English Version
This Site Is Available In English

راهنما چراغ راه

راهنما چراغ راه

چهارمین جلسه از دوره بیست و هشتم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی عطار نیشابوری در روزهای پنجشنبه با استادی: مسافر احمد، نگهبانی: مسافر احمد، دبیری: مسافر علی با دستور جلسه «هفته راهنما» در تاریخ ۱۴۰۳/۱۲/۲ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.


خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر، خداوند را شاکر و سپاسگزار هستم که در این روز که هفته راهنما است در این جایگاه قرار گرفتم، من در صحبت‌های اولم می‌خواهم نگاهی بکنم به گذشته خودم و احمدی که ۵ سال پیش وارد کنگره شد باحال خراب و پدری که نمی‌توانست به آن کمک کند و خواهر و برادری که گریه می‌کردند چه کسی به‌جز یک راهنما توانست دستش را بگیرد و اینجا از گردش یک راهنما برای من احمد خیلی مشخص‌شده است و من که فراموش نمی‌کنم گذشته‌ام را هیچ‌وقت وزندگی که به مویی رسیده بود و هرلحظه ممکن بود که به فروپاشی برسد ولی این لطف خداوند بود در حق من که من را با کنگره آشنا کرد.


من این حس را با کنگره برقرار کردم و آمدم وارد سفر اول شدم سفر اول برایم مهم نبود چون آن‌قدر حسم با کنگره برقرار بود که فقط دنبال این بودم که زمانی خدمتگزار باشم و چه خدمتی بالاتر از خدمت راهنمایی ولی بعضی‌ها هنوز اندر خم این هستیم که تی‌ دی‌ اس من آمد پایین یا بالا رفت این‌ها اصلاً مهم نیست چون ما اصل قضیه را رها کرده‌ایم و چسبیده‌ایم به فرع قضیه،
رهجویی که خواستار رهایی باشد با صندلی هم که ارتباط بگیرد رها می‌شود چه برسد به راهنما، کسی هم که نخواسته باشد رها شود اگر جناب آقای مهندس دژاکام هم کنارش باشد بازهم نمی‌تواند رها شود چون خواسته شما خیلی مهم است. راهنما از همسر، زندگی، فرزند، پدر، مادر و از وقت و کار خودش میزند چون همه در این اوضاع اقتصادی خراب به دنبال درآمد هستند ولی راهنماها پیگیر این هستند که یک نفر را به درمان برسانند و شخصی را از درد اعتیاد نجات بدهند.
به‌عنوان‌مثال رهجوی خودم را می‌گویم رهجویی که روز سه‌شنبه روز راهنما نمی‌آید مهم نیست برای من و روز چهارشنبه به من پیام داده است که نامه من را نمی‌خواهید بدهید درحالی‌که وظیفه یک رهجو است که نسبت به راهنمایش در هفته راهنما با پاکت از آن تشکر کند این را که من نمی‌گویم جناب آقای مهندس می‌گوید این را بگویم که راهنما هم‌چشم داشتی به پاکت تو ندارد چون پاکتی که توداری به راهنمایت می‌دهی، ارادت تو به راهنمایت است.
من در یک شرکت کار می‌کنم به‌صورت سه نوبت یک سال و نیم است که راهنما هستم، ۶ ماه از سال را شب می‌روم سرکار، ۶ ماه از سال را هم روز می‌روم سرکار که بعدازظهر بتوانم لژیونم را اداره کنم و من از خواب خودم می‌زنم به خاطر رهجو و این مهم هم نیست مهم این است که رهجو به درمان برسد مهم این است که سرخودت را جلوی همسر و فرزندانت بالا بگیری به‌عنوان یک انسانی که دیگر مصرف‌کننده نیست راهنما که ساقی نیست چون اگر به‌عنوان این آمده‌ای که فقط نامه‌ات را بگیری و بروی داروی ات را بگیری و بعد کار خودت را انجام بدهی سخت در اشتباه هستید چون اگر از اول اشتباه وارد شدی انتهای آن خدا می‌داند به کجا می‌رسد چون قوانین الهی برای همه جاری است و روزی که بخواهی پای خودت را کج بگذاری حتی منی که راهنما هستم به‌محض اینکه پایم را کج بگذارم ضربه آن را می‌خورم در این شکی نیست، ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید.

تایپ و نگارش: مسافر احسان لژیون هشتم
عکاس: مسافر مجتبی لژیون دوازدهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .