جلسه اول از دور هفتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ ویژه مسافران به نمایندگی پرند با استادی راهنمای محترم مسافر میلاد، نگهبانی مسافر هادی و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه "هفته راهنما" چهارشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام میلاد هستم یک مسافر، خداراشکر مسکنم که توفیق داشتم که امروز در این جایگاه در خدمت شما باشم این سومین جشن راهنما در شعبمون هست، خوشحالم که چنین روزهایی را در کنگره سپری میکنم، چون کنگره یک نقطه و مکانی است که وقتی من وارد میشوم حالم خوب میشود،
خیلی از جاها هست که آدم وارد میشود حالش خوب میشود مهم این است که بعدش هم حالمان خوب بماند، یعنی من خودم که به کنگره میآیم هر چالشی که داشته باشم وقتی که از کنگره بیرون میروم حالم بهتر میشود
و این حال خوبه ادامه دارد چون انرژی ایی که از کنگره دریافت میکنیم انرژی زلال و صافی است، انرژی ناخالصی ندارد یعنی در رابطه با چیزهایی که منفی هستند صحبت نمیکنیم که انرژی از ما بگیرد،
در مورد دستور جناب مهندس فرمودند که به راهنما بایستی از درون نگاه کرد، منظور از درون چیست؟ صور پنهان یک راهنما است، حالا صور پنهان یک راهنما در چه مرحلهای است؟ راهنما چقدر باید توانایی حضم مسائل را داشته باشد، به عنوان مثال آمدهام کمک کنم اما باعث میشوم شخصی از کنگره دور بشود و ممکن است آنقدر مصرف کند و جانش را از دست بدهد این چه قدرتی است که به راهنما داده شده است که بتواند این تصمیم را بگیرد، در ظاهر این یک تصمیم بیرحمانهای است، اما وقتی از درون به راهنما نگاه میکنیم، میبینیم عین عدالت است، چون آن شخص نمیخواهد خودش را در حیطه درمان قرار بدهد، من نمیتوانم قالب بسازم برای کنگره من میآیم درون این قالب قرار میگیریم،
من باید تمام مسئولیتها را بپذیرم به موقع بیایم در پارک حضور داشته باشم، میگویند راهنما اگر به موقع به کنگره نیاید رهجو به او نمیدهیم، اگر به راهنما از درون نگاه کنیم میبینیم راهنما کنگره را در قالب زندگی خودش جای داده است مانند غذا خوردن مثل نفس کشیدن، ما وقتی میخواهیم به مسافرت برویم چه ابزاری را با خودمان میبریم؟ اولین کاری که میکنیم گوشی خودمان را میبریم، کارت اعتباری، به ماشینمان بنزین میزنیم، اینها جزو ملزومات است، حالا یک راهنما وقتی میخواهد برود سفر، اول میگوید نامه رهجوام، اول یک نفر را بگذارم در لژیون و به مرزبانی بسپارم که من نیستم، کنگره آمده است اولویت زندگی شده است،
به راهنما اینگونه نگاه کنیم که راهنما آمده است از خواستههای معقول خودش گذشته است، خواسته معقول چه هست، خواسته معقول این است که راهنما میخواهد کنار خانوادهاش باشد که خواسته معقولی است و بسیار پسندیده است که من از آن خواستهام میگذرم، وقتی که از خواستهام میگذرم یعنی خواستهای از آن شخص دارم که از خواسته خودم میگذرم، چون جهان ما بر اساس کنش و واکنش است من از رهجو میخواهم که سیدیاش را بنویسد من از رهجو میخواهم سیگار نکشد، من خواستهام این است من از رهجو میخواهم ساعت چهار و نیم در کنگره باشد، این خواسته باشد دو طرفه باشد این یک بازی است، بازی اینجوری است که راهنما یک پاس به رهجو میدهد و رهجو یک پاس به راهنما، پاس راهنما این است که دفترچه را برایش مینویسد و رهجو بایستی اجرا کند پاس رهجو این است که وقتی کنگره میآید من در خدمتش باشم، من بار دیگر خداراشکر میکنم که به من اجازه داده شد که در کنگره باشم یاد بگیرم و خدمت کنم، ممنونم که توجه کردید.

تهیه و تنظیم: همسفر فرهاد لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
59