English Version
This Site Is Available In English

راهنما مثل باران می‌ماند

راهنما مثل باران می‌ماند

جلسه دوم از دوره بیست و هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی کاسپین، با استادی ایجنت محترم مسافر حسین، نگهبانی مسافر مسعود و دبیری مسافر میثم، با دستور جلسه " هفته راهنما " سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:
تشکر می‌کنم از آقای نگهبان و دبیرشان که اجازه خدمت در این جایگاه را به بنده دادند. دستور جلسه هفته راهنما می‌باشد. صحبت کردن درباره‌ی راهنما‌های عزیز سخت است چون هر چه بگوییم کم‌است. خدابیامرزد پدرم را که به استادم گفت به جزسخن عشق نیاموز به فرزندم. زمانیکه ما وارد کنگره می‌شویم معنی خوب بودن را متوجه می‌شویم. من اینجا یاد می‌گیرم چگونه محبت کنم و به دیگران عشق بورزم و راهنما‌های عزیز چقدر زیبا این کار را انجام می‌دهند. با رهجویی صحبت می‌کردم اییشان می‌گفتند من قرص و انواع مواد مخدر مصرف می‌کردم اما بواسطه محبت و عشقی که راهنمایم به من داد الان حاضرم جانم را هم برایش بد‌هم. راهنما مثل باران می‌ماند برایش فرق نمی‌کند به کجا و چه کسی می‌بارد به طور یکسان و به یک اندازه بر سر همه خواهد بارید. دو بیت شعر اماده کردم که بخوانم امیدوارم حق مطلب و بتوانم بیان کنم. باران که شدی مپرس که این خانه کیست سقف مسجد و میخانه یکیست باران که شدی پیاله‌ها را نشمار جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست. این بیت این مطلب و می‌رساند که عشق و محبت و دوست داشتن را به ما می‌آموزد، راهنما هم مانند شما سفر اولی بوده و در جایگاه شما نشسته است و زمانی سفر دومی بوده با حضور و تلاش و ایمانی که در وجودش بوجود آمده راهنما و یا پهلوان یا دنور و عضو لژیون شده است. راهنما کنگره را از آن خود می‌داند و حضور در آن را به هر جای دیگری ترجیح می‌دهد. هر چه قدر در مورد این عزیزان بگوییم کم‌گفتیم، آقای مهندس بیست سال پیش می‌توانست به زندگی خودش بپردازد و شما می‌بینید در مسائل اقتصادی چقدر قوی هستند و اما می‌ماند و آنچه را که به او الهام و یا از هر کجایی که دریافت کرد حالا برای من به مثابه پیامبر می‌ماند را به‌عنوان پیام به کسانی که در جامعه کسی برای آنها ارزشی قائل نبودند و آنها را به‌حساب نمی‌آوردند رساند و از آنها راهنما ساخت و زمانی که ایشان صحبت می‌کنند به دل انسان می‌نشیند آنچه که از دل براید لاجرم بر دل نشیند.

من به عینه می‌بینم زمانی که رهجو راه را اشتباه رفته است و انظباطی می‌شود، راهنما تمام سعی خود را می‌گذارد به عبارتی تمام صد خود را با دادن فرجه و فرصت به رهجو خرج می‌کند تا اصلاح شود اما نفس اماره بسیار قوی است. هرچه در وصف آنها بگویم واقعا کم‌و صحبت در موردشان سخت است. راهنما‌ها به ما عشق و محبت داده‌اند کمک کردن با تمام وجود که ما به رهایی برسیم و یا در سفر دوم ایجنت و مرزبان شویم. با آموزشی که بی‌منت در اختیارمان گذاشتند توانستیم راهنما شویم حالا بی‌معرفتی است که ما این محبت‌ها را نبینیم حالا وظیفه ما این است که گوشه‌ای از محبت آنها را که بدون هیچ مزدی در اختیار ما گذاشتند، با دل‌نوشته و پاکت جبران و تشکر کنیم. انشالله خداوند کمک کند بتوانیم این عمل سالم برسیم و آن را به نحو احسنت انجام بدهیم. از اینکه به صحبت‌های بنده گوش کردید سپاس گذارم.

در ادامه هفته راهنما را با شور و شوق فراوان جشن گرفتیم.

مرزبان کشیک: مسافر ابراهیم
تایپ: مسافر اکبر
تنظیم: مسافر محمدرضا
تهیه‌شده در سایت مسافران کاسپین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .