولی را دادند و من از خوشحالی نمی‌دانستم باید چکار کنم، انگار روی ابرها ایستاده بودم زیرا مدت‌ها بود که من و مسافرم رها شده؛ اما راکد بودیم. با خود عهد بستم که حتما امتحان راهنمایی قبول شوم و خدمت کنم. هدفمند در جلسات شرکت می‌کردم؛ چون از صمیم قلب دوست داشتم خدمتگزار باشم و دینی که کنگره بر گردنم داشت را جبران کنم.

بنابراین قبولی در راهنمایی تازه‌واردین به من یک انرژی مضاعف داده بود و در ذهنم چیزهای بسیاری می‌گذشت  و به این فکر می‌کردم که تصویر‌سازی‌های ذهنم به واقعیت تبدیل شده و من سربلند از آزمون بیرون آمدم. این که پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگریست و خداوند این سر‌خط را برای من خوش‌ نوشته است. سرخط خدمت به هم نوع و من انتخاب شده‌ام.

خداوند را بسیار شاکرم که به من فرصت خدمتگزاری داد و مرا لایق خدمت و آموزش دانسته. امیدوارم در کنار عزیزانی که با مم قبول شده‌اند بتوانیم دردی را از دردمندی بزداییم و امید را به نا‌امیدی برگردانیم، آنچنان که آرامش بر زندگی ما حاکم شده است ما نیز باعث آرامش قلب دیگری باشیم با ابراز یک کلمه دلگرم کننده.
ان‌شاء‌الله که همیشه چشمه جوشان و رود خروشان باشیم.

راهنمای تازه‌واردین همسفر الهه:

روزی که با مسافرم به عنوان رهجو وارد کنگره شدیم، سفرمان را آغاز کردیم. در آن لحظه، دنیایی از امید و ترس در قلبم می‌تپید. هیچگاه فکر نمی‌کردم که بتوانم جایگاه‌های مختلفی را تجربه کنم. هرگاه که سر لژیون می‌نشستم، راهنمایم با چشمانی پر از عشق و امید بر اهمیت راهنما شدنم تاکید می‌کرد؛ اما در درون خود، این هدف را غیرقابل دسترس می‌دیدم. احساس می‌کردم که این جایگاه، به نوعی فراتر از توانایی‌هایم است و نمی‌توانم به آن دست یابم. گاهی اوقات، در دل شب، به این فکر می‌کردم که آیا روزی می‌توانم به دیگران کمک کنم یا نه.

سفر اولم به پایان رسید و وارد سفر دوم شدم. این بار تصمیم گرفتم که به طور جدی‌تر به مطالعه و یادگیری بپردازم. شروع به خواندن تمامی مطالب کردم و تمام تلاشم را به کار گرفتم تا در امتحان نمره قبولی را کسب کنم. هر صفحه‌ای که می‌خواندم، مانند نوری در تاریکی بود که راه را برایم روشن می‌کرد. در اولین آزمون که شرکت کردم، به عنوان راهنمای تازه‌واردین قبول شدم. در آن لحظه، احساس کردم که یک بار دیگر زنده شدم. شاید به نظر برخی افراد، کار راهنمای تازه‌واردین راحت است؛ اما در واقع این جایگاه، پر از آموزش و مسائل جدید است. هر مسئله‌ای که با آن مواجه می‌شدم، به من یادآوری می‌کرد که چقدر باید قوی باشم و چقدر عشق و محبت در دل داشته باشم.

در دومین آزمونی که شرکت کردم، به عنوان راهنمای «DST» قبول شدم. این موفقیت برای من مانند یک نعمت بزرگ بود. انگار خداوند به من لطف بزرگی کرده بود که می‌توانم در جایگاه راهنمایی در خدمت بندگانش باشم. در آن لحظه، اشک شوق در چشمانم جمع شد و قلبم از شادی سرشار شد. این تجربه به من آموخت که راهنما شدن عشق مخلوق به مخلوق است؛ زیرا اگر تو عاشق نباشی، نمی‌توانی به دیگران خدمت کنی. عشق و یکرنگی، دو عنصر کلیدی هستند که در این مسیر به من کمک کردند تا بتوانم به دیگران یاری رسانم و در کنار آن‌ها رشد کنم.

هر روزی که در این مسیر سپری می‌شود، به من یادآوری می‌کند که چه مسئولیت بزرگی بر دوش دارم. هر فردی که به من مراجعه می‌کند نیازمند حمایت و راهنمایی است و من باید با تمام وجودم در کنارشان باشم. این سفر، تنها یک سفر شخصی نیست؛ بلکه سفری است که در آن می‌توانم با دیگران همدردی کنم و به آن‌ها کمک کنم تا در مسیر رهایی خود پیشرفت کنند. هر بار که می‌بینم یک نفر با امید به من نگاه می‌کند، قلبم پر از عشق و مسئولیت می‌شود. امیدوارم که همه ما بتوانیم در این مسیر، عشق و محبت را به یکدیگر منتقل کنیم و به همدیگر یاری رسانیم.


همسفر کافیه رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون دوم):

سپاسگزار خداوند هستم که در مسیر کنگره۶۰ قرارگرفتم و از آموزش‌های نابش بهره‌مند شدم. به خواهر‌های عزیزم قبولی در آزمون راهنمایی را تبریگ می‌گویم و آرزوی موفقیت برای همه آن‌ها دارم. از راهنمای خوبم خانوم الهه قشنگم ممنونم که به من کمک کردند و حس امید را در من زنده کردند که من در آزمون راهنمایی شرکت کنم؛ زیرا در شرایط بسیار بد روحی بودم به خاطر فوت عزیزی که از دست دادیم و اصلا تصور قبولی در آزمون را نداشتم؛ اما خانم الهه‌ عزیزم با حرف‌های قشنگشان به من آرامش می‌دادند.

اولین بار بود که در آزمون راهنمایی شرکت کردم. زمانی که آزمون به پایان رسید، حس خوبی نداشتم؛ اما زمانی که خبر قبولی در راهنمای تازه‌واردین را از زهرای عزیزم شنیدم شوکه شدم و با تمام وجودم جیغ می‌زدم و اشک شوق می‌ریختم و خود را روی زمین حس نمی‌کردم، انگار در آغوش خداوند بودم. این خوشحالی را با اعماق وجودم احساس کردم؛ چون خیلی دوست داشتم راهنمای تازه‌واردین باشم و این خواسته قلبی من بود. خداوند بر من منت گذاشت و قسمتم شد.

از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم که با آموزش‌های مفیدشان من را در مسیر آگاهی قرار دادند و علم زندگی کردن را به من آموختند. این حال خوبم را مدیون این استاد گرامی هستم. امیدوارم بتوانم با تمام وجودم خدمتگزار لایقی برای کنگره باشم.


همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم):

حال این روز‌هایم عجیب خوب است، هر لحظه که به این قبولی فکر می‌کنم شور و شعف فراوانی تمام وجودم را فرا می‌گیرد. خداوند را هزار بار شکر که توفیق این قبولی را به من داد. به قول راهنمای عزیزم از زبان استاد بزرگمان معلوم نبود اگر این اتفاق نمی‌افتاد چندین هزار سال طول می‌کشید تا فرصت آن مجددا به من داده شود و یا آیا دیگر این فرصت به من داده می‌شد؟

در کنار این حال خوب نگاهم به تک‌تک لحظات حضورم در کنگره، به زندگی و فرصت‌ها تغییر کرده است. شاید به نوعی تلاش من برای آموزش گرفتن از لحظاتم افزون گشته و حتی نوع نگاهم فرق عجیبی یافته است.

مطمئنم در ادامه، راه بلند و زیبایی را در پیش دارم و حرف‌های راهنمایم همواره قوت قلب من است: بسیاری از آموزش‌ها در راهنما شدن اتفاق می‌افتد.

آرزوی توفیق روزافزون و خدمت مستدام برای شما عزیزان

عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر عذری (لژیون دهم)
مصاحبه‌کننده، ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پانزدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی صالحی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .