زندگی ما بر سه محور استوار است که بعضی فکر میکنند، زندگی فقط جبر است، بعضی فکر میکنند زندگی فقط اختیار است و بعضی گفتهاند نه جبر و نه اختیار است؛ ولی در کنگره۶۰ به این موضوع پاسخ داده قاطع داده شد؛ چون اگر سوال درست مطرح شود پاسخ درست داده میشود و ما میتوانیم به نتیجه درست برسیم مانند: درماناعتیاد! در کنگره۶۰ ما معتقد هستیم زندگی بر پایه جبر، اختیار و فرمان الهی است.
تقدیر نامهپیشین است. مانند اینکه شما چک میکشید و فراموش میکنید؛ ولی بعد از ۶ ماه موعد آن میرسد. تقدیر؛ یعنی شما اگر گندم کاشتهای صبر کن؛ زیرا وقتش که برسد گندم در میروید ما باید به تلاش خودمان ادامه بدهیم و بقیهاش دست ما نیست. خواست، تقدیر، فرمان الهی، خواست به عهده ما میباشد، تقدیر هم مربوط به ما است؛ ولی الان به خاطر نمیآوریم!
بعضی اوقات هرکاری که میکنید، نمیشود به هر دری که میزنید بسته است گاهی میبینید در نزده باز میشود، این بستگی به فرمان الهی دارد. گاهی لازم است برای مشکلی که داریم طبق فرمان الهی صبر کنیم؛ پس خواست در اختیار ما است؛ اما تقدیر و فرمان الهی به عهده ما نیست .
از ابتدا خلقت تا قیامت یا خلقت دیگری؛ نیز تبدیلات انجام میگیرد، همه ما بودیم، هستیم و خواهیم بود این چرخشها ادامه دارد و یکی از آنها حیات است که باید از آن بهره ببریم. هدف از خلقت بهره بردن از حیات و ارتقا انسان میباشد.
پایه و اساس حرکت جهانخلقت بر مبنای تغییر، تبدیل و ترخیص است. هر تبدیلی برای خودش شرایطی دارد که باید آن را در نظر داشته باشیم. تبدیل در زندگی ما نقش اساسی دارد، مانند اسپرم که برای تبدیل شدن، تغییر کردن و ترخیص شدن نیاز به زمان دارد. مانند درماناعتیاد که ۱۰ ماه زمان و شرایط خاص خود را لازم دارد.
برای تبدیلات یک عامل بسیار مهم وجود دارد، آن ایجاد محبت است! که میتواند تغییر و تبدیل را به وجود آورد. اینجا یک مثلث به وجود میآید که پایه این مثلث معرفت است، ما نمیتوانیم به یکباره همه را دوست داشته باشیم یا از آنها متنفر باشیم؛ بلکه باید دانش و معرفت آن را پیدا کنیم، و بدانیم چرا من باید انسانها را دوست داشته باشم چرا باید درختان را دوست داشته باشم؛ چون اگر کسی درخت را دوست داشته باشد گازوئیل پای درخت نمیریزد. اگر انسانها را دوست داشته باشد نمیآید داروهای سرطان را احتکار کند. پایه و ریشه دوست داشتن معرفت بر پایه دانایی، تجربه، آموزش و تفکر است.
از دانش مثبت محبت به وجود میآید و از دانش منفی تنفر به وجود میآید. دانش منفی؛ یعنی یک ویروس درست میکنند به جامعه وارد میکنند. دانش مثبت الهی معلمی راستین است که به شاگردهایش محبت واقعی دارد اینگونه ساختارها به وجود میآید.
وقتی محبت واقعی در میان باشد آن موقع زبانها یکی میشود و مهم نیست به چه زبانی صحبت میکنیم مهم این است که دلها یکی باشد. پس انسان باطناً با محبت است اما باید آن را یاد بگیرد.
امیدوارم که همگی بتوانیم با آموزش، تجربه، تفکر و خدمت کردن محبت الهی را بیاموزیم و در زندگیمان کاربردی کنیم.
تایپ و نگارش: همسفر ملیحه، رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر فیروزه، رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون چهارم)
عکس: همسفر فاطمه، رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا، رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
75