سومین جلسه از دور بیست و سوم کارگاههای آموزشی، خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی اسلامشهر با استادی راهنمای محترم مسافر صادق، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر جواد با دستور جلسه "هفته راهنما" روز چهارشنبه ۱ اسفند ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
شاکر خداوند هستم که امروز این فرصت نصیب بنده شد که در خدمت شما باشم و در این جایگاه آموزش بگیرم.
در هفته راهنما همه ما مشارکت کردیم و از حس و حال خود نسبت به راهنما گفتیم، در سال یک هفته برای بزرگداشت راهنمایان دی اس تی، راهنمای درمان سیگار، راهنمای تغذیه و راهنمای تازه واردین اختصاص داده شده است.
برداشت من شخصاً این بوده که راهنما تمام مواردی که ضد ارزشی است و برای جسم، روان و جهان بینی ما مضر بوده را با تکتک سلولهایش زندگی کرده است، من شخصاً تجربه خدمت بعنوان راهنمای تازه واردین و مسئولیت تازه واردین در بخش ot را دارم و کسی که با تخریب کمتر از یک سال در کنگره وارد بشود را به ندرت دیدهام.
پس چه چیزی باعث میشود که من به عنوان راهنما، حداقل بین ۴ سال، هفتهای سه جلسه و هر جلسه ۵ تا ۶ ساعت از زمان خود را برای خدمت به کنگره اختصاص بدهم؟ در کنار جلسات و کارگاههای آموزشی، در هفته یک روز را به حضور در پارک و در طی ماه حداقل دو روز برای کارهای انجام امور اداری اختصاص میدهم و مسلما این روند، چیزی جز همان پیوند عشق و محبت که اتفاق میافتد، نیست.
گاهی اوقات به گوش راهنما میرسد که برخی از افراد میگویند که آیا راهنمایان بیکار یا بلاتکلیف هستند!!؟
خیر هیچ یک از راهنمایان بیکار نیستند و وقت اضافی ندارند، راهنمایان هم، مثل باقی افراد، مسائل مالی، اجاره خانه، مسائل مالیاتی، و یا دیگر درگیریهای زندگی را دارا میباشند؛ من مدعی آن نیستم که از وقت خود میگذرم، در واقع من وقتم را تنظیم میکنم تا درکنگره حاضر باشم و خدمت کنم تا آموزش بگیرم.
بعضاً اتفاق میافتد که راهنما، یک روز صبح در مراسم خاکسپاری یک عزیز شرکت میکند و بعد از ظهر به سرعت برای جلسات آموزشی کنگره آماده شده و حضور مییابد، یعنی حتی در سختترین شرایط به خودش اجازه غیبت کردن را نمیدهد.
من در دورانی که راهنمای تازه واردین بودم، یکی از اعضای شعبه در ابتدای ورود، به من میگفت که یک هفته در میان، زمان برای کنگره دارد، اما همان شخص امروز مرزبان است. این اتفاق به این دلیل است که ابتدا راهنما این مسیر را رفته و علامت گذاری آن را انجام داده و به مقصد رسیده است و رهجوهای کنگره با دیدن راهنما مستحکمتر این راه را طی میکنند.
حال وظیفه ما چیست؟ اینکه در جشن یک پاکت تقدیم راهنما کنیم و دیگر هیچ!؟ این جایگاه اندازه و قیمت ندارد و همه این مسائل به خود ما برمیگردد که خود را محک بزنیم و ببینیم که درچه وضعیتی قرار داریم؛ اینجا اگر ما هدیهای هم میدهیم و یا کاری را انجام میدهیم برای حال خوش خودمان است.
در اینجا با اجازه راهنمایان از تکتک عزیزان گروه مرزبانی، دوستان سفراولی، سفردومی و همه عزیزانی که در جلسه گذشته در روز جشن، تقدیر و قدردانی از راهنمای خود انجام دادهاند و با صبر و حوصله جشن با شکوهی برگزار کردند تشکر میکنم، با وجود تمام این تقدیر و تشکرها، راهنمایان محترم فقط انتظار سفر درست و سلامت را از رهجوی خود دارند و باید بدانیم که راهنمایی، جایگاه بالایی نیست، اما جایگاه خاصی است و مثل مرزبان، نگهبان و یا هر جایگاه خدمتی دیگر در کنگره، باید محترم شمرده شود.
رهجوها از سر لطف اظهار دارند که راهنما مانند پدر یا برادر من است، اما لازم به ذکر است که پدر یا برادر با وجود حس محبت و تمام فداکاریها در رابطه با درمان اعتیاد ناتوان بوده و کاری از دست آنها ساخته نیست؛ تنها برتری راهنما نسبت به باقی رهجوها، تسلط بر روش dst و پروتکل درمان است، البته با توجه به شرح حال صحیح که شخص به عنوان رهجو به راهنما اعلام میکند، تا مراحل درمان انجام بشود و اگر اطلاعات صحیح و کافی به راهنما منتقل نشود درمان دچار مشکل خواهد شد، مثل زمانی که رهجو بعد از مدتی یکی پس از دیگری به انواع آنتی ایکس یا موادهای مصرفی گذشته اعتراف میکند و این اطلاعات باید در ابتدای سفر اعلام بشود.
احترام و قدردانی که در کنگره به بنده میشود را مدیون همین شال راهنمایی هستم و برای رسیدن به این شال، پیمان و عهد بستم تا به بهترین شکل خدمت کنم؛ این جایگاه همانطور که پیشتر نیز گفتم، به حس عشق و محبت برمیگردد که میان رهجو و راهنما به وجود میآید و امیدوارم که ارزش این جایگاه را بدانیم و در حفظ آن کوشا باشیم و ازاینکه به صحبتهای بنده توجه کردید از شما متشکرم.

عکس: مسافر روحالله
متن و ویرایش : مسافر محسن
ارسال: مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
78