رهنما را گویمت ای هوشیار...
مرد باشد در سفر طاقت بیار...
عده ای در جمع هستند بی ریا...
چون فرشته همچویک اهنربا...
همچو شمعی نور بخشو باصفا...
میدرخشندو درخشان میکنند...
صیقلی کردند روح وجسم خود...
همچو میی صافو نگر چون اینه...
منعکس گردان علم و عشق شد...
راه رفته رهنمایی کرده اند...
روشنی دادند پیچ جاده ها...
باغچه ها را شخم کردن ریشه ها...
ریشه های بد که خشکانیده شد...
تخم خوبیها همه اماده شد...
در زمین جسمو روح وهم ضمیر...
درضمیرسفت وشل همچو خمیر...
وادی یک چون جوانه میزند...
وادی دورابه ساقه میتند...
وادیای دیگرش اینجا نگر...
هم به پیوندی زند بر روی سر...
شددرختی بارور باری بده...
آذر و دی سر شده حالی بده...
- تعداد بازدید از این مطلب :
109