ششمین جلسه از دوره دوم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی بردسکن به استادی راهنما مسافر حمید، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه «هفته راهنما» روز پنج شنبه 2 اسفند ماه ۱۴۰۳ ساعت 16 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حمید هستم مسافر.
روز بسیار قشنگ و زیبایی هست و این اولین جشن راهنما است که در شعبه بردسکن برگزار می شود. خدا را هزاران مرتبه شکر که این اتفاق زیبا افتاده و انسان هایی و همسفران در زیر این سقف در کنار ما هستند در جهت یک عقیده مشترک که آن هم پیشبرد اهداف کنگره و درمان اعتیاد هست.
در کنگره 60 جشن هایی داریم مثل جشن همسفر، جشن مرزبان و ایجنت، جشن راهنما و جشن دیده بان. این جشن ها به خاطر این است که ما آنچه از سپاسگزاری و قدردانی یاد گرفتیم به صورت عملی انجام دهیم.
در آن زمانی که زندگی سختی داشتم به دنبال راهی برای خارج شدن از تاریکی می گشتم. بیست سال طول کشید تا با مجموعه کنگره 60 در مشهد آشنا شوم.
بعد از انتخاب حسی راهنما و صحبت با ایشان، نور و تبلوری از امید را در من روشن نمود و من یک حس و عشقی را در وجود راهنمای خودم وحید آقا دیدم و ذره ذره با قرار گرفتن در این مسیر اتفاقات خوبی برای من افتاد.
در این مسیر با کلام و صحبت های وحید آقا فهمیدم که خواسته تنها، کافی نیست. با راهنمایی وحید آقا متوجه شدم در مسیری که حرکت می کنم و درس هایی را که آموزش می گیرم باید در زندگی انجام دهم و عملی سازم.
خیلی جالب بود از زمانی که من آموزش ها را فرا گرفتم و در زندگی آنها را کاربردی کردم، زندگی من بسیار زیبا و جالب شد. این مسیر برای من هموار نمی شد مگر با قرار گرفتن راهنمای عزیزم جناب آقای ریخته گر در کنار من و به واسطه آن توانستم از این مسیر سخت عبور نمایم.

گفته می شود که سفر اول سفری خوب و راحتی است ولی در این سفر فراز و نشیب های بسیار زیادی مثل ناامیدی، بالا و پایین های فراوان هم برای من و هم همسفرم به وجود آمد و عبور از این گذرگاه سخت ممکن نبود مگراین که در این مسیر شخصی به نام وحید آقا دست من را گرفت و توانستم از آن عبور کردم.
چندین سال است که از رهایی من می گذرد ولی هر زمانی که به مشکلی برخورد می کنم اولین کاری که می کنم با راهنمای خودم تماس می گیرم.
در مسیر آمدن به جلسه امروز، با خودم فکر می کردم که کلمه راهنما را چگونه توصیف کنم. آیا بگویم حکیمی حاذق یا دکتر روان شناس؟ چه اسمی یا کلامی را می توانم به ایشان لقب بدهم؟
به نظر من راهنما شخصی است که مثل یک قطب نما عمل می نماید که ما با کمک گرفتن از ایشان می توانیم مسیر درست را انتخاب نماییم و به مقصد برسیم.
همانطور که استاد امین می گویند زمان حکم طلا را برای ما دارد. راهنما از زمان و وقت و خواسته درونی خودش می گذرد. برای چه منظوری از همه خواسته های خودش می گذرد؟ به خاطر این که بتواند به انسان های دیگر کمک نماید.
در این جا من از جناب مهندس دژاکام، که راهنمای همه ما هستند و راهنمای خودم آقای ریخته گر تشکر و قدردانی می کنم و انشاالله که بتوانیم همه ما قدردان و سپاسگزار راهنماهای خودمان باشیم.
طبق گفته آقای مهندس، سپاسگزاری و قدرشناسی باعث می شود که ما در آن مرحله ای که هستیم به رشد و تکامل برسیم، ولی ناسپاسی و قدرنشناسی باعث می شود که هر آنچه را که داریم و به دست آوردیم از کف ما بیرون برود.
ممنون که با سکوت تان به حرف های من گوش کردید.
عکاس: مسافر حجت لژیون یکم راهنما مسافر حمید
تایپ و ویراستار: مسافر محمد لژیون یکم راهنما مسافرحمید
ارسال خبر: مسافر محمد لژِون یکم راهنما مسافرحمید َ
- تعداد بازدید از این مطلب :
90