هشتمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی غزالی مشهد، با استادی راهنمای تازهواردین مسافر عباس، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر مسعود با دستور جلسه «هفته راهنما»، در تاریخ ۲ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، عباس هستم، یک مسافر. خدا را هزاران بار شکر میکنم که باز هم این توفیق نصیبم شد تا در جمع شما عزیزان باشم و این جایگاه را دوباره تجربه کنم. از ایجنت گرامی، لژیون مرزبانی، راهنمای عزیز آقا مسعود و تمامی راهنمایان گرانقدر که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم، سپاسگزارم. امیدوارم که با مشارکت شما عزیزان، بتوانیم یک جلسه پرانرژی و شاد داشته باشیم.
اتفاقات در کنگره ۶۰ همیشه به بهترین شکل رقم میخورد. گاهی در لحظه متوجه عمق این اتفاقات نمیشویم، اما وقتی در خلوت خودمان قرار میگیریم و این رویدادها را مانند یک جورچین کنار هم میچینیم، تازه میبینیم که چه تصویر زیبایی شکل گرفته است. خدا را شکر که مسیر کنگره ۶۰ یک مسیر درست و صراط مستقیم است، مسیری که هرکس در آن قرار میگیرد، به یک درک و آگاهی عمیق میرسد.
هفته راهنما را در رأس، به جناب مهندس و سپس به راهنمایان عزیز در بخش مسافران و همسفران تبریک میگویم. شما عزیزان مأمورین هستی هستید؛ کسانی که تقدیر، به زیباترین شکل، برایشان رقم خورده است. اما فراموش نکنید که یک سرِ ماجرا تقدیر است و سر دیگر، عملکرد و تلاشهای خود شما.
راهنماشدن یک مسئولیت سنگین و ارزشمند است. راهنما کسی است که از بسیاری از مسائل زندگی شخصی خود میگذرد تا جان یک انسان دیگر را نجات دهد. در دنیایی که اغلب افراد درگیر مادیات هستند، راهنما کسی است که از مال، وقت، انرژی و زندگی خود میگذرد تا مسیر رهایی را برای یک مسافر روشن کند. این یک کار کوچک نیست، بلکه یک رسالت بزرگ و الهی است.
خودِ من زمانی که در تاریکی بودم، نه در خانواده و نه در اجتماع جایگاهی نداشتم. اما امروز این فرصت را دارم که در کنار شما باشم و خدمت کنم. این را مدیون راهنما، آموزشهای کنگره و مسیر درستی هستم که در آن قدم گذاشتم.

اما گاهی ما رهجوها خود را از راهنما طلبکار میدانیم! یعنی گاهی میبینیم فردی که مانند من تا چند سال پیش هیچ جایگاهی نداشته، حالا که به رهایی رسیده است، گاهی از راهنما گله میکند که چرا از وی خواسته یک سیدی بنویسد؟ یا چرا گفته سالن را تمیز کند؟ اما آیا راهنما خودش این مسیر را نرفته است؟ آیا خودش از این مراحل عبور نکرده؟
واقعیت این است که راهنما اولازهمه خودش در مسیر نظم، خدمت و آموزش قرار گرفته و حالا همان مسیر را به ما نشان میدهد. وقتی از ما میخواهد که سیدی بنویسیم یا نظافت کنیم، اینها فقط یک سری کارهای سطحی نیستند، بلکه تمرینهایی هستند برای ساختن ما، برای ایجاد ظرفیت در وجود ما.
اگر کسی میخواهد راهنما شود، اول باید ظرفیت آن را در خود ایجاد کند. من خودم همیشه دوست داشتم شال نارنجی بگیرم، اما در آزمون قبلی موفق نشدم. آن زمان دلیلش را نمیدانستم، اما حالا میفهمم که ظرفیت لازم را در خودم ایجاد نکرده بودم. راهنما کسی است که باید بتواند ۲۲ رهجو را آموزش دهد و هدایت کند؛ این نیاز به آمادگی دارد.
پس اگر خواستهای دارید، برایش تلاش کنید و ظرفیتش را بسازید. در کنگره، هیچ اتفاقی بیدلیل نمیافتد. اگر چیزی امروز نصیب شما نمیشود، حتماً دلیلی پشت آن است؛ شاید هنوز باید بیشتر تلاش و عملکردتان را بهتر کنید. به یاد داشته باشید که هر عملکرد شما، به نام راهنمایتان ثبت میشود، پس همیشه سعی کنید بهترینِ خودتان باشید.
در پایان، یک خواهش دارم: بعد از رهایی، خداحافظی نکنید و نروید! فالواپها را جدی بگیرید. این نه فقط برای خودتان، بلکه برای حفظ ارزشهایی است که در کنگره یاد گرفتهاید.
از اینکه وقت گذاشتید و سخنانم را شنیدید، ممنونم.
تایپ؛ مسافر جواد از لژیون پنجم و مسافر سجاد از لژیون چهارم
تصویربردار: مسافر مصطفی از لژیون پنجم
ارسال خبر: مسافر اصغر از لژیون پنجم
- تعداد بازدید از این مطلب :
123