چگونه از مهربانی، لبخند، صبوری و از خود گذشتگی بنویسم؛ وقتی دستم را گرفتی و مرا در آغوش خود فشردی، فهمیدم هنوز مهربانی، عشق و محبت است؛ وقتی فانوس به دست منتظر منِ گمگشته بودی و با صبوری مسیر را برایم روشن نمودی و راه را نشانم دادی از دلهرههایم، ترسهایم، ضعفهایم و نگرانیهایم برایم گفتمی؛ تکهای از قلبت را که چون خورشید بیوقفه نور و گرما میداد به من بخشیدی تا برای زخمهای وجودم مرهمی باشد.
مهربانی وعشق را به من آموختی و گفتید ببخش تا بخشیده شوی و اینکه درد، درد است تو با مشکلات بزرگ میشوی؛ آنقدر بزرگ تا مشکلات در برابر بزرگی تو به چشم نیاید. از بازی نفس و تاریکیها و از عشق بلاعوض برایم گفتید و بزرگ شدن وعشق به این نیست چیزی که احتیاج نداری را ببخشی، عشق واقعی آن است که تکهای از دلبستگی خود را بدون چشمداشت ببخشی و آن عشقی بدون منت است.
از زیبایی، متانت و ارزش زن برای تحکیم خانواده گفتید؛ آن موقع بود که به ارزش خود پی بردم، که چگونه میتوان از کسی که راه و رسم درست زندگی کردن را آموزش میدهد سپاسگزار بود و چگونه میتوان سپاسگزار کسی بود ک درک، فهم، معرفت، شخصیت و آگاهی را جدا از مفاهیم امروزی به ما یاد میدهد، قدردان بود؛ تو همان چشمه جوشانی که آهسته و پیوسته مرا با مفهوم واقعی زندگی و اینکه از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود آشنا کردی و به من آموختی هرچه در ذهن من آید آن مفهوم من است پس چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید. در مقابل مهربانی و خدمت صادقانه شما کلمات توانایی سپاسگزاری از اینهمه لطف و مهربانی شما را ندارند.
به رسم ادب تشکر و قدردانی میکنم از مهندس حسیندژاکام و خانواده محترمشان و راهنمای عزیزم خانمفاطمه که با مهربانی و صبوری به من آموزش میدهند تا در مسیر درست قدم بردارم، آرزوی سلامتی و عشقی بیپایان برای شما دارم و امیدوارم حضورتان در کنگره هر سال پر تکرار باشد.
نویسنده: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ارسال: همسفر عفیفه رهجوی راهنما همسفر فاطمه(لژیون اول)
همسفران نمایندگیبروجن
- تعداد بازدید از این مطلب :
437