مشارکت همسفر مونا:
راهنمای عزیزم شما روشنایی بخش تاریکی جان هستید و ظلمت اندیشه را نور میبخشید. چگونه سپاس گویم مهربانی و لطف شما را که سرشار از عشق و یقین است. چگونه سپاس گویم تأثیر علم آموزی شما را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه محقر وجودم فروزان ساخته است.
در مقابل این همه عظمت و شکوه، نه توان سپاس و نه کلام وصف است. دلسوزی، تلاش و کوشش شما راهنمای عزیزم در تعلیم، تربیت و انتقال معلومات و تجربیات ارزشمند در کنار برقراری رابطه صمیمی و دوستانه با رهجویان و ایجاد فضایی دلنشین برای کسب علم، دانش و درک شرایط رهجویان حقیقتاً قابل ستایش است.
من بر خود وظیفه میدانم در جایگاه شاگردی از زحمات و خدمات ارزشمند شما استاد گرانقدر تقدیر و تشکر نمایم. از خداوند متعال برایتان سلامتی، موفقیت و همواره آموزش دادن را خواستارم.
مشارکت همسفر نفیسه:
هفته راهنما را به جانب مهندس بنیانگزار کنگره۶۰ و تمامی راهنمایان تبریک عرض میکنم به خصوص راهنمای عزیزم که خیلی زحمات زیادی برای من و رهجویان خود میکشند.
صحبتهای ایشان بود که باعث شد از تاریخ خارج و به سوی روشناییها حرکت کنیم. این راهنما است که مسیرهای سخت و ناهموار را سپری کرده و راه را برای من صاف و همواره کرده است.
راهنما نوری در تاریکی است که ما با دین، آن نور راه خود را پیدا کرده و ادامه میدهیم تا به روشنایی برسیم. با آموزش آنها درست زندگی کردن را یاد بگیریم و بتوانیم مادر و همسر خوبی در زندگی باشیم.
مشارکت همسفر مهناز:
هفته راهنما را در ابتدا به جناب مهندس و خانواده محترمشان و تمامی راهنمایان گرامی کنگره۶۰ شادباش عرض میکنم و آرزو میکنم بهترینها نصیبشان شود.
وجود مربی و راهنما در تمام سطوح زندگی بشر از بدو تولد الزامی است. خدایی که انسان را اشرف مخلوقات خود آفرید، انبیا و پیامبرانی را از بین برترین مخلوقاتش برای هدایت انسان برگزید تا پیامهای آسمانی و کلام خدا را به گوش سایر انسانها برسانند و در صورت حرکت در صراط مستقیم و فرمانبرداری همه انسانها در صلح و آرامش زندگی کنند و به سعادت و خوشبختی برسند. اما گاهی با دل سپردن به نفس اماره و همراهی نیروهای منفی و شیطانی از مسیر خارج شده و لذت اعمال ضدارزشی باعث میشوند انسان راه خود را گم کند. اینجاست که وجود یک راهنمای دلسوز و آگاه میتواند چراغ راه من باشد و شمع وجودش، سلاح دانش، آگاهی و امید راه را نمایان سازد و انسان را به مسیر درست هدایت کند.
در کنگره۶۰ از راهنما با مفهوم نشان دهنده راه یاد میشود و الحق که راهنمایان گرامی این واژه را به معنای واقعی تعبیر کردند. همسفری که با سوالات فراوان و احساسی که حاکی از این است که من که مصرف کننده نیستم و چرا در اینجا هستم؟ وارد کنگره میشود، تنها با راهنمایی کسی که خودش قبلا این احساس را تجربه کرده میتواند به پاسخ سوالاتش برسد. سوالاتی که درجلسات بعدی پا را فراتر نهاده و به تمام ابعاد زندگی میرسد و راهنما با صبر و حوصلهای وصف ناشدنی به تمامی آنها پاسخ میدهد و بهترین راههای موجود را سر راهش قرار میدهد.
اینجاست که همسفر متوجه میشود که جایگاه فعلی او حاصل جهانبینی خود اوست و تصمیماتی که خودش نقش اصلی اجرای آن را داشته است و دیگران و مسافرش تنها نقش کوچکی در حال او داشتهاند. آگاهی و آموزشی که راهنما به همسفر میدهد نه در خانواده و نه در مدرسه و دانشگاه به او آموزش داده نشده بود. این مطلب را با وجود افراد تحصیلکرده و با موقعیتهای اجتماعی و شغلی بالا به راحتی میتوان دریافت چون اگر سواد و دانشگاه میتوانست کمک کند مسیر را به اشتباه نمیرفتیم.
تربیت و آموزش رهجو در کنگره۶۰ به نحوی است که بعد از گذشتن از آزمونها و تجربه جايگاههای خدمتی گوناگون، افرادی دلسوز و از خودگذشته را به عنوان راهنما معرفی میکند تا چراغ راهی باشند برای انسانهای در راه مانده و کسانیکه راه خود را گم کردهاند تا همیشه نور امید در دل همسفرانی که در ظلمت و تاریکی اعتیاد گرفتار هستند روشن بماند و در نهایت به رهایی برسند .
وظیفه ماست که در این هفته از راهنمای خود به بهترین نحو با فرمانبرداری و احترام تقدیر کنیم و همیشه و در همه حال سپاسگزار این عزیزان باشیم و فراموش نکنیم که دستانی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا میکنند.
مشارکت همسفر زهرا:
هفته زیبای راهنما را به راهنمای عزیزتر از جانم که با قلبی از طلا، صبر و شکیبایی ناهمواریها را برایم هموار ساختند تبریک عرض میکنم.
ای عزیزتر از جانم من را دلگرمی دادی تا جاده پر پیچ و خم زندگی را با امید طی کنم و از تاریکیها به سمت نور و روشنایی بیایم.
راهنمایی یعنی نشان دهنده راه زندگی از غم به شادی، از نفرت به عشق، یعنی نمایانگر راه رسیدن به آرامش، نمایانگر راه بهشت و نجات از جهنم درون..
از خداوند بزرگ، آقای مهندس و راهنمای عزیزم بسیار سپاسگزارم .
مشارکت همسفر خدیجه:
راهنما چه واژه زیبایی. من در ناامیدی و تاریکی دست و پا میزدم که خداوند من را لایق دانست و با کنگره آشنا کرد. وقتی وارد کنگره شدم؛ با فرشتههایی روبرو شدم که به نحوی برای آرامش دادن به من تلاش میکردند.
راهنمای عزیزم شما منبع نور و آرامش من هستید. شما بهترین مادر و خواهر من در روزهای تاریکیام هستین وحتی نزدیکانم از این حال بد من خبر ندارند و نمیدانند من چه غم بزرگی در دل دارم. فقط شما حامی من و روشنایی راهم هستید که با صبور بودنتان من را هم به صبوری دعوت میکنید.
مشارکت همسفر مریم:
راهنمایان نور و روشنایی در هر شعبه میباشند. آنها بر مبنای عمل سالم و معرفت درس عشق و محبت را به ما میآموزند.
میدانم که نمیشود هیچ گونه محبت آنها را جبران کرد ولی سعی میکنم رهجوی فرمانبرداری باشم.
یک راهنما عشق و محبت بدون چشمداشت خودش را نثار رهجو میکند، معلمی که با خنده من میخندد و با ناراحتی من غمگین میشود و همیشه به من امید و عشق را آموزش میدهد.
در حقیقت راهنمایان از آن دسته انسانهایی هستند که واژه انسانیت برازندهشان و محبتهایشان جبران ناپذیر است.
ابتدا در راس به راهنمای بزرگ و خانواده کنگره۶۰ جناب آقای مهندس و خانم آنی بزرگ و خانواده محترمشان و همینطور راهنمای تازه واردین عزیز و راهنمایان عزیزم که با قلبی از طلا، صبر و شکیبایی مثال زدنی ناهمواریها را برای من و دیگران که باورشان از بین رفته بود را هموار ساختید تبریک عرض میکنم.
زبانم قاصر است برای بیان خوبیهایشان و وجودم ناتوان برای سپاسگزاری از لطف و محبتشان و فقط میتوانم بگویم بهترینها روزی لحظهلحظه زندگیشان باشد. انشاءالله بتوانم یک رهجوی خوب و یک خدمت گزار واقعی برایشان باشم.
واژه سپاس در برابر از خود گذشتگیها و ایثار بسیار کوچک است و بیان شدنی نیست. گویی خداوند صدای من را شنید و برای نجات من از ظلمت و تاریکی راهنمایانی فرستاد تا راه رسیدن به خداوند که همین نزدیکیها بود؛ را نشانم دهند. راهی که در هیاهوی زندگی و پیچ و خمهای تاریکی درونم فراموش کرده بودم.
