آدمی با بال‌های دوست داشتن است که پرواز می‌کند

همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر راضیه (رشته ورزشی دارت):

این هفته بزرگ را به اولین راهنمای کنگره۶۰ آقای مهندس دژاکام و خانم آنی بزرگوار تبریک می‌گویم. هم‌چنین به تمامی راهنمایان کنگره۶۰ به‌ویژه نمایندگی یحیی زارع تبریک می‌گویم. راهنما یعنی جستن راه، راهنما از نظر من یک فرشته نجات برای انسان‌های دربند است. کجای دنیا می‌شود کسی را پیدا کرد که با عشق و بدون مزد خودش را در اختیار انسان‌های گرفتار قرار بدهد، راهنما مثل شمع می‌سوزد و با سوختنش به رهجوهای خود نور و امید می‌بخشد. راهنما با ناراحتی رهجوهایش ناراحت و با خوشحالی آن‌ها خوشحال می‌شود و همیشه در پی این است که به آن‌ها آموزش و درست زندگی کردن را بیاموزد. من این هفته را به خانم راضیه عزیزم از صمیم قلب تبریک می‌گویم. ایشان مثل یک مادر مهربان در کنار من ایستاد و با آموزش‌هایش به من آموخت که چطور بر تاریکی‌ها  غلبه کنم و خودم را به نور که همان صراط‌مستقیم است برسانم. من همیشه که به ایشان نگاه می‌کنم آرامش می‌گیرم و این آرامش و آسایشی که در زندگی دارم را مدیون ایشان و راهنمای مسافرم، مسافر علیرضا هستم و این هفته قشنگ را به تمام راهنمایان کنگره۶۰ تبریک می‌گویم. بهترین‌ها را برای راهنمای خوب خودم خانم راضیه عزیز خواستارم و امیدوارم بتوانم رهجوی خوبی برای ایشان و فرد مفیدی برای کنگره باشم.

همسفر شایسته رهجوی راهنما همسفر اعظم (ورزشبان والیبال):

خواستم نامه‌ای به راهنمای عزیزم تقدیم کنم. ما نیاز داریم کسی را دوست بداریم، نه برای خودمان، بلکه برای بقای تمام خوبی‌های باقی مانده روی زمین، دوست داشتن، روح آدمی را متعالی نگه می‌دارد و به او قدرت می‌بخشد برای زیستن و برای خوب زیستن. دوست داشتن، انگیزه‌های بسیاری را در وجود آدمی بیدار می‌کند و حضورش حال جهان پیرامون او را بهتر می‌کند، بی توقع، بی چشم‌داشت، حتی شده بی ابراز کسی را دوست بدارید. آدمی با بال‌های دوست داشتن است که پرواز می‌کند. راهنمای عزیزم دوستت دارم و این حرف‌ها را برای وصف کار شما در ذهن خود جستجو کردم و با قلم احساسم آن‌ها را روی آینه زنگار گرفته دلم نوشتم و امیدوارم در آینده من نیز بتوانم راه شما را پیش گیرم و بتوانم به معنای واقعی انسان‌های اطرافم را دوست داشته باشم. هفته راهنما را به راهنمای خودم و همه راهنمایان سخت‌کوش تبریک می‌گویم.

ای از عشق پاک تو همیشه مست
من تو را آسان نیاوردم به دست
بارها این کودک احساس من
زیر باران‌های اشک من نشست
در دل آتش نشستن کار آسانی نبود
راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود
با غروری هم قد و بالای نام آسمان
بارها در خود شکستن کار آسانی نبود
بارها این دل به جرم عاشقی،زیر سنگینی بار غم شکست
در به دست آوردنت بردباری‌ها شده، بی‌قراری‌ها شده، شب زنده‌داری‌ها شده
با به دست آوردنت پایداری‌ها شده
با ظلم و جور روزگار سازگاری‌ها شده
ای از عشق پاک تو همیشه مست
من تورا آسان نیاوردم به دست

رابط خبری: همسفر سمیه مرزبان خبری پارک غدير میبد یزد
نویسندگان: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون دوم) رشته ورزشی دارت و همسفر شایسته رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون پنجم) ورزشبان والیبال
ویراستاری و ارسال: همسفر یاسمن رهجوی راهنما همسفر سمیه از نمایندگی پاکدشت (رشته ورزشی بسکتبال) دبیر سایت
گروه ورزش همسفران کنگره۶۰