بنام قدرت مطلق الله
جناب مهندس در سیدی معرفت اینگونه آغاز میکنند که تکامل در جهت مثبت موقعی انجام میشود که قاعدهاش باید حتماً محبت باشد و امکان ندارد کسی در مرحله انسانی به آن تکامل بالا برسد و فاقد محبت باشد.
محبت به لمس و سخن نیست، درسی هست که حتی انتها و آغاز مشخصی ندارد و برای ما روشن بوده و هست که محبت علاقه انسانها به یکدیگر هست.
همچنین فرمودند: در مثلث عشق و محبت، پایه و شالوده حس را دانایی به وجود میآورد و پایه محبت، بر مبنای معرفت و دانایی است. وقتی میخواهید محبت کنید، باید علتش را بدانید و واقعاً دوست داشته باشید که محبت کنید و این کار بهزور و اجبار انجام نمیگیرد.
حالا سؤال پیش میآید که چرا انسان باید تکامل پیدا کند؟ برای اینکه به آرامش درون و آسایش برسد. اگر کسی اطلاعات و آگاهی داشته باشد؛ اگر در جهت شر باشد، معرفت در جهت شر میشود و اگر در جهت خیر باشد، معرفت در جهت خیر میشود که همان دانایی است.
مثلث دانایی که استاد امین فرمودند، سه ضلع دارد. آموزش، تفکر و تجربه. حال دانایی آموزش یعنی چه؟ آموزش، از سه بخش تشکیل میشود: آموزش درست، آموزش غلط و آموزش بهصورت خنثی. تفکر هم همینطور هست و همچنین تجربه هم سه قسمت هست.
همه چیز در دنیا به سه قسمت تقسیم میشود. مثل آدم خوب، آدم بد و آدم متوسط. مثل طول، عرض و ارتفاع.
انسان ممکن است آموزش غلط ببیند و بعداً بفهمد که غلط بوده و درس بگیرد. همچنین تفکر غلط و تجربه غلط انجام دهد و روزی بفهمد و شکست بخورد و بعداً بفهمد که مشکل از کجا بوده است.
در ادامه فرمودند: پایه محبت همان آموزش، تفکر و تجربه هست یا همان دانایی. وقتی دانایی به مرحله خوبی رسید، چه اتفاقی میافتد؟ پندار صحیح میشود، گفتار صحیح میشود و کردار هم صحیح میشود و افکار مثبت شکل میگیرد.
وقتی پندار صحیح شد، دیگر به کسی لطمه و صدمه نمیزنیم و این خودش ایجاد محبت میکند. اگر گفتار صحیح شد، دیگرکسی را با زبان آزار نمیدهیم و اگر کردارها صحیح و اصلاح شد، مثلاً اگر شخصی چیزی را به ما به امانت سپرد، خیانت در امانت نمیکنیم و به او بر میگردانیم.
پس وقتی معرفت و دانایی باشد، گفتار و رفتار و کردارها اصلاح میشوند و وقتی تصحیح شدند، شما به آرامش شادی درون میرسید.
نکته مهم اینجاست که اگر کسی آرامش و شادی درونی ندارد، یقین بداند که پندارها و گفتارها و کردارهایش صحیح نبوده و دلیل مهمتر آنکه داناییاش صحیح و کامل نیست. در هستی همه به دنبال آرامش هستند، چه انسانها و چه حیوانات و حتی گیاهان.
حتی خداوند برای کسب آرامش و شادی درون، مکانی همچون بهشت برین را وعده میدهد و این نکته بسیار ارزشمند و قابلتأمل هست.
زرتشت میگوید: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک. یعنی اگر پندار نیک باشد، گفتار هم متقابلاً نیک خواهد شد. همه چیز از ذهن و افکار ما شروع میشود و آنچه در افکار و اندیشه انسان هست، به گفتار و کردارش انتقال مییابد.
همچنین فرمودند: عشق خاص هست که شامل، جاذبه و سایهها و حس هست و از اوج محبت زاییده میشود.
وقتی شما محبت دارید؛ یعنی همه انسانها و هر چیزی را دوست دارید. مثل کوهها و درختان و گلها و...
حال سؤال اینجاست که دلیل دوستداشتن چیست؟ برای اینکه بدون آنها نمیتوانید زندگی کنید و ادامه حیات دهید.
برای ما روشن بوده و هست که محبت و علاقه انسانها به یکدیگر، به بیان نیست؛ بلکه بیشتر به انجام آن عمل است و باید در رفتارها و کردارها مشخص و پدیدار شود.
راه مستقیم انسان را به هدف میرساند. در هر مسیری که حرکت میکنیم، اگر با قوانین و در جهت صراط مستقیم باشد؛ مانند راهی که خداوند مشخص کرده، به نتیجه قطعی خواهیم رسید. اما اگر خلاف این باشد، به راه و مسیر اشتباه خواهیم رفت. هرچه آگاهی بیشتر باشد، بهتر حرکت خواهیم کرد و به هدفهای نیکو خواهیم رسید.
در پایان فرمودند که مراقبت از روح و روان خوب و پسندیده است؛ ولی جسم هم نیاز به مراقبت بیشتر دارد و این یکی از ارکان کنگره ۶۰ هست.
برداشت من از این سیدی:
معرفت مقدمهای است بر وادی چهارده که منشأ آن عشق و محبت است.
عکسالعمل و رفتار دیگران در مقابل ما، همان انعکاس کردار خودمان هست که با آنها داشته و در اندیشه خودمان پروراندهایم.
اگر محبت و عشق بکاریم، همان را درو خواهیم کرد؛ نه محصول دیگری.
نگارش و تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون هفتم)
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
90