English Version
This Site Is Available In English

بهشت زمینی

بهشت زمینی

همسفر فهیمه 
زمانی‌که مسافر من وارد کنگره۶۰، شد بعد از مدتی تغییرات را در وجود او دیدم، حال خوب او و این همه اشتیاق برای این‌که در جلسات حاضر شود.
چند باری از من خواست که من هم سفر خود را همراه او شروع کنم اما امتناع می‌کردم، تا که اذن ورود من هم صادر شد و یک روز همراه دخترم به شعبه آمدم و چه روز زیبایی بود، وقتی‌که مرزبان همسفر طاهره را با آن همه عشق و محبت دیدم و با آغوشی باز پذیرای من فهیمه شد که گمان می‌کردم هیچ مشکلی ندارم؛ وقتی در جلسه شرکت کردم و سخنان استاد و مشارکت‌ها را شنیدم تازه فهمیدم به کجا آمده‌ام، چقدر حس آشنایی بود، هیچ‌کس را غریبه نمی‌دیدم، همه مثل خود من بودند، انگار داشتند سطر به سطر زندگی من را بیان می‌کردند و در ادامه با راهنمایی خانم طاهره پای صحبت‌های راهنمای تازه‌واردین خانم فهیمه نشستم؛ سخنان ایشان بسیار به دل من نشست، از این‌که فقط سه جلسه می‌خواست با ایشان باشم ناراحت بودم؛ در پایان جلسه به ایشان گفتم: کاش شما هم راهنمای شال نارنجی بودید و من بعد از سه جلسه می‌توانستم به لژیون شما بیایم.
بنا به مسائلی یک هفته به شعبه نیامدم، وقتی بعد از یک هفته به شعبه آمدم، به دنبال خانم فهیمه می‌گشتم؛ با تعجب دیدم اولین خواسته من اجابت شده بود و ایشان راهنمای شال نارنجی شده بودند، بسیار خوشحال بودم و بعد از دو جلسه وارد لژیون ایشان شدم، چند ماهی از سفرم گذشت، جشن گلریزان بود؛ در مورد لژیون سردار و حس و حال خوبی که تمامی اعضای این لژیون از آن سخن می‌گفتند: بارها شنیده بودم، این‌که مبلغی را با جان و دل بدهی و تازه حس و حال خوب و وصف نشدنی داشته باشی برایم عجیب بود، قبل از کنگره۶۰، تصورم ازبخشش وکمک به دیگران در این جمله خلاصه می‌شد که وقتی خودت نیاز داری، اول نیاز خودت را برطرف کن، بعد به فکر دیگران باش؛ در‌ واقع همان مثال «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» تفکری بود که در ذهن داشتم و می‌پنداشتم که درست است، اما در کنگره۶۰، آموختم که این‌گونه نیست تو با عشق و بدون هیچ چشم‌ داشتی مبلغی را می‌پردازی نه به امید بازگشت دوبرابر آن، بلکه برای خرید حال خوش و برای بهای زندگی دوباره‌ای که به واسطه این بهشت زمینی دریافت کردی، سال اول جشن گلریزان فقط ۱۰۰ هزار تومان توانستم کارت بکشم و این تمام موجودی من بود؛ زمان اعلام مبلغ خجالت کشیدم و گفتم مبلغی را به جشن گلریزان هدیه کردم، اما نمی‌دانم چرا با همان مبلغ کم هم حس و حال خاص و عجیبی داشتم، وقتی اعلام سرداری دیگران را گوش می‌کردم و آن همه هیجان را می‌دیدم، از خدای خود خواستم که لذت این هیجان و اشتیاق را من هم بتوانم تجربه کنم.
جشن امسال با تمام وجود خواستار سرداری بودم، پس‌اندازی داشتم و قرار بود با کمک مسافرم بتوانم سرداری خود را اعلام کنم؛ ولی یک هفته به جشن گلریزان، تلویزیون سوخت و برای تعمیر تلویزیون مجبور شدم نصف مبلغ را پرداخت کنم، دو روز بعد هم با به وجود آمدن مشکلی تمام پولی که برای لژیون سردار بود تمام شد؛ دو شب به جشن گلریزان مانده بود و من غمگین و ناراحت که نتوانستم امسال هم آن حس خوب را تجربه کنم، گفتم: خدایا خودت می‌دانی که چقدر دوست داشتم، امسال در جشن گلریزان سردار شوم اما هیچ پولی برای من نمانده است.
شب قبل جشن گلریزان، مسافرم از من خواست به صورت تعهدی سرداری را اعلام کنم، گفتم: با کدام پول، با کمال تعجب دیدم کارت هدیه‌ای داد و گفت: می‌توانی یک تومان برای سرداری و مبلغی را به نیت دخترم برای کمک به ورزش بکشید، حس خوبی داشتم، در زمان جشن با هیجان خاصی کارتم را کشیدم و اعلام سرداری کردم، احساس می‌کردم در بین زمین و آسمان معلق هستم زمانی‌که کارت کشیدم، اشک در چشمانم جمع شده بود که خدایا مرا چطور امتحان کردی؛ ظرف یک هفته پولی که برای سرداری گذاشته بودم همه رفت و در عرض یک شب دوباره مبلغی برای من فرستادی تا تعهدی، اعلام سرداری کنم و این حس زیبا راتجربه کنم، خوشحال بودم که قطره‌ای از این دریای بی‌کران شدم و من هم می‌توانم اندک کمکی کنم، برای ورود کسانی‌که نیازمند ورود به چنین مکان مقدسی هستند، آقای مهندس نه برای من که برای تمام همسفران کنگره۶۰، پدری کردند، تا ابد قدردان آقای مهندس و خانواده محترم ایشان هستم، همین‌طور زحمات راهنمای عزیزم، چرا که اگر لطف، محبت، عشق، وفا، مهربانی و تعهد ایشان نبود، شاید من این جایگاه را تجربه نمی‌کردم.
جشن راهنما را به راهنمای خوب و با عشق خود، خانم فهیمه عزیز از لژیون هشتم و به تمام راهنمایان با عشق شعبه شفا، تبریک و شادباش عرض می‌کنم و دست استادم را می‌بوسم.
از خداوند برای همه آن‌ها آرزوی سلامتی و سعادت دارم و امیدوارم بازتاب این خدمات به زندگی‌شان بازگردد.

نویسنده: همسفر فهیمه، رهجوی راهنما همسفر فهیمه  (لژیون هشتم )
رابط خبری: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
ویرایش: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر شفیعه (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی شفا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .