وقتی وارد کنگره 60 شدم، پس از گذراندن سه جلسه مشاوره، زمان انتخاب راهنما فرارسید و به من گفتند با نیتی صاف و دلی آرام یک راهنما انتخاب کنم که در ادامه، همراه مسیر من باشد. با دیدن خانم فاطمه عزیز، لبخندهای گرم و چشمهای پرامیدشان، بیاختیار جذب ایشان شدم. وارد لژیون شدم و او همچون فرشتهای مهربان مرا در آغوش کشید. آغوشی که امنترین نقطه جهان بود. آرامشی از او گرفتم که گویی سالهاست او را میشناسم. خوشحالم که این مسیر را با شما آغاز کردم و از آموزشها و تجربههایتان بهره بردم.
شما همچون معلمی دلسوز و مادری مهربان، با تمام وجود به حرفهایم گوش میدادید و با کلمات امیدبخش، دوباره روشنایی را در قلبم زنده کردید. همیشه به من یادآوری میکردید که صبر پیشه کنم، چراکه همهچیز بهمرور درست خواهد شد. در این مسیر، هنر زیستن صحیح را به من آموختید و ارزشمندترین داراییتان، یعنی زمان، عشق و تجربههای گرانبهایتان را بیدریغ با من به اشتراک گذاشتید. از شما سپاسگزارم که همچون چراغی، راه درست را به من نشان دادید. همواره حامی من بودید و دانایی و حکمت سالها تلاش، تفکر و تجربهتان را بدون هیچ چشمداشت، تنها برای خدمت به انسانها به من هدیه کردید.
آرامش و حال خوب امروزم و سلامت جسم و روحم، همه نتیجه زحمات بیوقفه و ازخودگذشتگی شماست. خداوند را شاکرم که پس از مادرم، شمارا در کنار خوددارم.
نویسنده: همسفر آیسودا
منبع: هفته راهنما
رابط خبری: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون هشتم) دبیر سایت
ارسال: همسفر فائزه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی تخت جمشید
- تعداد بازدید از این مطلب :
116