چهارمین جلسه از دور چهل و پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰،نمایندگی وحید، ویژه مسافران با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر یونس با دستور جلسه " هفته راهنما " چهارشنبه 1 اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷برگزار گردید.
سخنان استاد
خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. ابتدا هفته راهنما را خدمت همه راهنمایان عزیز، بهخصوص راهنمایان گروه خانواده و راهنمایان گروه مسافران شعبه وحید، تبریک عرض میکنم؛ یک تشکر ویژه از ایجنت محترم شعبه، گروه مرزبانی و همه عزیزانی که به هر نحوی تلاش کردند تا این جشن باشکوه تر انجام شود دارم.
راهنمایان قلب کنگره هستند، مدت 10 سال است که در لباس مقدس راهنما در حال خدمت هستم، همانطور که آقای مهندس میفرمایند: راهنمایان را همیشه از درون ببینید؛ یعنی اینکه احساس درونیش را دریابید، چراکه قلب، جایگاه احساس واقعی هر انسانی است.
راهنمایی که خود سفرش را انجام داده وبه رهایی رسیده است، حال سفر به درون را آغاز میکند تا بتواند به راهنما تبدیل شود. اکنون باید در کنار رهجوهای خود سفر کند، تا مسافران را به سرمنزل مقصود برساند که این چرخه به همین روال ادامه مییابد. میخواهم سؤالی بپرسم، وقتی راهنمای شما از درب وارد میشود چه حالی دارید؟ وقتی او را میبینید چه حسی دارید؟ در زمانهایی که غمگین هستید و در کانون امواج منفی قراردارید، راهنما را که میبینید حالتان چگونه میشود؟ راهنما دران لحظه تمام حسهای بد، انرژیهای منفی شمارا جذب میکند و با تزکیه و پالایش در درون خود، حال خوش را به شما میدهد؛ حالا این امواج انرژیهای منفی به کجا میروند؟ انرژی که از بین نمیرود، بلکه راهنما در وجود خود تمام اینها را هضم میکند، تا به شما حال خوش را بدهد. باید بدانیم که همه ما در جامعه شرایط تقریباً برابری داریم؛ حالا ببینید یک راهنما با توجه به تمام این مشکلات، غمخوار رهجوهای خود نیز میشود.
چقدر عظیم است این جایگاه و خداوند چه انرژی عظیمی به یک راهنما عنایت کرده است. چقدر باید پذیرش بالا و ظرف وجودی فرد، گنجایش داشته باشد که بتواند اینهمه بار وفشار را تحمل کند. بیشترین لذت برای یک راهنما زمانی است که رهجوی خود را به رهایی رسانده و شاهد تغییرات اتفاق افتاده در درون او میشود.
زمانی که از همه زندگی میگذرد تا مدتزمانی را در لژیون، کنار همه رهجوها که آنها را مثل فرزندان خود میداند باشد. نقطه اتصال رهجو و کنگره راهنماست و این راهنما است که رهجو را به کنگره وصل مینماید.
رهجو باید بداند دقیقاً دران لحظهای که راهنما با او برخورد میکند، از درون مانند یک پدر ناراحت ونگران اوست، تلاقی این 2 حس وتحمل آن بسیار کار سختی است؛ پس همیشه قدر کسی را که غمهای تو را میگیرد و در عوض، عشق به تو میدهد را بدانید. گاهی اوقات اشک از چشمانم سرازیر میشد به دلیل اینکه احساس میکردم نتوانستهام برای برخی از رهجوهایم کاری انجام دهم. اینیک تفکر است که یک نفر بیاید، کمک کند تا شخصی به مقصد برسد.
شهامت یک تفکراست،رهایی یک تفکر است، خدمت یک تفکراست.مادامیکه یک راهنما در درون یک تفکر باشد، ساختارها شکل میگیرند، همان وادی اول که با تفکر ساختارها آغاز میشود. درانتها امیدوارم که همه ما قدردان راهنماهای خود باشیم و بدانیم که راهنما دوست دارد که یک رهجو از سیاهی عبور کند و لبخند رضایت بر روی لبانش نقش ببندد، شاد و خوشحال در کنار خانواده به زندگی سرشار از عشق و محبت خود ادامه دهد.
(1).JPG)
تایپ: مسافر علیرضا
تنظیم و ارسال: مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
241