همیشه هفته راهنما من را به زمانی میبرد که تازه وارد کنگره60 شده بودم و در جهان بیخبری قرار داشتم. هیچ اطلاعی از اعتیاد و فرد معتاد نداشتم و حتی جرأت نمیکردم اسمش را به زبان بیاورم و یا درموردش با کسی حرفی بزنم. کاملاً ناآگاه بودم و اعتیاد برای من غیرقابل حل بود.
در کنگره60 با افرادی آشنا شدم که خودشان این درد و رنج را کشیده بودند. من در کنگره60 با انسانهای عاشقی آشنا شدم که بعد از درمان مسافرشان در کنگره60 ماندگار شدند و خدمت کردند تا بتوانند حال من و امثال من را هم خوب کنند، خدمت کنند و زکات حال خوشی که داشتند را پرداخت کنند. آنها بدون هیچ چشمداشتی به درمان همسفران پرداختند و با جان و دل، از وقت گرانبهای خودشان گذشتند تا حال منِ محبوبه را هم خوب کنند.
تمام آموزشها و اطلاعات کنگره60 را در اختیارم گذاشتند و با خلوص و گذشت، راه را برایم نمایان کردند. بله ایشان راهنمای عزیزم خانم فریبا بودند. دستتان را میبوسم و هیچ کلامی برای تشکر و قدردانی از شما پیدا نمیکنم، فقط همیشه در قلبم قرار دارید و فراموشتان نمیکنم. راهنمایی شغل انبیاء است.
نویسنده: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نگین رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
15