باید به آنچه ما دریافت میداریم ارج بنهیم، هر مسئلهای در جای خود، بالاترین ارزش معنوی را دارد. در جای خوبی قدم نهادهای. با قدری بالانگری، جهش لازم را دریافت خواهی نمود. سازهایت را خوب کوک کن تا راه یابی.
سلام و عرض ادب. ابتدا هفته راهنما را به شما راهنمای گرانقدر تبریک عرض میکنم.
لطفاً خودتان را به رسم کنگره معرفی کنید:
سلام دوستان تارا هستم یک همسفر، با تخریب کپسول خوراکی و متادون وارد کنگره شدیم، ۱۱ماه سفر کردیم به روش درمانیDST داروی درمان شربت OT، ورزش در کنگره والیبال، راهنمای خوب خودم همسفر مرضیه یحیایی و راهنمای مسافرم مسافر داوود. خودم هشت سال است که وارد سفر دوم جهانبینی شدم، مسافرم ۲سال و ۸ماه است به درمان رسیدند.
لطفاً بفرمایید که یک راهنما چه ویژگی باید داشته باشد که تأثیرگذار باشد؟
قطعاً که راهنما باید خودش الگو باشد، بهقول آقای مهندس که در صحبتهای ایشان شنیدم؛ زمانیکه خودت توانستی یک متر بپری! میتوانی به بقیه هم بگویی که یک متر بپر. خود راهنما اول همه آموزشهایی را که میگیرد باید بتواند روی خودش پیاده کند. دوربینش روی خودش زوم باشد، چه از نظر رفتار و آداب معاشرت یا از نظر احترام و پوشش از هر نظر، درواقع ابتدا باید خودش را اصلاح کند آن وقت مطمئناً رهجوهای آن لژیون هم ناخودآگاه مطابق با خود راهنما رفتار میکنند؛ چون راهنما خودش یک الگوی تأثیرگذار میشود. درواقع راهنما زمانی میتواند تأثیرگذار باشد که خودش همه آنچه را که آموخته اجرا کرده باشد.
شما وجود لژیونها را برای ادامه درمان چقدر مفید میدانید؟
قطعاً خیلی مفید است. آقای مهندس نگاه نافذی به این قضیه داشتند که برنامه لژیون را مطرح کردهاند که افراد بتوانند در لژیون دورهم بنشینند و آموزشها را بهتر دریافت کنند. کارگاه آموزشی جایخودش را دارد؛ اما در لژیون میتوانیم متون و فایلهای صوتی آقای مهندس را کار کنیم. فرد میتواند راجعبه برداشت خودش از فایلی که گوش داد و نوشته، صحبت کند و از گفتههای هم بهرهمند شویم. بدون شک مشارکت در لژیونها میتواند گرههای بقیه افراد را هم باز کند.
در کارگاه آموزشی همه نمیتوانند مشارکت کنند و اکثراً شنونده هستیم؛ ولی در لژیون درواقع شما نقش فاعل را بازی میکنید؛ چون که همه ما حرفی برای گفتن داریم، تمام منابع آموزشی تنها جایی که می تواند کار شود فقط و فقط در لژیون است و بهنظر من در لژیون است که میتوان خود را بسازیم، همیشه باید دست پر به لژیون بیاییم و این باعث میشود که آن خودسازی اتفاق بیفتد. خدا را شکر که لژیون هست؛ چون اگر نبود ممکن بود این آموزشها و خودسازی خیلی کمرنگتر شود، تصفیه و پالایش قطعاً خیلی دیرتر اتفاق میافتاد.
.jpg)
راهنما و رهجو همیشه از یکدیگر آموزش میگیرند، شما چقدر به این جمله اعتقاد دارید؟
صدرصد که همین است. راهنما و رهجو همیشه میتوانند از یکدیگر آموزش بگیرند. من همیشه این جمله را در لژیون مطرح میکردم که من خیلی خوشحالم از این که از تعداد زیادی آموزش میگیرم. یک رهجو شاید فقط از راهنمایش آموزش میگیرد؛ ولی من همیشه گفتهام برنده اصلی راهنماست؛ چون که تعداد بیشتری در کنارش قرار گرفتند. رهجوهایی را میدیدم که توانمندیها و صبر آنها برای من قابل تأمل بود. زمانی که اینها را میدیدم خیلی فکر میکردم که چرا من نباید مثل آنها باشم و رفتار کنم!؟ خیلی چیزها از هم یاد میگیریم.
وقتی راهنما با این نگاه بتواند گرههای خود را باز کند قطعاً دیگر رهجوهای آن لژیون هم از راهنما پیروی میکنند و میتوانند با مسائل اطراف خودشان درستتر برخورد کنند. گاهی وقتها فقط حرف زدن نیست، درواقع راهنمایی میتواند آموزش بدهد که خودش آموزش میگیرد؛ یعنی اگر من به این فکر کنم که فقط دارم آموزش میدهم، مطمئناً نه تنها آموزش نمیدهم؛ بلکه آموزشی هم نمیگیرم. همه چیز باید دوطرفه باشد من زمانی آموزش میدهم که بتوانم آموزش بگیرم و این خیلی مهم است.
بیشترین آموزشی که از راهنمای خودتان گرفتید چه بود؟
من سفر اول و مدتی هم در سفر دوم در کنار همسفر مرضیه یحیایی راهنمای عزیزم بودم. همیشه صبر و آرامش را از ایشان یاد گرفتم و اینکه بتوانم مسائل را کنترل کنم، عجولانه رفتار نکنم و بتوانم خشم خودم را کنترل کنم. راهنمای من خانم یحیایی جملهای را به من میگفتند: «طول موج خشم خیلی بلند است، هروقت دیدی به سمتت میآید جا خالی بده تا به تو برخورد نکند و نتواند به تو آسیب برساند.» این جملهاش همیشه در یاد من هست، واقعاً سعی کردم در درون خودم کاربردیاش کنم.
خیلی سخت است صفتی که در درونت نهادینه شد را بخواهی از خودت جدا کنی، حتماً که زخمی میشوی؛ حتی زمانی هم که آن صفت کنده شود، باز جای زخمش میماند. به نظر من با تمرین و با بالا بردن سطح آگاهی و دانایی میشود آن صفتها را در درون خود کمرنگتر کرد.
کمی از سختیهای راهنمایی برای ما بگویید؟
راهنمایی خدمتی است هم سهل و هم سخت. سختی راهنمایی برای من این بود که همیشه با خودم میگفتم؛ نکند حرفی بزنم یا راهنمایی دهم که فرد را به بیراهه ببرد یا برایش کاربردی نباشد، با خودم میگفتم نکند که امروز، چهره من طوری باشد یا آنقدر انرژی من پایین باشد که بچههای لژیون انرژی نگیرند. قطعاً که هر فردی حتی آن راهنما، مشکلات و سختیهای خودش را در زندگی دارد. درواقع اگر راهنما بتواند همه مسائل خودش را پشت در کنگره بگذارد و با یک حال خوب و با انرژی وارد لژیون شود، خیلی هنر است؛ یعنی اگر من به آن مرحله برسم که بتوانم همه چیز را کنترل کنم؛ چون راهنما پیغمبر نیست، راهنما هم یک انسان است. او هم آمده تا در کنار بقیه آموزش بگیرد و مسائل خودش را بهطور درست حل کند.
من سختیهایش را در اینجا میدیدم؛ چون خیلی وقتها مشکلاتی برای من پیش میآمد و نباید در چهره من دیده میشد و باید طوری رفتار میکردم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. نمیدانم که چقدر در این قضیه موفق بودم و اینکه مسئله بعدی که واقعاً همیشه با خودم داشتم این بود که نکند راهنمایی دهم که فرد به اشتباه بیفتد. فکر میکنم سختیهای راهنمایی در این دو مسئله باشد و واقعاً این دو مسئله برای من خیلی مهم بود وگر نه واقعاً راهنمایی جایگاه شیرینی است و این شیرینی به این دلیل است که راهنما در کنار افراد بیشتری آموزش میگیرد و چیزهای زیادی یاد میگیرد و این خیلی برای من با ارزش بود.

اگر بخواهید توصیهای برای من رهجو در جایگاه راهنمایی داشته باشید به کدام ویژگی توصیه یا پند میدهید؟
من در جایگاهی نیستم که بخواهم پندی یا نصیحتی داشته باشم؛ ولی توصیهای که میتوانم داشته باشم، چیزی که برای خودم اتفاق افتاده، سعی کنیم در کنگره فرق نگاه برای ما ایجاد شود، نگاه نکنیم که دیگران چگونه عمل میکنند، اصلاً توجهی به اطرافمان نداشته باشیم که بقیه چهکار میکنند و همه تمرکز و توجهمان به خودمان باشد که من خودم چقدر توانستم مطالب را کاربردی کنم، من خودم چقدر توانستم سیدیهایی که مینویسم را توی زندگیم کاربردی کنم، من خودم چقدر توانستم به حرفایی که زدم در مشارکتها در لژیون، چقدر توانستم بهکار ببرم؟ فرق نگاه یا آن تغییر در من ایجاد شد یا چقدر ایجاد شد!؟ دنبال این نباشیم که ببینیم بقیه چقدر تغییر کردهاند به دنبال الگو نباشم سعی کنم که از خودم یک الگو بسازم.
در پایان اگر پیامی دارید بفرمایید:
آرزوی موفقیت، شادی و سلامتی برای همه اعضا کنگره۶۰ علیالخصوص آقای مهندس عزیز دارم إنشاءالله که سالهای سال سایهشان بر سر ما مستدام باشد. همچنین آرزوی سلامتی برای خانواده محترمشان دارم. إنشاءالله که شما هم در هر جایگاهی قرار میگیرید موفق باشید و اول هدفتان از کسب خدمتها این باشد که دریافتهای زیادی از نظر آگاهی و دانش کنگره۶۰ داشته باشید. خوشحالم که این اجازه را به من دادید که صحبت کنم سپاسگزارم و خداقوت.
امیدوارم که بهترینها را در مسیر، پشت سرگذاشته و زیباترینها در انتظار شما باشد. از اینکه وقت گرانتان را در اختیار من گذاشتید سپاسگزارم.
رابط خبری: همسفر نازنین مرزبان خبری
عکاس خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
تنظیم مصاحبه: راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه
ارسال: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی سمنان
- تعداد بازدید از این مطلب :
113