آقای مهندس در سیدی مسیر میفرمایند: همه آنهایی که نام بردید خوبند. یعنی وقتی بعد از مدتها کسی را میبینیم سراغ خودش و خانوادهاش را میگیرییم واز احوالشان با اطلاع میشویم این رسم ما ایرانیها است، وقتش که رسید آنگاه اتفاق میپذیرد. اینجا بحث تقدیر است زندگی ما بر مبنای سه محور استوار است. بعضیها معتقدند که زندگی جبر است، برخی هم معتقد هستند زندگی به اختیار و بعضی هم معتقد بودند نه جبر و نه اختیار است و این موضوع پاسخش داده شده است. چون کنگره 60 خیلی ازپاسخها را تاکنون داده است، پاسخ اعتیاد وبرخی بیماریها را داده است؛ چون اگر پاسخ درست باشد ما به نتیجه میرسیم، وقتی مسأله جبر و اختیار مطرح شد؛ کنگره 60 گفت: سه موضوع است جبر، اختیار و فرمان الهی. جبر تا زمانی که خداوند نخواهد برگی از درخت نمیافتد و همه چیز بر پیشانی ما نوشته شده است.
تقدیر، نامهپیشین است. مثل چکی که برای شش ماهه دیگر کشیده شده است و نمیشود گفت هر اتفاقی که برای ما خواهد افتاد تقدیر است، ما باید تلاش و کوشش را حل این مشکل انجام دهیم. همانطور که قبلاً گفتیم تقدیر یعنی؛ چیزی که قبلاً کاشتهایم. بعضی چیزها در زندگی برای ما تقدیر است. خواست به عهده ما است و تقدیر هم مربوط به گذشته ما است؛ ولی یادمان نیست. فرمان الهی هم در اختیار ما نیست. فقط مقداری از آن در اختیار ما است.
گاهی یکی چیزی برای ما تقدیر است؛ ولی نمیدانیم چگونه! هر کاری انجام میدهیم درست نمیشود، باید وقتش برسد؛ ولی گاهی همه چیز بهراحتی برای ما درست میشود.از اول خلقت،تا قیامت یا خلق دیگری آغاز می شود.اگر بینگ بنگ را در نظر بگیریم اگر از بین برود، یک خلق دیگری آغاز میشود.
یکی از اهداف خلقت، خودِ حیات است. بودن در حیات، لذتبردن از حیات و بهره بردن از حیات مسئله خیلی مهمی است.در هستی مرتب تغییر، تبدیل و ترخیص صورت میگیرد. پایه و اساس جهان خلقت بر این مبنا است و دائماً در حال تبدیل است.هیچچیز در جهان از بین نمیرود. خلقت، انرژی و نیروهایی که پرورش داده را لازم دارد و بهخاطر حیات، ارتقاء و بهرهبرداری آنها را از دست نمیدهد. خلقت همه نیرو هایی که پرورش میدهد را نیاز دارد.
تا زمانی که تبدیل انجام نگیرید، هیچ اتفاقی نمیافتد. تبدیل در زندگی ما نقش بسیار مهمی دارد. برای تبدیلشدن، تغییرات لازم است.هر تبدیلی برای خود، مراحلی دارد که ما تابع آن هستیم و شرایطی دارد. برای هر تبدیلی یکزمان خاص داریم. یعنی بدون گذراندن آن زمان و یکمرتبه نمیتوانیم آن تبدیل را انجام بدهیم. مثلاً برای درمان اعتیاد ده ماه زمان لازم است برای تولدبچه نه ماه و برداشت گندم هشت ماه زمان نیاز است.هدف تبدیل،فرا گرفتن یک فن است.
برای تبدیل؛ یک عامل مهم وجود دارد و آن ایجاد محبت است و میتواند تبدیل و تغییر بسیار خوبی را بوجود بیاورد.پایه محبت؛ معرفت است ومعرفت به معنی دانایی است. همانطورکه استاد امین فرمودند: دانایی شامل تجربه، آموزش یا دانش و تفکر است. اگر دانش مثبت باشدمحبت بوجود میآید، اگر دانش منفی باشد نفرت بوجود میآید.
جایی که بین انسانها محبت باشد، آنجا سازنده است. معلمی که به شاگردانش محبت دارد، چه شاگردانی پرورش میدهد؟ یا اگر به شاگردانش نفرت داشته باشد،و از روی اجبار میآیدو به شاگردانش درس میدهد چه شاگردانی تربیت مینماید؟بهخاطر اینکه پایه محبت در کنگره وجود دارد، ساختارها به وجود آمدهاند. هرکسی وارد کنگره میشود، بدون اینکه به شغل، درآمد و دین آن توجه کنیم، به او کمک میکنیم که به درمان برسد. خدمات کنگره کاملاً رایگان هستند. دیگران کاشتند و ما خوردیم ما میکاریم تا دیگران بخورند.
اگر اینطور نبود، هرگز به نقطهای که امروز هستیم، نمیرسیدیم. به خاطر همین میتوانیم ساختمان بخریم؛ دانشگاه ده هزار متری بسازیم؛ چون پولی از کسی نگرفتهایم ولی پول خودش میآید و این شعبدهبازی خداوند است، شعبدهبازی محبت و کارهای معنوی است.
پایه معرفت؛ شناخت آگاهی است.نیروی الهی که همه ما را به هم نزدیک میکند، همان امواج عشق هستند. اگر کسی اشتباه کند چون عاشق او هستیم اشتباهاتش را نمیبینیم.چیزی که باعث شده ما انسانها از تنهایی رها شویم، محبت است. بعضی از انسانها در خلأ هستند. همه چیز دارند؛ ولی کسی دوستشان ندارد و کسی را هم دوست ندارند، آوارهاند. ولی ممکن است همه چیز داشته باشند بین هزاران نفر هستند؛ ولی تنها هستند.
وقتی محبت باشد، ارتباط هم وجود داشته باشد؛ آن موقع زبانها و دیدنها یکی میشود. الان همه فارسی صحبت میکنند؛ ولی حرف هم را نمیفهمند و زبانها یکی نیست. اینکه چه زبانی صحبت میکنیم، مهم نیست؛ مهم آن است که در درونمان چه هست.
وقتی محبت و دوست داشتن وجود داشته باشد؛ اگر دردمندی مشکلی دارد، دردش را حس میکنیم و سعی میکنیم کمکش کنیم کسی را دشمن نمیدانیم. بعضی انسانها جاهل هستند و مرتب برای خودشان دشمن درست میکنند و همه را ناراحت میکنند.ما در کنگره محبت را یاد میگیریم. انسانها، محبت و عشق را دوست دارند، به شرطی که یاد بگیرند و برایشان ثابت شود.اگر جهان درون را از روز ازل تا امروز نگاه کنیم. میفهمیم جهانی که با این عظمت بیرون میبینیم، در مقابل جهان درونمان یک گوی کوچک یا یک توپ بیش نیست.
در ادامه آقای مهندس فرمودند:در کنگره درون انسانها را به خودشان آدرس و نشانی میدهدتا خودشان را پیدا کنند. خیلی از انسانها گم شدهاند.وقتی انسانها خودشان را بشناسند، در دگرگونی آنها اثرات بسیار خوبی دارد. یعنی از یک انسان بههمریخته و نامتعادل به یک انسان کاملاً متعادل تبدیل میشوند؛ زیرا نشانی خودشان را پیدا کردهاند و جایگاه و ارزش خودشان را درک کردهاند.اصل تکامل در خلقت وجود است.
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون یکم )
رابطخبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون یکم)
ویراستار: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون یکم) دبیر سایت
ارسال: همسفر زری رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی عمان سامانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
93