بنام قدرت مطلق
پنجمین جلسه از دوری اول لژیون سردار نمایندگی لواسان در تاریخ1 اسفند ماه 1403 به استادی مسافردنور اعلا نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافرشاهین با دستور جلسه هفته راهنما آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان اعلا هستم یک مسافر. خیلی خوشحالم در خدمت شما هستم و حمد و سپاس مخصوص خدایی است که باعث شد ما همه بتوانیم اینجا دور هم جمع بشویم و زندگی هایمان را تغییر بدهیم و از تاریکی اعتیاد خارج بشویم به کم کم به طرف روشنایی حرکت بکنیم. لژیون سردار مخصوصا اوایل که به کنگره آمده بودم خیلی گنگ بود و هیچ فهمی ازش نداشتم و اصلا متوجه نمی شدم کجاست و چه کاری باید انجام بده. من خودم را مدیون لژیون سردار می دانم چون اصلا اگر لژیون سردار نبود اصلا مکانی هم نبود فضایی هم نبود ، سقفی بالای سرم نبود که اصلا شعبه ای باشد که من بیایم و درمان بشوم. سرزمین کنگره سرزمین عجیبی است و اتفاقاتی که رخ می دهد بسته به ظرفیت انسانهاست که وارد کنگره می شوند و چقدر بتوانند برداشت بکنند و بتوانند از این رودخانه پر از ماهی ، صید بکنند. با خودم داشتم فکر می کردم یکی از آشنا های من جهانگرد است و اگر اشتباه نکنم صد و چهل یا صد و پنجاه کشور را گشته باشد و اصلا عاشق صفر کردن است و همیشه که پای صحبت هایش می شینیم یک چیزی برای گفتن دارد، یا از آفریقا می گوید یا از استرالیا. و همیشه می گوید من هر جا که رفتم یک چیزی یاد گرفتم یعنی فلان فرهنگ را که دیدم این قضیه را یاد گرفتم . من خودم اینطوری هستم که هر اتفاقی که می افتد در ظرف کنگره به آن نگاه می کنم. به خودم که نگاه می کنم منی که سفر کرده ام از اعتیاد به سلامتی و روشنایی، امروز کجای کار هستم، چه چیزی یاد گرفتم؟ و این سرزمین را که طی می کنم چه چیزی برداشت می کنم ؟
.jpg)
و چه چیزی دستگیر من می شود؟ آیا اتفاقی در من می افتد؟ آیا خاصیتی در من شکل می گیرد؟ در مورد اینها خیلی می شود صحبت کرد اما زیباترین آن بهترین صفت، بخشش است. مثل یک پاسپورت قدرتمند می باشد که تفاوت آن با پاسپورت های ضعیف تر دیده می شود.خیلی جا ها می توان رفت. سیر و سلوک می توان کرد. هم در صور آشکار این موضوع دیده می شود و هم در صور پنهان همین وجود دارد.وقتی یک آدم وارد بخشش می شود همه چیز فرق می کند. باور اش سخت بود و این جن درون من خیلی قوی بود و الان که با شما صحبت می کنم تصویر اش جلوی چشمم است که اذیت می شدم ولی هرچقدر هم که جن درون قوی باشد با خواست انسان نمی رسد و دریچه های تازه ای از فهم و آگاهی در انسان باز می شود وقتی وارد بخشش می شود اصلا هم نیاز نیست از اول سنگ بزرگ بلند کرد ولی این فهم باید به وجود بی آید که من برای چه به کنگره آمده ام و چه می خواهم الان حضور من در این مکان و صحبت های من برای چیست؟ چند روز پیش یک مطلبی می خواندم که می گفت در جهان فیزیکی آدم ها می روند یک علمی را بدست می آورند که یک کاری را انجام بدهند.اما در کنگره برعکس است یعنی من باید یک کاری را انجام بدهم یک اتفاقاتی در من بیافتد بعد به یکسری علم و آگاهی برسم . فهموندن این قضیه به شخص کار سختی است چون خود شخص باید حرکت کند تا متوجه بشود.کسی که بخشش را درست فهمیده باشد می تواند بگوید من کنگره را فهمیدم.
.jpg)
من خودم حس می کردم یک بدهی دارم و باید پرداخت کنم،اوضاع مالی خیلی خوبی هم نداشتم و حتی برای دنوری مجبور شدم چوب اسنوکرم را که داشتم بفروشم . باید می توانستم مخلفات میز خودم را حساب کنم و خیر و برکت اش هم چندین برابر برگشت . ما عادت کرده ایم و خواه ناخواه درگیر مسائل دنیای ماده و مادیات شده ایم و توقع داریم، می رویم مغازه پول می دهیم و یک چیزی می خریم ، پول می دهم یک چیزی میگیرم ، سختی اش زمانی است که پول می دهی و متوجه می شوی چیزی نگرفتی، ماده ای نگرفتی ، باید به این فهم برسد که معامله نکرده است.کسی که دارد این بازی را می چرخاند می بیند و حساب و کتاب می کند و به قشنگ ترین شکل ممکن شعبده بازی می کند و اینها معجزه های کنگره هستند. حضرت ابی طالب می فرماید سوار نفستان بشوید ، این جمله ساعت ها معنی دارد و کتاب ها می توان از آن نوشت و من اعلا همیشه به این فکر می کنم که نفس من یاغی است و اگر رام اش نکنم مرا زمین می زند و مثال سوار و سوار کار به ذهنم می آید که اگر بلد نباشد زمین می خورد.
با احترام مسافر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
102