English Version
This Site Is Available In English

زندگی خواست، تقدیر و فرمان الهی است

زندگی خواست، تقدیر و فرمان الهی است

سی‌دی مسیر در مورد تغییر و تبدیل صحبت می‌کند و هیچ تغییری انجام نمی‌گیرد مگر آن‌که زمان آن رسیده باشد؛ مثل درمان اعتیاد که در زمان خودش ما توانستیم آن را حل کنیم و زندگی به جبر، خواست انسان، تقدیر و هم فرمان الهی است. جبر: یعنی خداوند آن را از قبل تعین کرده است که تقدیر هم به دست خودمان است و ما از آن آگاه نیستیم؛ چون در زندگی‌های قبلی اتفاق افتاده و ما اگر گندم کاشته باشیم امروز گندم برداشت می‌کنیم و اگر حنظل کاشته باشیم هم حنظل برداشت می‌کنیم. گاهی اوقات چیزهایی در تقدیر ما وجود دارد و ما هر کاری می‌کنیم به آن نمی‌رسیم مثل خانه‌دارشدن مثل درمان مسافر و رها شدن؛ ولی یک موقع بدون زحمت بعضی چیزها را به دست می‌آوریم. در همه حال از آغاز خلقت یا خلق دیگری ما هستیم و در گردش و چرخش هستیم؛ یعنی اگر جهان فیزیکی و بینگ بنگ اتفاق بیفتد و زمانی که از بین می‌رویم در یک جهان دیگری به وجود می‌آید و همیشه در گردش و چرخش هستیم و خلقت چیزهایی را که به دست آورده از بین نمی‌برد و اگر مهندس پرورش داده یا دکتر آن‌ها را از بین نمی‌برد؛ چون برای ارتقا حیات لازم هستند.

  یکی از مهم‌ترین اهداف خلقت خود حیات است؛ مثل خوردن یک استکان چای در کنار خانواده و ... همیشه؛ باید برای تبدیل یک تغییر اتفاق بیفتد؛ مثل سرکه که می‌خواهد از انگور درست شود یا مثل خمیر که؛ باید حتما خمیرترش به آن زد تا درست شود؛ پس برای تغییر هم ما نیاز به زمان و هم شرایط داریم و هر تغییری برای خود دارای مراحلی است که ما تابع آن هستیم. می‌توانیم لاغر شدن را در نظر بگیریم که به خصوص الآن که نزدیک به عید است بعضی‌ها برای این کار می‌آیند دست به عمل جراحی و رژیم‌های غلط و کپسول‌های گیاهی را استفاده می‌کنند؛ چون می‌خواهند با حذف زمان به هدف برسند که این امکانپذیر نیست و شاهد بودیم که خیلی وقت‌ها انجام این کار باعث مرگ و نقص عضو آن‌ها می‌شود. این کپسول‌ها سم هستند و آدم را مریض می‌کنند، قبلا فردی که خیلی لاغر می‌شد می‌گفتند مریض شدی؛ پس هر تغییری؛ باید مراحل خود را طی کند.

در ادمه استاد فرمودند که محبت باعث تبدیلات و تغییرات است و عامل بسیار مهمی است و ارتباط بین انسان‌ها به وسیله محبت است، اگر محبت نبود چه طور می‌توانستیم آن‌چه بر دل من است بر دل تو هم بنشیند، اگر مثلث محبت را در نظر بگیریم بر پایه معرفت است؛ یعنی محبت همین‌طوری به وجود نمی‌آید و کسی نمی‌تواند بگوید من کسی را همین‌طوری دوست دارم مگر آن‌که معرفت آن را داشته باشد؛ مثلا کسی که درخت‌ها را دوست داشته باشد نمی‌رود پای درخت‌ها گازوییل بریزد یا درخت‌ها را ببرد یا کسی که انسان‌ها را دوست داشته باشد نمی‌رود بمب اتم بسازد یا گیوتین بسازد که این دانش منفی است و به نفرت تبدیل شده است.

اگر محبت در روابط انسان‌ها باشد آن موقع سازنده است؛ مثل محبت معلم به دانش آموز یا راهنما به رهجو که باعث پرورش انسان‌های سازنده می‌شود چیزی که در کنگره ما می‌بینیم. دیگران کاشتند و ما خوردیم ما می‌کاریم تا دیگران بخورند. هرکه از این در آمد، نانش دهید از ایمانش نپرسید و ما او را درمانش می‌کنیم و همین شد که کنگره به این‌جا رسید و این شعبده‌بازی محبت است. ما پول نمی‌گیریم پول خودش می‌آید و چه‌قدر محبت در شکل‌گیری نقش داشته است. چیزهایی که با محبت همراه باشد آن‌جا ارتقا است. محبت سازنده باشد و اگر می‌خواهی   دوست داشته باشی؛ باید دانش داشته باشی، چیزی که در تمامی تبدیلات و روابط بین انسان‌ها نقش دارد، محبت همراه با دانش است؛ حتی در رابطه خانواده‌ها محبت نقش دارد؛ حتی شما غذا درست می‌کنید اگر با محبت باشد غذای بسیار خوبی درست می‌شود، اگر این امواج مطبوع الهی نبود ما مطلبی نداشتیم به هم بگوییم ما چیزی نداشتیم به هم بگوییم چه چیزی می‌توانست ما را دور هم جمع کند و یا پیامی ارسال کنیم و یا لمس کنیم و برای محبت داشتن پایه اصلی محبت است و پایه اصلی محبت دانش است.

امواج مطبوع الهی؛ مثل امواج عشق؛ مثل نزدیک کردن ذرات به همدیگر است؛ مثل الهام تقوا است. اگر این امواج عشق نبود ما در خلأ بوديم، مثل بعضی انسان‌ها که در خلأ هستند و نه کسی را دوست دارند نه کسی آن‌ها را دوست دارد؛ حتی اگر بسیار پول‌دار هم باشند وقتی محبت باشد ارتباط هم وجود دارد. آن موقع زبان‌ها یکی می‌شود دیدن‌ها یکی می‌شود، دل‌ها یکی می‌شود و سعی می‌کنیم به انسان‌ها کمک کنیم و چیزی که باعث شد از تنهایی رها شویم محبت بود؛ چون در کنگره یاد گرفتیم و این به فرمان الهی بود و یاران در راه‌ برای همراهی شما هستند.

اگر جهان درون را از روز ازل برسی کنیم می‌بینیم که چه‌قدر عظیم است و جهان درون قابل مقایسه با جهان بیرون نیست. کاری که ما می‌کنیم آدرس درون را به بیرون می‌دهیم و شخص از یک انسان کاملا نامتعادل به انسان متعادل می‌رسد؛ چون خودشان را به خودشان می‌رسانید که اصل تکامل در خلقت وجود است.

رابط‌خبری: راهنمای تازه‌واردین همسفر مریم
ویرایش: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
عکاس‌‌خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .