English Version
This Site Is Available In English

بهشت یعنی انسان در مکانی یا به طریقی در آسایش و آرامش باشد

بهشت یعنی انسان در مکانی یا به طریقی در آسایش و آرامش باشد

آقای مهندس دژاکام در سی‌دی سوال در رابطه با ساخته شدن انسان صحبت می‌کنند و به سوالات مطرح شده نیز پاسخ می‌دهند. انسان چگونه ساخته می‌شود‌؟ خیلی از مکاتب برای ساختن انسان برنامه دارند، مخصوصاً به‌وجود آمدن ادیان برای ساختن انسان بوده است؛ اما‌ ساختن به چه منظور؟ آیا فقط به منظور خداشناس بودن است؟ نه! ساختن انسان به این مفهوم که انسان بتواند اطلاعات و آگاهی کسب کند، از حیات خود به‌ نحو مطلوب استفاده، در آسایش و آرامش زندگی کند؛ چون برخورداری از حیات ارزشمند است، آن‌قدر که خداوند وعده بهشت می‌دهد.

بهشت؛ یعنی انسان در مکانی یا به طریقی در آسایش و آرامش باشد. برای ساختن انسان مثلثی داریم که جهان‌بینی، فیزیولوژی و خواست انسان اضلاع این مثلث هستند. این سه مورد لازم است تا انسان به مرحله‌ای برسد که بتواند از زندگی برخوردار باشد‌ و علم به همه انسان‌ها تعلق دارد. در شهر وجودی انسان هر سلول مانند یک مولکول است؛ زیرا در انسان ماده حاکم است؛ اگر شخصی بیمار می‌شود به این دلیل است که‌ در سلول تغییر و تحول ایجاد می‌گردد و بعضی وقت‌ها سلول به عللی حالت نرمال را از دست می‌دهد و تغییر شکل پیدا می‌کند؛ بنابراین اگر این تغییر شکل در اثر علمی که از نظر جهان مادی مطرح است ناپیدا باشد، آن‌گاه توان اداره کل حیات مادی و معنوی دچار اشکال می‌گردد.

جسم انسان از ماده تشکیل شده است؛ یعنی در حقیقت ما از عناصر زمینی به‌‌وجود آمده‌ایم و جسم ما از 114 عنصر جدول مندلیف، 64 عنصر را دارد. مانند کلسیم، پتاسیم، سدیم، منیزیم، آهن و ... این‌که می‌گویند انسان از خاک آفریده شده به این منظور است که تمام عناصر سازنده جسم انسان در خاک موجود است. خلقت حیوانات و گیاهان نیز این‌گونه است؛ چرا ذهن شلوغ داریم و چیزی درک نمی‌کنیم‌؟ زیرا برای به تکامل و آگاهی رسیدن هر چیز لازم است مراحلی را طی کند. انسان؛ وقتی می‌خواهد سواد بیاموزد، از دبستان و دبیرستان شروع می‌کند تا بتواند به دانشگاه و دکترا و فوق‌دکترا و ... برسد، ذره ذره در طول سال‌ها آموزش می‌بیند.

برای این‌که ما هم به ذهن آرامی برسیم باید تجربیاتی کسب کنیم. شنیدن یک‌سری مطالب یک مسئله است؛ وقتی گرفتار آن‌ موضوع می‌شویم مسئله‌ای دیگر است. در کتاب‌ها راجع به اعتیاد خیلی صحبت شده است عده‌ای که اطلاعاتی ندارند؛ وقتی می‌خوانند، یک استنباطی از فرد معتاد دارند؛ ولی خود فرد معتاد چه استنباطی از اعتیاد دارد؟ کدام یک اعتیاد را درک می‌کند؟ کسی که از روی کتاب خوانده یا آن‌که معتاد شده؟ هر دو می‌فهمند؛ ولی کسی که در عمل معتاد شده به گونه‌ای دیگر اعتیاد را درک می‌کند. انسان باید عملاً به این مسئله برسد که دروغ گفتن آفت است‌. انسان وقتی دروغ می‌گوید‌ چهره، ضربان قلب و همه چیز او تغییر می‌کند در واقع کل فیزیولوژی بدن به هم می‌ریزد.

برای رسیدن به ذهن آرام باید تجربیات زیادی کسب کنیم و کم‌‌کم یاد بگیریم؛ اگر ذهن شلوغی داریم برای این است که اطلاعات کافی نداریم. یک‌سری مطالب وجود دارد که ذهن ما را مشغول می‌کند؛ ولی باید یاد بگیریم مطالبی که اهمیت کمتری دارند را کنار بگذاریم تا با ذهنی آرام درک بهتری داشته باشیم. مدیتیشن و خودهیپنوتیزم چیست؟ مدیتیشن؛ یعنی آرام و قرار گرفتن و خودهیپنوتیزم؛ یعنی فرد وارد مرحله دیگری می‌شود که اصطلاحاً به آن خواب مصنوعی می‌گویند. در زندگی مهم هدف است؛ اما مدیتیشن هدف نیست، کنگره60 هدف نیست؛ حتی دین اسلام هم هدف نیست. این‌ها همه وسیله‌اند، مهم این است از وسیله‌ها چگونه استفاده کنیم؟ آیا استفاده از آن‌ها ما را به تباهی می‌کشد یا ما را هدایت می‌کند؟ تریاک‌ یک وسیله است که می‌تواند انسان را معتاد کند یا از آن هرویین ساخت، فروخت، در نتیجه دستگیر و به زندان یا اعدام به محکوم شد یا می‌تواند تبدیل به مرفین و کدئین شود و در بیمارستان‌ها هزاران نفر را نجات دهد.

اشتباهی که ما انسان‌ها می‌کنیم این است که هدف را با وسیله اشتباه می‌گیریم و در مورد این قضیه تعصبات شدید هم داریم. مدیتیشن؛ یعنی در گوشه‌ای بنشینی، آرام بگیری تا ذهن تمرین کند و آرام شود؛ ولی اگر به آگاهی نرسیده باشی این کار فایده ندارد. پس مهم این است که ما چگونه از آن استفاده کنیم؟ نوشتن سی‌دی‌ها از بهترین مدیتیشن‌‌ها است؛ وقتی که فقط سی‌دی را گوش می‌دهید، ذهن شما ممکن است چند جای دیگر هم برود؛ ولی با گوش دادن همراه نوشتن، دیگر فکر شما جاهای دیگر نمی‌رود؛ زیرا زمانی‌که حواستان پرت شود، فراموش می‌کنید چه چیزی را باید بنویسید. خودهیپنوتیزم؛ یعنی انسان کاری می‌کند که به خواب مصنوعی برود و به قسمت‌های مختلف بدنش دستور می‌دهد که آرام‌آرام از مدار خارج شوند.

مسئله دیگر فردی که وارد کنگره60 می‌شود بایستی در مورد همه چیز با راهنما حرف بزند؛ ولی برخی افراد همه مسائل را نمی‌گویند. راهنمای تازه‌واردین باید با مشاوره صحیح آن‌ها را آماده کند تا هر نوع ماده مخدر یا قرص و دارویی را که مصرف می‌نماید، در برگه بنویسد و با راهنمایش در میان بگذارد. نباید تصور کند که مثلاً قرص خوابی که می‌خورد ربطی به کشیدن شیشه یا تریاک و ... ندارد. اکثر کسانی که بعد از رهایی‌ دچار حالت گیجی می‌شوند؛ زیرا تا 6 الی 7 ماه به راهنما چیزی نمی‌گویند و در یک لحظه می‌گویند که من فلان دارو را هم می‌خورم و باعث ایجاد مشکل می‌شوند؛ اگر از همان اول به راهنما بگویند، راهنما خودش برنامه‌ریزی کرده و میزان داروهایی را که مصرف می‌کند بالا و پایین و در نهایت حذف می‌کند. در حقیقت OT جایگزین مصرف داروها می‌شود؛ زیرا قوی‌ترین و مهم‌ترین مسکن و خواب‌آور‌ها در خود OT وجود دارد؛ اما زمانی‌که دوره درمان‌ اعتیاد تمام شود‌، کنار گذاشتن داروها کار بسیار سختی می‌شود؛ حتی مصرف داروی گیاهی هم باید بیان کنند.

یکی از اشتباهات افراد این است که فکر می‌کنند، هرچیزی که گیاهی باشد خوب است و می‌گویند: که فلان قرص گیاهی است؛ پس ضرر ندارد. گاهی اوقات بدترین ضررها را داروهای گیاهی دارند. تریاک، حشیش، کوکائین، قارچ و LSD هم گیاهی‌ هستند، در واقع پایه بیشتر موادمخدرها گیاهی است؛ پس این‌که خیال کنیم هر‌چیزی که گیاهی باشد خوب است و هر چیز شیمیایی خوب نیست، اشتباه کردیم. مسئله بعدی این‌که لزومی ندارد ما بخواهیم کسی را به زور به کنگره60 بیاوریم. NA هم جای بسیار خوبی است و در 155 کشور هم گسترش پیدا کرده و به 85 زبان مختلف فعالیت دارد و چون روش کنگره60 به گونه‌ای دیگر است برای خیلی از انسان‌ها قابل باور و درک نیست؛ بنابراین‌ بگذارید آن‌ها‌ به کار خودشان برسند و اگر هم به کنگره60 آمدند باید با آن‌ها با احترام رفتار شود و هرچیزی هم که در مورد کنگره60 گفتند ایرادی ندارد؛ چون کنگره60 را نمی‌شناسند.

فردی که سرطان یا MS و خصوصاً بیماری‌های قلبی دارد و مصرفش مثلاً تریاک بوده است با قطع تریاک بیماری او تشدید می‌شود و به فرد می‌گویند که باید تریاک‌ را‌ قطع کنی یا به‌جای آن‌ متادون بخوری که ضربه شدیدی به او وارد می‌شود. در این گروه ‌NA بحث فیزیولوژی مطرح نیست؛ حتی برای درمان شیشه مطلبی دارند به نام ماتریکس که شخص باید 20 تا 30 جلسه روان‌درمانی شود که اصلاً بحث فیزیولوژی در آن مطرح نیست؛ بنابراین کسانی که بیماری‌هایی؛ چون سرطان و MS دارند با قطع ناگهانی مواد بیماری آن‌ها تشدید می‌شود.

آیا ما عشق را با احساسات و هیجانات اشتباه نمی‌گیریم؟ قبل از هرچیزی باید بدانیم عشق چیست؟  باید آن را بشکافیم. احساسات و هیجانات هم نوعی عشق هستند‌؛ وقتی کسی را دوست داریم و به او کشش داریم؛ اگر برای کوتاه مدت هم باشد به عقیده من یک نوع عشق است. در وادی 14 کامل در مورد عشق توضیح داده شده است. کسی که سفر کرده، CD هم می‌نویسد و خدمت هم می کند؛ پس چرا هم‌چنان حالش بد است و چه باید بکند؟ چشمه‌ باید از درون به جوشش درآید، تفکر شخص باید درست شود؛ چون همه چيز از درون می‌آید. OT فیزیولوژی فرد را تنظیم می‌کند و یک دارو است‌.

در این‌جا نگاه ما به موضوع بسیار مهم است. شاید بهترین سفر را کرده باشید و خدمت هم بکنید؛ ولی افکارتان درست نشده باشد و هنوز دنبال نکات منفی و قسمت خالی لیوان باشید‌. هنوز طلبکارید و در بعضی مسائل موفق نشدید و دیگران را مقصر می‌دانید؛ باید فکرتان متمرکز روی خودتان‌ باشد و آگاهی شما تغییر کند در غیر این صورت ممکن است‌ حالتان بد شود. این افکار و اندیشه نادرست، توقعات و انتظارات بیجا از دیگران  است که حال انسان را بد می‌کند و این ما هستیم که باید حال خود را خوب کنیم؛ وقتی خودتان برای خویشتن ارزش قائل نیستید، خیال می‌کنید که دیگران برای شما ارزش قائل می‌شوند؟ باید از کوچکترین موفقیتی، احساس لذت کنیم؛ حتی اگر لازم است الکی خوش باشیم. این خود ما هستیم که با افکار و اندیشه‌مان می‌توانیم خود را خوشبخت یا بدبخت کنیم.

مورد بعدی این‌که خیلی طبیعی است که پدران و مادران بین فرزندان فرق بگذارند؛ حتی اگر در ظاهرشان معلوم نباشد، در درونشان‌ این حس وجود دارد. بچه‌ای که غیر از غرزدن‌، طلب‌کاربودن و حرف گوش نکردن کار دیگه‌ای نمی‌کند با فرزندی که حرف گوش می‌کند، غر هم نمی‌زند و کمک حال خانواده است، فرق دارند. حکم نیست که پدر‌ها و مادر‌ها همه بچه‌ها را مثل هم دوست داشته باشند. آیا فرزندان همه مثل هم هستند؟ بچه‌ای که شیشه می‌کشد و تهدید می‌کند با بچه‌ای که اعتیاد ندارد و کمک حال است باید پدر و مادر به یک چشم نگاه کنند؟ آیا دانایان با نادانان برابرند؟ در صورتی‌که همه فرزندان اهل باشند پدر و مادر همه را یکسان دوست دارند.

پرسیدند که از کجا بفهمیم در تقدیرمان ازدواج هست یا نیست؟ اگر ازدواج کردید هست اگر نکردید، نیست؛ البته برای طنز بود. امروزه‌ تکنولوژی و فضای مجازی آمده و اکثراً به نوعی با گوشی‌هایشان‌ ازدواج کرده‌اند که این امر مخصوص ایران نیست و در اروپا و آمریکا هم همین‌گونه است. آیا میان بیان‌ ژن با خصوصیات رفتاری انسان‌ها ارتباطی وجود دارد؟ هر کاری که در سیستم ما صورت می‌گیرد توسط بیان ژن‌ها است. در بدن ما 22000 ژن وجود دارد که هر کدام بیانی دارند، ژن یک فرمانده است.

گیرنده‌های ژن‌ها RNA نام دارند که به آن‌ها بیان‌ ژن گفته می‌شود و DNA مرکز ژن‌ها است. برای مثال؛ وقتی تریاک می‌کشید، در احساسات شما تغییر ایجاد می‌شود. موادی که جذب شده، وارد سیستم مغز می‌شود و در عواطف تغییر ایجاد می‌کند. موادی مثل دوپامین، سروتونین، دینورفین، اندروفین، انکفالین و ... مواد مخدر یا محرک و آرامش‌دهنده در بدن توسط بیان ژن‌ها تولید می‌شود. این بیان ژن‌ها هستند، که فرمان می‌دهند سروتونین، دوپامین یا ... ساخته شود؛ وقتی در بدن ما دوپامین تولید شد، رفتار و احساس ما تغییر می‌کند.

انکفالین ماده ضددردی است که به محض احساس درد در بدن توسط بیان‌ ژن ترشح شده و درد آن قسمت را ساکت می‌کند. در واقع تمام برنامه‌ریزی‌های ما توسط بیان‌ ژن‌ها انجام می‌شود و از تومور‌های سرطانی همین بیان‌ ژن‌ها دفاع می‌کنند. افرادی معتقدند که بعضی رفتارها از پدر و مادر به بچه منتقل می‌شود مثلاً اگر فردی در خانواده‌اش سرطان سینه دارد او هم سرطان سینه می‌گیرد. یکی از رهجوها می‌گفت بیماری خاص خونی داشته که اکثر خانواده‌اش به آن مبتلا هستند؛ ولی در سفری که در کنگره60 داشته این بیماری کاملاً از بین رفته است.

منبع: سی‌دی سوال
نویسنده: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر مرضیه ( لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .