English Version
This Site Is Available In English

راهنماها محبت خالص هستند

راهنماها محبت خالص هستند

هفتمین جلسه از دور سوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی امیر اراک ویژه مسافران و همسفران با استادی راهنما مسافر حامد و نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه ( هفته راهنما ) روز پنجشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۲ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد :

سلام دوستان حامد هستم یک مسافر: خدای خودم را شاکر و سپاسگزارم بابت این که امروز این جایگاه را تجربه می کنم، رهایی لژیون چهارم و پنجم را تبریک میگویم و انشالله در ادامه منشأ خیر باشند، یادمه یک روز آقا رضا در لژیون می گفت که: شما باید آن قدر آماده باشید که اگر یک روز در جلسه گفتند: آقا شما بلند شو بنشین استاد، بدون هیچ مشکلی این کار را انجام بدهی. هفته راهنما را تبریک می‌گویم به آقای مهندس اساتیدشان به راهنمایان سراسر کشور و همچنین راهنمایان شعبه امیر و به خصوص آقا رضای عزیز که هرچی دارم و حال خوبی که دارم همه این‌ها را مدیون آقا رضا هستم و یک تشکر ویژه می کنم ازشون و یک تشکر ویژه به راهنمای تازه واردین خودم در زمان ورودم به کنگره . چیزی که من به ذهنم می‌رسد بگویم این است که یادمه اومدم تو لژیون اون موقع سی‌دی‌هایمان دیسک بود که گوش می‌دادیم سی‌دی را می‌بردیم خونه و خالی بود گاهی اوقات سی‌دی که می‌رسید به دستمان خالی بود . بعد می‌گفتیم خب حالا برویم سر لژیون چی بگوییم و راهنمای ما اگر کسی مطلب برای گفتن نداشت نمی‌پذیرفت، می‌گفتم بروم از روی کتاب بخونم که مثلاً لنگر کشتی چیه؟ ‌میرفتم می‌خوندم اصلاً متوجه نمی‌شدم بعد سی دی رو که گوش می‌دادیم آقای مهندس سی دی را باز می‌کرد باز هم خیلی متوجه نمی‌شدیم وقتی آقا رضا که می‌گفت انگار به قول گفتنی به زبان عامیانه شیر فهم می‌شدم

چیزی که می‌خواهم بگویم اگر بخواهم توی یک خط خلاصه‌اش بکنم راهنما برای من کلام خدا را روی زمین آورد، من به واسطه ضد ارزش‌هایی که انجام داده بودم به واسطه اتفاق‌هایی که برای من در سالیان دراز اتفاق افتاده بود خیلی زیاد از ارزش های انسانی فاصله گرفته بودم و دیگه اون زبان را نمی‌فهمیدم متوجه نمی‌شدم القاعات را نمی‌گرفتم و متوجه هیچ موضوعی نبودم کاری که راهنما برای من کرد این بود: آمد زبان خدا را ساده کرد و به زبان خیلی خیلی ساده به من گفت که چی ازت می‌خواهم حالا ممکنه بگویید این را جاهای دیگر گفتند، نه ! من این را جاهای دیگر نشنیده بودم، و به واسطه اطمینان و ایمانی که بود من انجامش می‌دادم ۶ ماه بعد یک سال بعد می‌دیدم که همان شد راهنما این را از کجا می‌دانست؟ از کجا متوجه این موضوع بود که شش ماه بعد من باچه مشکلی مواجه میشوم و این را زودتر به من می گفت و البته اگر من هم رهجـو باشم! من در جایگاه رهجو همیشه گفتم هر وقت چیزی هر موقع یک مقداری حالم خوب می‌شود یک تصویر می‌آید در ذهنم آن راهنمایم است هر موقع هم که حالم بد می‌شود یک تصویر می‌آید در ذهنم حالم را خوب می‌کند و این به نظر من مربوط به آن سلاحی است که راهنماها در کنگره ۶۰ دارند مسلح هستند اگر سی دی این هفته را که به نام مسیر هست گوش داده باشید یک جایی راجع به محبت صحبت می‌کند انسان‌ها یا محبت دارند یا ندارند که خنثی هستند یا منفی است من فکر می‌کنم کسانی که در کنگره ۶۰ راهنما هستند محبت خالص هستند این کار از نظر بیرونی‌ها منطقی نیست اصلاً عقلانی نیست حالا آقای مهندس یک صحبتی کرد همه یشان مشکل دارند یک سری شان مستأجر هستند یک سری شان شغل درست و حسابی خیلی مثلاً جایگاه اجتماعی درستی ندارند ولی می‌آیند اینجا هفته ای سه جلسه می‌آیند، پارک هم می‌آیند، ماهی یک بار یا دو بار ممکنه تهران بروند و مسابقات ورزشی شرکت می‌کنند و و و ... خیلی کارها می‌کنند که حتی اقوام درجه یک شان هم بگویند: این چه کاری است می‌کنی! شرایطت اینجوری است مسائل مالی داری مشکلات فلان داری، این نشان می‌دهد که آن محبتی که در سی‌دی می‌گوید دارند، و واقعا محبت را دارند به جز این که به خودشان فکر می کنند به افراد دیگه هم فکر می کنند نگرانشان هستند.

آقا رضا می‌گفت نامه که می‌نویسم چهره تک تکتان می‌آید در ذهنم، خودم شدم راهنما دیدم راست می‌گوید این نشان می‌دهد که واقعاً عشق دارند و همیشه ممنون و سپاسگزارشان هستم از بقیه راهنمایان هم همینطور و یک حرفی از آقای غفاری همیشه در ذهنم هست که هیچ وقت فراموش نمی‌کنم که می‌گفت چو به گشتی طبیب از خود میازار، گاهی وقت‌ها می‌شود که حالم خوب می‌شود یادم می‌رود یک ذره آب می‌رود زیر پوستم یادم می‌رود که کی برایم چه کار کرده ولی خدا را شکر که در کنگره به واسطه آموزش‌ها همیشه این تکرار و تکرار انجام می شود ولی خدا نکند که روزی باشد من قدردانی که نمی‌کنم هیچ بگویم نه مگر چه کار کرده می‌خواست نکند انشالله که هیچ وقت این اتفاق نیفتد باز هم من این هفته را تبریک می‌گویم ، ممنونم که به صحبت های من توجه کردید.

تایپ: مسافر صادق 

تنظیم و عکس: مرزبان خبری مسافر مهدی 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .