دومین جلسه از دوره بیست و چهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی اسبیکو، با استادی مسافر ایجنت آرمین ، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه «جشن راهنما» پنجشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان آرمین هستم یک مسافر
خیلی خوشحالم که بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم از نگهبان عزیز آقا حمید و دبیر محترمشان ممنونم که این فرصت را به من دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم خدمت کنم و آموزش بگیرم، دستور جلسه هفته راهنما است که بسیار دستور جلسه خوبی است، قبل از هر چیزی این هفته را به اولین راهنمای کنگره ۶۰ جناب مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم و همچنین به تمام راهنمایان در سراسر کشور مخصوصاً راهنمایان شعبه اسبیکو تبریک میگویم و یک تشکر و تقدیر ویژه دارم از راهنمای خودم آقا رضا بهرامی که میدانم چه زحماتی در این مسیر کشیدهاند، از یک زیلو در داخل پارک کار را شروع کردند که الان شعبه به اینجا رسیده است که ۲۰۰ الی ۲۵۰ نفر داخل سالن نشسته است و در حال آموزش هستند و یک تبریک هم میگویم به خانم ملیحه که چند سال از الیگودرز مرتباً رفتوآمد داشتند و قسمت همسفران را راهاندازی کردند و اکثر راهنماهای قسمت همسفران از رهجوهای ایشان هستند.
راهنما شخصی است که راه را نمایان میکند البته شخصی است که خودش قبلاً در تاریکی بوده و تجربیاتی دارد، البته شخصی هم راهنما است این نیست که هیچ تاریکی ندارد و مهندس در CDها میفرمایند راهنما خودش ممکن است تاریکیهایی داشته باشد؛ ولی نه آن تاریکیهایی که قبلاً داشته است، ولی میخواهم بزرگبودن این قضیه را بگویم که با آن حال میآید درحالیکه دارد با مشکلات خودش و با تاریکیهای خودش مقابله میکند و هم کمک میکند به سایر دوستان و هم لژیونیهایش که از اعتیاد خارج گردند و میآید آموزش میدهد به این اشخاص، ما هرچه داریم از راهنمایان کنگره ۶۰ است. جناب مهندس هم میفرمایند که اگر استادان من نبودند الان من اگر زنده بودم در حال مصرف مواد مخدر بودم، برای شخص آرمین هم همینطور است اگر من راهنما نداشتم تجربیات خودم اصلاً به دردم نمیخورد هیچی بلد نبودم حتی الان هم هیچچیزی بلد نیستم.

هر چه داریم از راهنمایانمان داریم اگر راهنما نبود من خودم بیتعارف که مصرف شیشه خوراکی داشتم آن زمان میدانستم که آخر خط هستم و با خودم میگویم الان سرت گیج نرود که شالی داری و راهنما یا ایجنت هستی نبایستی فراموش کنی که زمانی در چه تاریکیهایی بودی و باید کمک کنی به دوستانی که در این مسیر هستند و جایگاه راهنما جایگاه بسیار بسیار بالایی است در حدی که جناب مهندس میفرمایند اگر این شال نارنجی روی یک درخت بود باید به او احترام بگذارید . وقت هم کم است چند روز پیش فیلم آرتور شاه را دیدم و آرتور شاه شخصی بود که عمویش پدرش را کشت و او دربهدر میگردد و در انگلستان بزرگ میشود و جالب بود که اصلاً نمیخواست پادشاه بشود، به جایی رسید با عموی خودش که با شیطان همدست شده بود روبرو شد و توسط قدرت شمشیر که به اعتقاد ما همان جهانبینیات توانست عمویش را شکست بدهد، جالب بود زمانی که این شخص را کشت دستش را بوسید و از او تشکر کرد و گفت از شما ممنونم که باعث قویشدن من شدید و سبب گردیدید من به اینجا برسم، دقیقاً راهنما هم باید بداند که اگر من الان اینجا هستم و دارم آموزش میدهم بهخاطر همان تاریکیها بوده است و جاهایی هم شاید خندهدار باشد؛ ولی باید از اعتیاد تشکر کنیم که باعث شد ما قوی بشویم و الان بتوانیم آموزش بدهیم، انشاءالله که یادمان نرود کجا هستیم و همیشه قدردان کنگره ۶۰ و استادان عزیزمان باشیم .
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید ممنون و سپاسگزارم.
عکس: مسافر محمد لژیون دوم
تایپ: مسافر حسین لژیون پنجم
ارسال: مسافر حمیدرضا لژیون اول
- تعداد بازدید از این مطلب :
408