به راستی اگر راهنمایان نبودند و دستان ما را نمیگرفتند و با همراهی و همدلی راه درست زندگی کردن را به ما نشان نمیدادند؛ آیا امکان داشت از عمق تاریکیها بیرون بیاییم؟ آیا امکان داشت در راه راست قرار بگیریم؟ آیا امکان داشت ما از تعادل خارج شده بتوانیم از تاریکی و جهنمی که برای خودمان ساختیم خلاص شویم؟
اگر راهنمایان نبودند و از جان مایه نمیگذاشتند چهطور میشد به این تعادل برسیم؟ چگونه میخواهیم از این عزیزان زحمتکش قدردانی کنیم. با هیچچیز نمیشود قدردان زحمتهای این بزرگواران بود.
تجلیل از کسانی که علمی را آموختند و جرعهجرعه در جانهای ما جاری کردند.
آنها با آموزش دانش خود به دیگران جامعه را میسازند و فردایی خوب را نوید میدهند و کارشان ساختن جامعهای سلامت است.
راهنمای خوبم شما که واژه مهربانی، آرامش، ایمان و یقین هستی شک ندارم تنها حضور خداوند باعث شد که من راه کنگره را پیدا کنم خدای خود را شاکرم که شما را در سر راهم قرار داد. شما نمونه یک یار و همراه دلسوز و مهربان هستی. فرشتهای پیدا شد چراغی در دست گرفت و من را به سرزمین نور و عشق هدایت کرد. آرامش آغوشت و گرمای دستانت من را تا به نور و روشنایی هدایت کرد. با هیچ چشمداشتی در کنارم ایستادی تا بیاموزی اندیشیدن را، راه رسم زندگی کردن را، امید را، آب حیات و زندگی را جرعه جرعه در پیمانه زندگیم ریختی تا تاریکی درونم به بهار تبدیل شود. مانند یک معلم نمونه و عاشق، الفبای زندگی به من آموختی تا چگونه زندگی کنم و با صدای پرمهر در گوشم زمزمه کردی عشق را، گذشت را، صبر و مهربانی را،
راهنمای عزیزم، سخنانت آنقدر دلنشین هستند که تمام ناخوشیهایم از بین میروند نگاهت با من حرف میزند و من را وادار به تغییر میکند و ناامیدی و سکون را در من تبدیل به دنیایی از امید و حرکت میکند.
آمدی تا جاده پر پیچ و خم زندگی را با امید طی کنم آمدی و دنیای تازهای به من هدیه دادی و روح تازهای در من دمیدی شما استاد مربی و راهنمای من هستی.
راهنما: یعنی نشان دهنده راه ازتاریکی به نور، از غم به شادی، از نفرت به عشق، یعنی نمایانگر راه و رسیدن به آرامش نمایانگر راه بهشت و نجات از جهنم درون.
ممنونم که من را از جهنمی که سالها وجودم را تسخیر کرده بود نجات دادی. بارها این سوال را از خودم پرسیده بودم، خدایا آیا کسی نیست که راه رسم زندگی کردن را به من بیاموزد. خداوند حرف دلم را شنید و فرشتهای همچون شما را در سر راهم قرار داد؛ برای نجات از ظلمت و تاریکی، از کینه و نفرت، از دروغ پرهیز کردن و به راه راست هدایت شد.
من هنوز اول راهم هستم و تنها داراییم این که دعای خیر بدرقه راهتان کنم تا پایدار باشید تا بمانید برای من و برای هزاران انسان دیگر مانند من، من آرامش امروزم و حال خوشم را همیشه مدیون تلاشها و ایثار و از خودگذشتگی شما میدانم که از عصاره جان خود برای رهجویانتان از خود مایه میگذارید تا به راه راست و راه صراط مستقیم و روشنایی و آرامش برسند.
این هفته میمون و باشکوه را خدمت خانواده بزرگ کنگره ۶۰ به خصوص جناب آقای مهندس، خانم آنی بزرگ و خانواده محترمشان تبریک عرض می کنم.
نویسنده: همسفران لژیون راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوازدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مریم لژیون راهنما همسفر ملیحه (لژیون یازدهم) دبیر سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
152