بعضی افراد معتقد بودند که زندگی بر مبنای جبر است و بعضی دیگر به اختیار اعتقاد داشتند؛ اما کنگره۶۰ پاسخ درستی به این موضوع داد که زندگی ما بر مبنای سه محور جبر، اختیار و فرمان الهی است، تقدیر را گفتیم، نامه پیشین است و به معنی اینکه ما هرچه بکاریم، همان را برداشت خواهیم کرد و در تقدیر ما بایستی به تلاش خود ادامه دهیم؛ اما گاهی هرکاری انجام میدهیم به در بسته میخوریم و موقعی هم کارها سریع حل میشود و این بستگی به زمان فرمان دارد؛ مثلاً با خود میگویید، چرا من کار پیدا نمیکنم؟ اگر تلاش کردید ولی پیدا نکردید موقعش که برسد، پیدا خواهید کرد؛ زیرا خواست به عهده ما هست؛ اما تقدیر و فرمان الهی به عهده ما نیست؛ اما اگر صبر کنیم موقع آن هم میرسد.
از اول خلقت یا خلق دیگری (قیامت) خلقت آغاز میشود؛ یعنی آغاز خلقت را اگر همان بیگ بنگ درنظر بگیریم تا زمانی که همه کروات و سماوات در هم فرو میریزد، باز خلق دیگری آغاز میشود و در طول این مسیر ما در گردش و چرخش هستیم و در این گردشها تبدیل صورت میگیرد، یکی از این چرخشها وجود حیات و لذت بردن از آن است و این یکی از مسائل مهم خلقت است، به صورت مدوام در هستی تغییر، تبدیل و ترخیص انجام میگیرد، اصلاً پایه و اساس حرکت جهان خلقت این است که دائماً در حال تبدیل شدن است، همه ما از ابتدای خلقت بودهایم و خواهیم بود؛ چون خلقت انرژیهایش را لازم دارد و از بین نمیبرد.
برای تبدیلات باید حتماً تغییرات انجام گیرد و در وحله اول هدف از تبدیل باید مشخص گردد و بعد از آن شرایط خود را دارد و زمان لازم برای تبدیل شدن را هم مدنظر داشته باشیم، تمام مکاتب و ادیان به خاطر تبدیل شدن انسان نامتعادل به انسان متعادل آمدهاند و هرچیزی که بخواهد تبدیل شود به پارامترهایی نیاز دارد و این یکدفعه انجام نمیگیرد؛ باید مراحلی طی شود و ما نمیتوانیم زمان برای تبدیل شدن را کوتاه کنیم؛ زیرا برای خود ما مشکل ایجاد میکنیم و ما بایستی تابع شرایط تبدیل شدن باشیم.
محبت هست که میتواند تغییر و تبدیل خوبی را به وجود آورد و بدون معرفت فقط با اینکه من میخواهم انسانها را دوست داشته باشم، محبت ایجاد نمیشود؛ البته معرفتی که از جنس دانایی باشد، اگر این دانش از نوع منفی باشد، نفرت به وجود میآید؛ مثلاً ساخت بمب شیمیایی یک نوع دانش منفی است، زمانی که بین انسانها محبت وجود داشته باشد، آنجا سازنده است و ما در کنگره۶۰ میبینیم که چقدر ساختارها به خاطر وجود محبت تشکیل میشوند؛ زیرا اساس کار کنگره بر عشق و محبت است و بدون دریافت ریالی پول همه خدمت میکنند؛ چرا که اگر هزینهای دریافت میشد تا به الان ما به اینجا نرسیده بودیم و این شعبدهبازی خداوند است که کار معنوی خود پول به همراه دارد، چیزهایی که در زندگی پایه آن محبت هست، آنجا ارتقا است، برای تبدیل کلیه مطالب مثبت حتماً باید پایه محبت در جریان باشد؛ مثلاً اگر فروشنده دارو باشد و محبتی وجود نداشته باشد با اینکه بیماران نیازمند هستند، آن دارو را احتکار کند؛ زیرا در وجود او محبتی نیست و قلبش سیاه است.
الهام تقوا، امواج عشق و نزدیک شدن ذرات به هم و همین نیروی الهی جاذبه که در زمین است، همه جزو امواج مطبوع الهی هستند، ممکن است بعضی انسانها با وجود شرایط مالی بسیار خوب اما نداشتن محبت در خلاء و تنهایی باشند و امواج محبت هست که همه را به دور هم جمع کرده است و یک نمونه بارز آن همین کنگره۶۰ است که با وجود پایه محبت همه ما به دور هم جمع شدهایم، وقتی که محبت باشد، آن موقع زبانها و دیدنها یکی میشود و اگر کسی دردمند بود، سعی میکنید کمکش کنید.
انسانها همه فطرتاً عشق و محبت را دوست دارند؛ اما بایستی آن را آموزش ببینند و ما در کنگره۶۰ همین کار را انجام میدهیم، در سال ۸۱ استاد به آقای مهندس میگویند: میدانم که تو در جمع تنها هستی؛ اما دوستان در راه هستند، جهان مملو از مطالبی هست که قابل وصف نیست و جهانی که در بیرون مشاهده میکنیم با عظمتی که دارد در مقابل دنیای درون یک چیز کوچک است و کاری که آقای مهندس برای همه ما انجام میدهند، این است که آدرس خودمان را به خود ما میدهند و زمانی که خود را بشناسیم، در دگرگونی خود نقش بسیاری دارد؛ یعنی از یک انسان کاملاً نامتعادل به یک انسان متعادل تبدیل میشود؛ زیرا خودش را شناخته است.
منبع: سیدی مسیر
تایپ: راهنمای تازهواردین همسفر شهناز
عکاس: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم)
تنظیم و ارسال: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم) دبیر سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
182